زمان کنونی: 2024/11/06, 06:53 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 06:53 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 12 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان (رویای شیرین}

نویسنده پیام
!Miss Elsa
Dream Girl



ارسال‌ها: 4,747
تاریخ عضویت: Oct 2014
ارسال: #8
RE: داستان (رویای شیرین}
فصل اول{رویای شیرین)
قسمت5{راه رو یه ترسناک}


موجودات عجیبی تو سرزمین تاریکی بودن خود سرزمین هم بسیار عجیب و فوق العاده بود
من و کارین پشت پرنسس تاریکی حرکت میکردیم من تقریبا از ترس به کارین چسبیده بودم!

بالاخره به یک خانه !!نه بهتر بگویم قصر بزرگ رسیدیم از پله ها بالا رفتیم من انقد فکرم درگیر بود که نفهمیدم کردلیا ایستاده و به او خردم....
او بازگشت و به من نگاهی کرد خیلی ترسیدم سری چند قدمی عقب رفتم !!
من از صورت کردلیا بسیار میترسم نمیدانم چرا!!
کردلیا بازگشت و با زنی که کمی جلوتر بود حرف زد
-مادر...ایا میدانی این چه نیرویی است؟

بعد به موهایه من اشاره ای کرد....

مادر پرنسس تاریکی به جلو امد و به موهایم دستی کشید
-خیلی عجیبه مثل این اینجاها ندیده بودم تو از کجا امدی؟

-من...همراه جک امدم...من..

او نزاشت تا حرفم را کامل کنم و گفت

-جک؟این جک را میگویی؟

بعد سنگی را از جیب لباسش در اورد و به من نشان داد بر رویه سنگ چهره جک بود....
-بله
بعد چند ثانیه چهره جک از رویه سنگ محو شد....
و رنگ سنگ به رنگ بنفش تغییر کرد....
-پس این سنگ را به او بده و به او بگو که این از طرف من یعنی ملکه تاریکی است!

سپس ملکه تاریکی را صدا زدند و او از پیش ما رفت!

من به سنگ خیره شده بودم.....

کارین جلو امد و دستش را بر رویه شونه ام گزاشت

من شکه شده بودم و از ترس دستشوییم گرفته بود!!
رو به کارین کردم و گفتم
-دستشویی اینجا کجاست؟

کارین خنده ای کرد و به راه رویی که ته ان ملوم نبود اشاره ای کردو گفت

-اخر راهرو است

و بعد به سمت کردلیا رفت
من هم به سمت راه رویه ترسناک رفتم....
سنگ را در جیب لباسم پنهان کردم
در راه رو در هایی بودن با فاصله از هم...
و روبه رویه هم
بین در ها گلدان هایی با گل هایه بلند زیبایی بود ولی این گل هایه زیبا راه رو را ترسناک تر میکرد...
تقریبا به وسط هایه ان راهرو ترسناک رسیدم که یکی از در ها باز شد...

صدایه در مرا در جایم میخکوب کرد....


این داستان ادامه دارد
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/12/06 08:48 PM، توسط !Miss Elsa.)
2014/12/06 05:06 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان (رویای شیرین} - !Miss Elsa - 2014/12/06 05:06 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,680 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,330 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,017 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,165 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,208 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان