زمان کنونی: 2024/11/05, 07:07 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/05, 07:07 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حرف ها ی *فسقلی*

نویسنده پیام
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #1
حرف ها ی *فسقلی*
درود بر شمامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فسقل بانو هستم ، فسقلستانی.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
از امروز به بعد می خوام بیام که باشم .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
هفته ای دو بار خیلی کم یه بار با حرف های فسقلی کوچولو سعی می کنم بیام تا دنبالم کنین. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
البته بگما من چون فسقلی ام یکمی کوتاه حرف می زنم پس ایراد نگیرین لطفا. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خب دیگه اینکه دنبال کنندم باشین دنبال شوندتون شم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خیلی واقعا سپاس مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
پارسی را پاس دارید! پاس!! مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
راستی دوستای خوبم من همیشه توی همینجا « https://www.animpark.net/thread-28969.html » منتظر نظرات ارزشمند شما هستممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2017/07/30 08:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #2
RE: حرف ها ی *فسقلی*
« مقدمه خیلی خیلی فسقلی»

سلام من فسقل بانو ام یعنی اگه راستش رو بخواین واقعنی واقعنی جدی جدی اسمم فسقلی هستش.
یعنی اینو مامانم می گه ولی من واقعا نمی دونم چرا !!!!
مامانم می گه چون خیلی ریز میزه ای اسمت رو گذاشتیم فسقلی ، اما می دونید من هرچی به خودم نگا می کنم
اثری از ریز بودن و کوچولو بودن و فسقلی بودن نمی بینیم!!! یعنی اونقدرام که مامانی می گه ریز نیستم . من اصلا اصلا اصلا
قابل گم شدن نیستم اگه هم یه وقتی نباشم با ذره بین دیده می شم تازه اگه زیر ذره بین ،* بین کنید منو * (* این علامت نشانه ی
حرف های ترجمه شدنیه . نکته: ترجمه در پایین صفحه) می فهمید که احتمالا درشت بانو ام !!! نمی دونم چرا اینو به هرکی گفتم قیافش *عجیب گریب*
شد شکل ادمی که *لباشک* خورده و چشاش ریز شده و دهش صاف . یعنی منظورم ازین کله هاس ---->مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
البته راست راستش رو بخواین قبلنا اسمم خانم کوچولو بود ولی یه روز ، اووووم......اااااااااام......،خب بذارید اینجوری بگم ، من خیلی خجالتی و کم حرف ام البته فکر کنم فقط خودم اینجوری فکر می کنم چون هر دفعه این مشکلم رو به مامان گفتم : گفتش برو برو نبینمت ها. اگه تو کم حرف ای پس پر حرف ها دیگه چین!!! منظورش رو نفهمیدم ولی چون احترام به مامان واجبه و باید به حرفش گوش می کردم برو و برو رو گرفتم و رفتم ورفتم تا رسیدم به یه جایی که مردمانش خودشان را اریایی می نامیدند و در انجا مارکو را دیدم که مشتاق خرید محصولی شگرف بود، بعدش دیدم اگه اونجا منتظر محصول شگرف وایسم که حرف مامانی ام را زیر پا نهاده ام پس بازم رفتم و رفتم تا رسیدم به یه جای خیلی بزرگ اندازه ی چندین تا گیگ یه جای کوچیک به اسم انیم پارک ...



حالا چون قول دادم فسقل فسقل و کم کم حرف بزنم با اجازتون فعلا می رم خونمون و بعدش دفعه ی بعد می تونید بقیه ی حرفام رو در قسمت « ادامه ی مقدمه ی خیلی خیلی فسقلی» بخونید.
منتظر نظرات ارزشمند شما هستم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دوستدار شما فسقل بانومطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپایین صفحه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
*بین کنید منو* : خیلی سادس یعنی من را مشاهده نمایید.
*عجیب گریب*: خیلی ساده تر همون عجیب غریب.
*لباشک* : کاملا خیلی ساده تر تر ه همون لواشک .
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/07/31 11:43 AM، توسط ملیکا ایچیزن.)
2017/07/30 08:28 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #3
RE: حرف ها ی *فسقلی*
« ادامه ی مقدمه ی خیلی خیلی فسقلی»

داشتم می گفتم رسیدم به یه جایی نسبتا بزرگ تقریبا کوچیک با دیوار ها بلند طوسی روشن کف سرامیک خوشگل شیک سقف
*کوشیک‌* با رنگ آبی مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه وای خیلی بامزه بود به جای *لوسدر* از سقفش یه عروسک * ابیزون* بود . خب من نباید زیاد اونجا می موندم و این ور و اون ور رو نگا می کردم واسه همین دوباره رفتم و رفتم و رفتم و رفتم و رفتم تا به این نتیجه رسیدم که گم شدم ولی نه به این نرسیدم به اون رسیدم که برم بازی کنم رفتم که رفتم دیگه کلی بازی کردم و تاب خوردم و سرسره و تله کابین و تونل وحشت واز اینا و از اونا. تا خوابم برد نمی دونم چه قدر گذشت و اینجا بازی می کردم ولی خیلی زیاد بود اندازه چندتا روز ...


خیلی هم بهم خوش گذشت واسه همینم تصمیم گرفتم همین جا بمونم یه روز که داشتم بازی می کردم یهو مامانمو دیدم داشت گریه می کرد رفتم پیشش وایسادم روی کفشش صدا زد: مامانی . صدام رو نشنید : باز داد زدم : مامانی . بازم نشنید گریم گرفت چون مامانی من نمی دید همینطوری داشتم گریه می کردم که شنیدم یکی صدا کرد : فسقلی من . ولی خب با من که نبود چون که اسم من که فسقلی نبود !!! دوباره ام گفت دیگه فکر کردم شاید با منه سرم و بالا گرفتم . مامانی بود خیلی خوشحال بود گفتم : سلام . خندید و گفت: سلام فسقل بانوی قشنگم . گفتم : مامانی اسم من که فسقلی نیست؟! منم، من خانم کوچولو !!! مامانی خندید ، برم داشت و لپم و گذاشت رو لپش و گفت : تو خیلی کوچیک تر از کوچولو بودنی ! برای همین دیگه اسمت فسقلیه. دهنم دایره شد چشمام بزرگ و براق شد . گفتم : با اینکه من حتی کوچولو بودنم هم * گبول * ندارم چه برسه به اینکه فسقلی باشم ولی چون شما مامانی هستی با کمال میل گبول می کنم. مامانی خندید لپمو کشید اما آخه من که لپ ندارم . ولی مامانم می گه دارم.

خب در آخر ته پایان این ادامه ی این مقدمه باید بگم چون من توی خونه حوصلم زیاد سر می ره و اینو هم خودم می گم هم مامانم می گه اجازه پیدا کردم هفته ای دوبار خیلی کم یه بار بیام اینجا و بازی کنم یکم فسقلی با شما دوستام حرف بزنم .

خوشحال می شم شما بیاید حرفام رو *خون کنید* و حرف بزنید و نظرتون رو بگید « https://www.animpark.net/thread-28969.html » مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

دوستدار شما فسقل بانومطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــ

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپایین صفحهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

*کوشیک‌*: به نام خدا یعنی کوچک.
*لوسدر* : به نام خدا همان لوستر.
* ابیزون* : به نام خدا یعنی اویزان.
* گبول * : به نام خدا هما قبول .
*خون کنید*: به نام خدا یعنی بخوانید دیگر.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/08/01 03:58 PM، توسط ملیکا ایچیزن.)
2017/08/01 02:46 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #4
RE: حرف ها ی *فسقلی*
« اولش : سرانه ی مطالهه »

سلام
من برگشتم ، خیلی خوبه و خیلی خوشحالم که الان و دوباره اینجام *باسه* ی همین میخوام برای *اولیُمین* بار باهاتون حرف بزنم تا خوش بگذره هم به خودم هم به شما البته اگه بهتون خوش نگذشت من واقعا نمی دونم چی کار کنم ، راستش دیروزی هم مثل همیشه حوصلم سر رفته بود ولی چون اجازه نداشتم بیام اینجا واقعا نمی دونستم چیکار کنم باسه ی همین به مامانی گفتم بیا بریم اسباب بازی بخریم ولی مامانم گفت نه نمی شه ، بعدشم تو این همه اسباب بازی داری اسباب بازی می خوای چی کار؟
گفتم ولی آخه مامان من حوصلم سر رفته ..

ولی بعدش پرسید ازم که : دوست داری به جامعه و *سحط* فرهنگ خودت کمک کنی؟؟؟
سحط فرهنگ؟؟؟؟سحط!!!فرهنگ!!! ینی چی یکمی خیره شدم الکی مثلا دارم فکر می کنم بعدش گفتم : اره دوست دارم، سحط فرهنگ جامعه می خواد، منم می خوام مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خندید دوباره همون لپی که من ندارم رو کشید ؛
مامانم می گه: سرانه *مطالهه* ی کشور اومده پایین ما باید بهش کمک کنیم.
یه چیزی بگم راستش رو بگم من خیلی دوست دارم به سرانه ی مطالهه کمک کنم اما اخه نمی شناسمش که
وگتی اینو به ماآنی گفتم حسابی خندید و بعدش رفت و از توی اتاقش چندین تا کتاب اورد و با هم خوندیم .
بعدش مامان گفت : اگه همه ی آدما خودشون رو به مطالهه ی کتاب عادت بدن سحط فرهنگ و علم جامعه بالا می ره.
ولی نفهمیدم من اخرش چی شد ، یادمم رفت که از مامانی بپرسم. بالاخره با ید به سرانه ی مطالهه کمک کنیم بره بالا یا به فرهنگ و علم ، من مشکلی با کمک به هر سه شان ندارم ولی اخه از کجا پیداش کنم خانم یا اقای سرانه رو. پس لطفا اگه شما یه وقتی سرانه رو دیدین بیان منم صدا کنید تا با هم کمکش کنیم بره بالا .ممنونمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
منتظر حرف ها و نظر های ارزشمند شما هستم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دوستدار شما فسقل بانومطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــ
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپایین صفحهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
*باسه ی* : خیلی اسونه یعنی واسه ی و به معنای برای.
*اولیُمین* : خیلی خیلی اسونه یعنی اولین.
* سحط*: خیلی خیلی خیلی اسونه یعنی سطح .
*مطالهه*: خیلی بیشتر از قبلی ها اسونه یعین مطالعه.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/08/19 06:42 PM، توسط ملیکا ایچیزن.)
2017/08/17 10:25 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #5
RE: حرف ها ی *فسقلی*
« دومش: ادا در بیاور»
دیروز رفته بودیم کلاس نمایش سرکار یکی از دوستای مامانم. مامانی و دوستاش کلا همش توی همین کار هان . اصلا بذارید بگم چرا رفتیم اونجا دیروز خب من به مامانی گفتم که : حوصلم سر رفته از *تولیزیون * هیچ جا هیچی نداره.
مامان اومد یکم این کانال اون کانال کرد و دید که من راست می گم نشست روی مبل و تولیزون رو خاموش کرد و بعدش سعی کرد جورابش رو بالا بکشه. گفتم : مامان چرا تولیزیون رو خاموش کردی؟ چرا داری وسط تابستون جوراب پات می کنی؟
گفتش: هیچی نداشت که... خودتم که دیدی...
گفتم :مامانی سوال دومم رو جواب ندادی ... چرا جوراب هات رو پوشیدی؟
گفتش : دارم می رم بیرون .
بعد مانتوش رو پوشید و روسریشم سرش کرد. و اومد از در بره بیرون یهو دوید برگشت تو خونه و کیفش رو برداشت یه نگاه به من کرد منم انداخت توی کیفش. رفتیم بیرون و سر *خیاوون * سوار تاکسی شدیم البته من تمام این مدت توی کیف مامانی بودم. سوار تاکسی که شدیم خودم رو از ته کیف مامان کشیدم بالا و آروم از گوشه زیپ که تا نیمه بسته شده بود اومدم بالا و به ماآنی گفتم: اهم اهم خانم *متحرم* این چه رفتار طرزیه با بچه بدون هماهنگی قبلی پرتابش می کنید تو ی کیفتون؟ راستی ما که ماشین داریم.
مامان یه نگاهی بهم کرد و گفت : ببخشید عزیزم عجله داشتم . یهو هم یادم اومد امروز روز طرح ترافیک ماست. هیچی نگفتم رسیدیم اونجا مامان داشت با دوستش و شاگرداش حرف می زد که همه یهو به من نگاه کردن منم به در *بُرودی* یهو دوست مامانی گفت بلدی ادای یه ادم که چیزیش رو گم کرده در بیاری؟ یکم فکر کردم مامانم همیشه می گه ادا در اوردن کار بچه بداس ولی من که بچه بدی نیستم . نمی دونم چرا وگتی این رو به اون خانمه گفتم .....
ادامه دارد....
منتظر حرف ها و نظر های ارزشمند شما هستم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دوستدار شما فسقل بانو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــ
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپایین صفحهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
*تولیزیون * : همان تلویزیون خودمان یا خودتان شایدم خودشان.
*خیاوون * : همان خیابان خودمان یا خودتان شایدم خودشان.
*متحرم* : همان محترم خودمان یا خودتان شایدم خودشان.
*بُرودی* : همان ورودی خودمان یا خودتان شایدم خودشان.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/08/23 10:08 PM، توسط ملیکا ایچیزن.)
2017/08/21 08:45 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #6
RE: حرف ها ی *فسقلی*
« سومش: فکر کن کتابت گم شده....»
خب ادامه داشت پس یعنی ؟؟؟ ادامش رو باید بگم.... اوم وایسا ببینم کجاش بودم .... اه چه حافظه ی بدی دارم من... مامانم می گه که ما خانوادگی خیلی خوش حافظه ایم ولی احتمالا من جز خانوادگی نیستم . اخه اصلنشم خوشم حافظه نیست تازه یعنی احتمال می دم از همون روزی که به دنیا اومدم و بعدش سعی کردم دوست شم با اون *شیرشیش* که یه عالمه، تا جا داشت شیر خورده بود و تمام تلاشش رو کرد که همه ی شیر های خوردش رو خالی کن توی حلق کوچولو و تنگ من و خیلی هم بدجنس بود و من دیگه باهاش قهر کردم و اینا.. کلا باید بگم واقعا هیچی یادم میاد...چی من گفتم یادم میاد؟!...عه فکر کنم یادم اومد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
...دوست مامانی گفت: بلدی ادای یه ادم که چیزیش رو گم کرده در بیاری؟ یکم فکر کردم مامانم همیشه می گه ادا در اوردن کار بچه بداس ولی من که بچه بدی نیستم . نمی دونم چرا وگتی این رو به اون خانمه گفتم ...
از تعجب ده تا شاخ در اورد و تازه شاگرداش هم اون طرفی شدن فکر کنم داشتن می خندیدن.
بعد مامانی از خانمه خداحافظی کرد و به من گفت که تا نیم ساعت دیگه که بر می گرده اونجا باشم.ماآنی که رفت خانمه منو برداشت و یه کتاب خیلی گنده....قدِ.... اوم.... قدِ....... قدِ چی گنده بود؟؟؟؟ اوم قدش خیلی گنده بود یه جوری که وقتی خانمه ما رو (من و کتابه رو) گذاشتمون روی میز کتابه پرید رو سرم و لهم کرد. خانمه کتاب رو از روم بلند کرد و گفت : ببین فکر کن این کتاب توئه و تو هم گمش کردی. خیلی دلم گرفت؛ گفتم : چه خبر ناگواری مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهو نشستم زمین و سرم رو گذاشتم رو زانو هام وبعدش نشستم گریه کردم و گریه کردم وگریه کردم واخرش گریه هام یه دریاچه شد ...خانمه با تعجب پرسید : واسه چی گریه می کنی؟ گفتم : واسه کتابم گفت :چرا؟ گفتم: خب چون گمش کردم... و بازم گریه و گریه که یهو یادم افتاد مامانم همیشه می گه :یابنده جوینده است . برای همین بلند شدم و رفتم تا یاب کنم جویم را سرم رو بالا کردم و دیدم خانمه هنوز داره نگام می کنه پرسیدم: ببخشید شما کتاب من رو ندیدین؟ گفتش : بله دیدمش . و با دست نشون داد :اوناهاش اونجاس. وای کتابمه ، خودخودشه اخجون پیداش کردم خیلی خوشحال شده بودم کلی حسابی ذوق کردم و دویدم تا کتابم رو بردارم که یه دفعه ای لیییییییییییییییییییییییییییییییییز خوردم روی دریاچه ی گریه هام و محکم با پشت خوردم زمین اما نمی دونم چرا روی زانوم درد گرفت و کبود شد من که از پشت خوردم زمین!!!. ولی الان حالم خوبه و یه کتاب تازه هم دارم که اسم واقعیش رو نمی دونم اما من صداش می کنم «کتابی که قبل از اینکه داشته باشمش گم شد »
«کتابی که قبل از اینکه داشته باشمش گم شد » ام رو خیلی دوست دارم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
منتظر حرف ها و نظر های ارزشمند شما هستم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دوستدار شما فسقل بانو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــ
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپایین صفحهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
*شیرشیش* : وسیله ای که نوزدان و خردسالان خیلی خرد به وسیله ی ان سیر می شوند یعنی شیشه شیر نقطه تَه خط.
2017/08/23 10:08 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ملیکا ایچیزن
کارگردان وارد می شود



ارسال‌ها: 6,035
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 382.0
ارسال: #7
RE: حرف ها ی *فسقلی*
«چهارمش: البوم فسقلی من»
سلام من فسقلی و این بار آلبومم رو براتون اوردم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

فایل با کیفیت بزرگتر و بهتر از آلبوم فسقلی من: http://s9.picofile.com/file/8305598042/5rtyryrt.png


مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2017/09/05 12:14 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان