زمان کنونی: 2024/11/06, 09:58 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 09:58 AM



نظرسنجی: نظر شما در مورد داستان من.
این نظرسنجی بسته شده است.
عالیه حرف نداره.انفجار. 0% 0 0%
خیلی خوبه 0% 0 0%
خوبه 0% 0 0%
بدک نیست 0% 0 0%
خیلی چرته 0% 0 0%
در کل 0 رأی 0%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

لوله فراری

نویسنده پیام
هیکاری
کینگ شاوتومون



ارسال‌ها: 718
تاریخ عضویت: Feb 2016
اعتبار: 75.0
ارسال: #1
لوله فراری
سلام

مجددا سلام

خب این یه داستان طنزه چند قسمتیه که من با اینکه دخترم توش نقش پسررو بازی میکنم.چیه چرا چپ چپ نگا میکنی؟!!!خوب اینطوری باحال تره.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
چیه باز که داری چپ چپ نگا میکنی همینی که هست.




لوله فراری


[/u]


با دوتام توی تاکسی نشسته بودیم که یهو متوجه شدیم هیچ کدوممون کرایه تاکسی همراهش نیاورده . تصمیم گرفتیم به محظ این که به آخر خط رسیدیم .......والفرار.تو همین فکرا بودیم که یهو بابام تماس گرفت .
از زبان پدر گرامی:دوساعته کجا رفتی پسره اراف مگه نگفتم نیم ساعت نشده برگرد .
من:بابا من تازه 20 دقیقه است رفتم بیرون درزم اون اراف نیست الافه راف اسم یکی از شخسیتای لاک پشتای نینجاست.تازه اینم نگفته بودین که نیم ساعت نشده برگردم.
بابام:لک لکای نینا دیگه چه!؟.......یه هر چی میگم باز جواب پس میده.وقتی میگم از خونمون دزدی کردن! پاشو بیا خونه !!
من :اینم نگفتین که از خونه دزدی شده .کسی هم مرده؟!!!...کار خوناشام بود؟!!!!میوتیسمون چی کار کاره خودشه.درزم اینقدر واسه جواب پس دادنام حرس نخورین.مگه نشنیدین که انیشتن می فرماید: هر عملی عکس العملی.لاک پشتای نینجا نه لکلکای نینجا.

در پاسخ:باز جواب پس میده پسره......هی........اصلا.....من.....تو.....او.....شما....ایشان.
((ین بخش به دلیل قوانین اخلاقی بین المللی وجمهوری اسلامی ایران س**نس*رشده))
گوشی رو قطع کردم .

دیگه چیزی به آخر خط نمونده بود .همین که تاکسی وایساد سریع نقشمونو عملی کردیم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم نقدر سریع بدوم اونقدر دویدیمو دویدیم تا بالاخره رسیدیم به یه ساختمون تاریک و بلند که چشم چشمو نمیدید در همین حال زدم رو شونه دوستم وبهش گفتم به نظرت راننده الآن چه هسی داره.
دوستم:راننده منم تورو خدا بگین چی شده خیلی ترسیدم...........سکوت معنادار
بقیه این قسمتو نشنوینبهتره بد آموزی داره.
حالا به هر زحمتی بود خودمو به خونه رسوندم هنوز به اونجا اسباب کشی نکرده بودیم پس نمیتونتم انتظار یه نهار عالی رو داشته باشم پدرم دم ر منتظر بود و هی به ساعتش نگاه می کرد ولی معلوم بود که منتظر من یکی نیست.
پدرم:پس اومدی
من:پ نه پ این نسخه آپدیت شدمه ضرفارو میشورههههه_خونرو تمیز میکنهههه_لباسارو پهن میکنه فقط مشکلش اینه که قرمه سبزی درست نمیکنه.

پدرم:سکوته مرگبار
این داستان ادامه دارد
اعتبار فراموش نشه!
2017/03/25 01:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان