زمان کنونی: 2024/11/06, 12:14 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 12:14 PM



نظرسنجی: نظر شما
خوب
بد
[نمایش نتایج]
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 12 رأی - میانگین امتیازات: 4.92
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نفس

نویسنده پیام
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #37
RE: نفس
فصل چهارم - قسمت آخر
*********************
من در سکوت تاریکی زندان تنهایی ام؛ تبعید شده ام به آینده ای نامعلوم. آینده ای که مرا در سیاهی خود خواهد بلعید و من فقط نظاره گر خواهم بود...
بدون آنکه نظرت را بخواهند، مجبورت میکنند به زندگی نامعلومی که تک و توک اتفاقات آن به دلخواه تو خواهد بود. اما تمام بقیه اش گلوله سربی داغی است که بر تنت فرود می آید. بعضی انسان ها با مهمانی رفتن و یادگیری موسیقی یا ورزش سر خودشان کلاه میگذراند و بعضی دیگر، مانند من، نمی توانند. ما با وضوح کامل زندگی را می بینیم که ریسمانش از دست مان در میرود اما از آن جایی که دلیلی برای نگه داشتنش نداریم، هیچ تلاشی نمی کنیم تا نگهش داریم. آن وقت حال و روزمان می شود زندگی غمبار و کسل کننده ای که مثل یک فیلم سینمایی فقط میتوانیم تماشایش کنیم. بدبختی آنجاست که چون پول بلیط داده ایم نمی توانیم سالن را ترک کنیم! پس می نشینیم و به اجبار چشم می دوزیم به پرده و یک وقت آن وسط ها خوابمان میبرد. من الان دقیقا وسط همین خواب عذاب آوری هستم که از تماشای یک فیلم کسل کننده حاصل شده. دختر پر شور و نشاط دیروز که شعارش جنگیدن با تمام سختی ها بود، حالا کز می کند گوشه اتاقی که انگار میدان جنگ است، بدون روشن کردن چراغی، هدفون را روی گوش میگذارد و با بلندترین صدای ممکن آهنگ راک گوش میکند. موسیقی خشنی که روزی حتی حاضر نبود یک لحظه آن را تحمل کند! میان آن بی فکری و کر شدن در موسیقی خشن راک، برای چندمین بار چشم میچرخاند روی کلماتی که روی صفحه تلفن نقش بسته:

حاضر غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگرست
نه به دل قرار و صبری
نه به چشم خسته خوابی
شده دل ز غصه خونی
زفراغ نالم اما
ندهد کسم جوابی
نگر ای سپهر گردون
چه کنی دل مرا خون
نفسی ز آه مانده
چو حباب روی آبی
نه نسیم سرد آبی
نه شرار آفتابی
نه ستاره سرشکی
نه مهی نه ماهتابی
منم آسمان ابری
به امید آن نگارم
که برافکند نقابی


آنچه بیشتر دلش را می فشارد، نام کسی است که نویسنده این پیام است

این آخرین مکالمه صمیمانه من و عمو مهیار بود. آخرین مکالمه ای که من او را با چهره مهربانش لمس کردم. بعد از آن شد یک آدم دیگر! یک غریبه! کسی که دیگر نمی شد لا به لای حرف هایش لبخند را حس کرد. تمام حرف هایش توام بود با یک اخم خاص و سر سنگینی عجیبی که تحملش برایم غیر ممکن بود. از آن روز این فقط من بودم که تماس میگرفتم و وقتی جوابی نمیگرفتم، از سر دلتنگی دست به دامن پیامک میشدم که پاسخ آن هم یک جواب غریب و مختصر بود...

از آن روز حدود پنج ماه میگذرد و آخرین مکالمه ما مربوط می شود به چهار ماه پیش. از آن پس دیگر مهیار تماسی نگرفت، من هم هنوز آنقدر غرور دارم که روی علایقم چشم ببندم. جالب اینجاست که حتی از فرهاد هم دیگر خبری ندارم. البته به این رفتار فرهاد عادت داشتم اما خب بالاخره شاید علاقه ام به او کمتر از مهیار است ولی خب هرچه باشد دوستش دارم. نکند اتفاقی افتاده یا باهم دعوایشان شده؟ نکند مهیار باز دردسری درست کرده؟نکند... ؟ چقدر من ساده ام که بعد از این همه وقت و این همه تلخی هنوز هم به فکر شان هستم!

قرار بود این داستان بیشتر از این چیزها ادامه داشته باشد. قرار بود این داستان توصیف لحظاتی باشد که با اسم مهیار گره خورده بود؛ از اول تا آخرش. اما قلبم دیگر طاقت این همه تلخی را ندارد. دلم دیگر تاب سنگینی این حجم از تنهایی را ندارد. نفسم، و نفسم دیگر کشش این همه دو رویی و دروغ و بی اهمیتی اطرافیان را ندارم.
پس تمام لحظات کسل کننده این مدت از زندگی ام را که با حضور جسم یا فکر مهیار شیرین می شد، خلاصه کردم در همین چند صفحه کاغذ.

هر خطی که بیشتر می نویسم، درد دلم را بیشتر میکند. حالا من مانند همان روزی که بدنیا آمدم، روی تخت سفیدی دراز کشیده ام. آن روز در انتظار زندگی و امروز در انتظار مرگ. هرکس برای زندگی وقتی دارد. یکی کم و یکی زیاد. زمان من هم مقدر شده بود که به ۲۰ سال نرسد. من هم هیچ اعتراضی ندارم چرا که این کوتاه شدن زندگی برای من، یادگار خانواده ایست که نبودند و حالا هم نیستند. از قدیم گفته اند هرچه از دوست رسد نیکوست.

قرار نبود این داستان، انقدر تلخ تمام شود. قرار بود مثال بیشتر داستان ها پایان خوشی داشته باشد اما خب جزو آن حداقلی شد که تلخ تمام می شوند. تلخی اش هم آنجایی است که رسیدن به جدایی ختم شد. درست مثل دو خط متقاطع که در نقطه ای بهم می رسند اما بعد آنچنان از هم دور می شوند که انگار نه انگار وصالی هم بوده. مثل الان که آنقدر از مهیار دورم که گاهی تنها راه یاد آوری چهره اش می شود مرور عکس هایش...


مرگ آن جایی نیست که تن بی جانت را درون تاریکی زمین بگذارند. مرگ آنجایی است که ذره ذره از نبود کسی که دلت به وجودش گره خورده آب شوی.
ختم ماجرای من هم همین است. قبل از اینکه بیماری جسمم را از پا در آورد، روحم از پایان یک وصل ذره ذره خواهد مرد. و در این لحظات تمام فکر من این است؛ اگر خبر مرگم را بشنوند، لحظه ای فکر میکنند که ای کاش....
زیادی تلخ شد! اما کلام آخرم به توست! ای کسی که این داستان را خواندی، اگر جایی روزی زمانی یک موقع مهیار مرا دیدی به او بگو:
آخر موهایم را نبافتی...

پایان
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2020/08/14 04:36 PM، توسط Aisan.)
2017/11/02 08:17 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
نفس - Aisan - 2017/02/28, 08:47 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/02/28, 10:08 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/03, 10:56 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/06, 02:18 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/08, 10:52 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/09, 04:46 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/10, 02:48 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/25, 11:03 AM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/25, 11:08 AM
RE: نفس - Aisan - 2017/03/27, 06:29 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/04/05, 11:19 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/04/06, 12:30 AM
RE: نفس - Aisan - 2017/04/19, 10:31 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/04/22, 10:08 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/04/24, 07:57 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/06/03, 02:00 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/06/06, 01:46 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/06/12, 12:31 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/06/19, 07:48 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/06/20, 08:00 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/02, 12:05 AM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/03, 11:53 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/04, 03:59 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/05, 10:13 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/07, 01:20 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/22, 09:50 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/07/27, 02:11 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/08/19, 11:25 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/08/23, 03:47 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/08/25, 01:30 AM
RE: نفس - Aisan - 2017/08/30, 08:32 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/09/03, 10:30 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/09/04, 12:40 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/09/13, 11:36 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/09/15, 02:32 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/09/17, 10:09 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/11/02 08:17 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/12/13, 07:53 PM
RE: نفس - Aisan - 2017/12/13, 07:53 PM
RE: نفس - !Web Prince - 2020/08/17, 01:01 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان