زمان کنونی: 2024/11/06, 02:47 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 02:47 AM



نظرسنجی: به این داستان چه نمره ای میدهید؟
0-10
10-15
15-17
17-20
[نمایش نتایج]
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من دیوانه نیستم!

نویسنده پیام
Бѳнёѫїап
Rhapsody



ارسال‌ها: 998
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 1285.0
ارسال: #3
RE: من دیوانه نیستم!
همه بچه ها در حیاط جمع و به دیوار باغ خیره شده بودند.عده ای ناخن میجویدند و عده ای به زیر پاهایشان نگاه میکردند که خیس شده بود.دیوار سوراخ بزرگی داشت که دورتادورش سیاهی بی پایانی بود و داخلش سینه های شکافته شده وداخل دنده ها سرهای بریده چند کودک.همه سرها میخندیدند با دهانهای دوخته شده و چشم هایی که در دستهایشان بود.بالای دیوار با خون نوشته شده بود.
بیایید بازی کنیم!
.
.
.
.
.
.
خانم ایونس به بیمارستان منتقل شد و مدیر و معلمان و پرستاران یتیم خانه در حالی که بچه ها را بغل کرده بودند و با وحشت آنها رابه سمت اتاقهایشان می بردند اشک میریختند.پلیس دورتادور محوطه را نوار زرد نزدیک نشوید کشیده بود و ماموران انگشت به دهان به اجسادی که با دقت در دیوار به طور مثلثی چیده شده بودند خیره مانده اند.همه ترسیده اند...به جز نیک که بدون هیچ احساسی در صورتش میان شمشادهای حیاط مشغول شانه زدن موهای کوکی بود."cokie" سگ بازیگوش مدام در حال فرار بود و هر چندروز یکبار نزد صاحبش باز می گشت.

-دیدی کوکی...همه به من میگن که دیوونم...میگن هیولاوجودنداره...
-کی گفته هیولا وجودنداره؟

نیک سرش را بالا گرفت و چشمش به مرد قدبلندی افتاد که پالتوی بلند و قهوه ای پوشیده بود و کلاهی به سر داشت.مرد نشست ودستی به موهای زرد نیک کشید.

-بچه ها میگن...اما من میدونم...کارهیولاست...
-منم میدونم کارهیولاست!
-ازکجا؟
-چون من باهیولاها سروکاردارم بچه جون...همشون رو میشناسم!
-حتی خرگوشک گنده رو؟
_ام.....اره!...کدوم خرگوشک!؟
-همونی که من هر شب تو خواب وبیداری میبینمش...همونی که هیچکس جز من اونو نمیشناسه مثله الیزا که هیچکس اونو نمیبینه جز من!
-الیزا هم هیولاست؟
-نه...اون دوست خیالیمه...میگه که نویسندس...اما میدونم دروغ میگه!
-اوی!مواظب حرف زدنت باش!
-ساکت شو!بذار ببینم میتونم بفهمم این کیه یا نه!
-کی؟با کی داری حرف میزنی؟
-هیچکس اقای کارآگاه...باخودم...
_تو از کجافهمیدی من کارآگاهم؟
-آم...مگه خودت نگفتی؟
-نه...من همچین حرفی نزدم!
-یعنی نیستی؟
-چرا دقیقا هستم!کارآگاه خصوصی مونامی فریزر!"monami fraser"
-شما ترکیب هیوفریزر و مونامی هستینگز هستین؟
-وای چقد تو باهوشی!...نه من فقط یه تشابه اسمی خنده دار با اون شخصیت خیالی دارم!

فریزر بلند شد و پالتویش را مرتب کرد.نیک هم بلندشد و کوکی را رها کرد.کوکی میان شماشاد ها پرید وناپدید شد.

-خیلی از دیدنت خوشحال شدم مرد جوان!اینو یادت باشه...تو هرگز یک دیوانه نیستی...فقط کمی از هم سن وسالانت بیشتر میفهمی!
-روانپزشک هم همین را میگوید!

فریزر از فهم بالای این کودک که با دیوانه ها اشتباهش میگیرندجاخورد.بدون هیچ حرف دیگری از نیک خداحافظی کرد و به سمت مثلث عجیب و ترسناک قدم برداشت.شاید این پرونده سخت ترین کاری باشد که این کارآگاه تازه وارد قبول کرده است...

(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/06/18 04:54 PM، توسط Бѳнёѫїап.)
2017/06/18 04:53 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: من دیوانه نیستم! - Бѳнёѫїап - 2017/06/18 04:53 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  انگار این من نیستم(نوشته خودم) #Chocolate Girl* 29 10,573 2015/01/03 09:50 PM
آخرین ارسال: imagination



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان