زمان کنونی: 2024/11/06, 08:59 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 08:59 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 4.85
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زندگی معمایی

نویسنده پیام
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #23
RE: زندگی معمایی
جاناتان(همون روح سرگردان) دستی به موهای سفیدش کشید و گفت:دختر جون اگه میخوای مزه بپرونی تعداد کبوترها رو........
من وسط حرفش پریدم و گفتم:همون طور که تواسم داری منم اسم دارم جناب جاناتان اسمم ماریان هستش!
جاناتاان با تعجب گفت:ماریان؟
من گفتم:بله ماریان.
جاناتان گف:یادش بخیر اسم نامزد منم ماریا بود!
من با عصبانیت گفتم:ماریان با ماریا فرق داره عقل کل
اریکا با عصبانیت گفت:ماریانننننننننن بسه دیگه پاشو بریم کبوتر بیاریم و دست منو گرفت و کشان کشان از اتاق برد بیرون 
من با ناراحتی گفتم:این همه چیز برام تحملش........
اریکا:اره جون خودت همین الان داشتی با اون روحه کل کل میکردی!
من با خنده گفتم :بیخیال بریم دنبال کبوتر راستی چند تا کبوتر........
جولیا پرید وسط حرفم:کجا دارین میرین!
من:واییییییییییییییییییییییییی یه روح سرگردان دیگه
اخه جولیا لباس سفید پوشیده بود و چون تازه از حموم اومده بود به سرش حوله بسته بود کلا سر تا پا سفید پوشیده بود منم فکر کردم رووجه
جولیا پوزخندی زد و گفت:تو که باز خیال پردازی تقصیر خودته چقدر بت بگیم اینقدر کتاب ترسناک نخون حالا این دوستت هم ........اریکا بود دیگه.......فک میکنه دیوونه ای
اریکا با لحن سردی گفت:من هیچوقت فک نمیکنم دیوونه اس کسایی که نمیتونن چیزایی که بنظر واقعی نمیان ولی هستن رو درک کنن دیوونه ان(یعنی راست راست میگفت تو دیوونه ای جولیا)
جولیا هم که زبونش بند اومده بود هیچی نگفت در عوض من گفتم:بله بله جولیا تو دیوونه ای و یه زبون براش در اوردم و دست اریکا رو گرفتم و شروع به دویدن کردم و درو باز کردم و به بیرون خونه رفتیم حالا کبوتر چجوری میگرفتیم
اریکا گفت:ما خونمون یکم شبیه کلیسائه اگه دقت کنی اونجا پر کبوتره میریم دوتا کبوتر گیر یاریم بعد ضد طلسمشو بمون میگه!
من:اوهومممممممممم هوراااااااااااااا
اریکا گفت:من نمیدونم چرا تو اینقدر خوشحالی راستشو بگم چشمات.......چشمات.........خیلی اشناس میدونی.......حالا ک فکر میکنم تو چشمات مثله چشم های مادر منه!
من با تعجب گفتم چشمای من مثه مادر توئه؟
اون با ناراحتی اهی کشید و گفت:من تو این دنیا دیگه هیچکسو ندارم نه مادر دارم نه پدر پدرم قبل از اینکه بدنیا بیام فوت کرد مادرمم حدود یه ماه پیش فوت کرد و منو تنها گذاشت 
اشکاشو پاک کرد و ادامه داد:
تو چشمات به دیگران ارامش میده.......تو بدترین شرایط سعی میکنی بخندی..........تو مثه مادر منی!
و بغضش ترکید و شروع به گریه کرد
نمیدونستم باید چی بگم......واقعا کلماتی بلد نبودم که ارومش کنم
اشکاشو با استین لباسش پاک کرد و وارد خونه شد 
وااااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر خونشون بزرگهههههههه
یه خونه مثه خونه هایی قصر مانند ولی یکم تاریک بود بهش گفتم: تو نمیترسی اینجا تنهایی میخوابی؟
اریکا چشماشو بست و گفت:چرا ولی کاری نمیتونم بکنم...........بیخیال بریم دنبال کبوتر
اعتبار فراموش نشهههههههههههههههههههههههه
نظر فراموش نشه

اعتبار فراموش نکنینااااااااااا
 
2014/09/02 12:30 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
زندگی معمایی - Manaka - 2014/05/20, 07:07 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/05/20, 09:11 PM
RE: زندگی معمایی - rengo1374 - 2014/05/21, 06:15 AM
RE: زندگی معمایی - Aisan - 2014/05/26, 09:39 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/05/28, 01:29 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/28, 11:13 PM
RE: زندگی معمایی - Michiru - 2014/08/28, 11:27 PM
RE: زندگی معمایی - suisen - 2014/08/28, 11:43 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 01:08 AM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 01:08 AM
RE: زندگی معمایی - *Ariana* - 2014/08/28, 11:44 PM
RE: زندگی معمایی - Nimue - 2014/08/29, 12:02 AM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 12:52 AM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 01:55 AM
RE: زندگی معمایی - minerva - 2014/08/29, 04:26 AM
RE: زندگی معمایی - *Ariana* - 2014/08/29, 12:23 PM
RE: زندگی معمایی - suisen - 2014/08/29, 12:30 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 01:12 PM
RE: زندگی معمایی - Michiru - 2014/08/29, 01:36 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 01:45 PM
RE: زندگی معمایی - minerva - 2014/08/29, 03:24 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/08/29, 04:57 PM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/09/02 12:30 AM
RE: زندگی معمایی - Michiru - 2014/09/02, 09:53 AM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/09/02, 01:17 PM
RE: زندگی معمایی - Aisan - 2014/09/02, 11:17 AM
RE: زندگی معمایی - Manaka - 2014/09/02, 12:54 PM
RE: زندگی معمایی - L£ONARDO - 2014/10/24, 12:30 AM
RE: زندگی معمایی - Aisan - 2014/10/24, 11:47 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  زندگی زیبا نیست؟ Boruto 1 883 2017/09/21 06:36 AM
آخرین ارسال: Boruto
  حق زندگی... Lelouch.B 3 995 2017/07/04 04:18 PM
آخرین ارسال: Lelouch.B
One Piece-10 داستان "زندگی در آتش" Heisenberg 11 3,148 2017/06/28 08:06 PM
آخرین ارسال: Heisenberg
  داستان " زندگی زیباست!! " Dazai.B 16 4,225 2017/06/18 08:16 PM
آخرین ارسال: Dazai.B
  داستان:نبرد زندگی ❤Ereɴ Yeαɢer❤ 37 8,442 2017/02/18 04:29 PM
آخرین ارسال: ❤Ereɴ Yeαɢer❤



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان