an Uchiha
ارسالها: 2,631
تاریخ عضویت: Aug 2013
|
RE: گروه مخفي X.c
قسمت 7 ( سرگردان)
راوي : كيلر
- اماندااا....نيروانااا...نينااا...
حنجره ام پاره شده بود...دوست داشتم حداقل يه نفر جوابمو بده اما كسي اون اطراف نبود. همه با ازبين رفتن تا يكي گم شده بودن و من دقيقا نمي دونستم كجا هستم. پامو به زمين كوبيدم و گفتم
- اه...مجبور...مجبورم تنها راه بيفتم ديگه!
تو اون جنگل از هيچي جز تنهاييم نمی ترسيدم. نقشه دست اماندا بود و يه بار هم نگاهي روش ننداختم تا ببينم الان كجا بايد مي رفتم. تفتگمو در اوردم و گلوله هاش رو كردم...بايد اماده ي هر اتفاقي مي شدم. اهسته و بادقت همونطور كه اطراف رو مي پايدم حركت مي كردم و شاخ و برگ هاي مزاحم رو كنار مي زدم. بالاخره از انبوه شاخ و درختان بيررون اومدم. احتمال دادم كه اونجا اخر جنگل باشه. خوش نداشتم راهمو برگردم چون بن بست بود! كلافه شده بودم. دنبال راه مخفي مي گشتم. با بوت هاي بلند مشكي رنگم قسمتي از برگهاي خشكيده كه خيلي تابلو اونجا چيده شده بودن رو كنار زدم...يه در مخفي رو اريب شكل اونجا بود.تو اموزشها هشدار مي دادن كه مواظب هرچيز مشكوكي باشيم. خب اينم مشكوك بودديگه!
دستكش چرم پوشيدم و درو باز كردم. انگار گودال بود. ولي نور ضعبفي كه از ته تونل معلوم بود منو به اونجا كشوند. پایین پريدم و با دستام خودمو رو زمين كنترل كردم. اولين چيزي كه بهش فكر كردم موهام بود. كشش پاره شده بود و همه ي تارهاي موهام پراكنده رو صورتم پخش بودن و خيلي اذيت مي كردن. بند اضافي كه تو كوله يه طرفه ام بود رو برداشتم و موهامو يه طرفه بستم. شلوارم هم خراش برداشته بود و استين بلوزم شكافته شده بود. اهسته پاشنه ي كفشامو جدا كردم و قدم به جلو برداشتم. ديگه صدا ايجاد نمي كرد. . چنتا در جور واجور با اندازه ي هاي متوسط تو راهرو قرار داشتن. خداروشكر اونجا نور كافي فراهم بود! دوست نداشتم تو اتاق ها سرك بكشم. همشون خالي بودن. اما يك اتاق كه صداي دينگ دينگ برخورد شيشه از توش يلند بود منو كنجكاو كرد. سركي به داخل كشيدم. كسي نبود. اخم كردم و درو نيمه باز كردم. اتاق خالي بود. وارد اتاق شدم و شيشه هايي كه داروهاي متنوع توشون بود رو نگاه كردم. از بيشتر انها بخار در مي اومد. به سما شيشه ي سبز رنگي رفتم. روش نوشته شده بود
)) بي خاصيت(( نمي دونم چه معني ميداد ولي احتمالا يه رمز بود. بقيه ي داروها هم همچين اسمهايي داشتن...
(( چيزي نيس)) ، (( ضربدر)) ، (( خط به خط)) و...
فقط روي يكي از شه ها واضح نوشته شده بود
(( Etillen gas))
هوف بلندي كشيدم و گفتم
- خودش قاطيشون نمي كرده؟ عجب عقل كلي بوده...
از اتاق بيرون اومدم. يه ازمايشگاه بيشتر نبود.
تقريبا نيم ساعت در حال حركت بودم انگار اون راهرو تمومي نداست! خسته ام شده بود. تكيه دادم به ديوار و چشمامو بستم. همون موقع احساس كردم صداي پاي كسي رو شنيدم...اما تا چشامو باز كردم صدا قطع شد. چند دفعه اين اتفاق تكرار شد و نزديك بود مجنون بشم...اخر هم يك نفر از پشت دستش رو روي دهنم گذاشت و قبل از اينكه تقلا كنم از هوش رفتم...
نظراتتون ردر تايپيك نظرات پاسخگو هستم
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/07/23 05:37 PM، توسط an Uchiha.)
|
|
2014/07/13 10:55 PM |
|