زمان کنونی: 2024/11/06, 10:05 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:05 AM



نظرسنجی: به نظرتون جالبه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
آره خیلی 100.00% 2 100.00%
تقریبا معمولی 0% 0 0%
نه افتضاحه 0% 0 0%
در کل 2 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.91
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دنیایی نو

نویسنده پیام
*Ariana*
اژدهای سفید



ارسال‌ها: 1,203
تاریخ عضویت: Feb 2014
اعتبار: 183.0
ارسال: #3
RE: دنیایی نو
فصل اول((ورود میزوکو))
تو مدرسه نشته بودم و برای زنگ سرویسیا لحظه شماری میکردم که بپرم بیرون....تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gif
اما بعدش یادم ومد که خانممون چون شیطونی کردیم می خواد نگهمون داره بعد بریمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifکلی از وقت رو تو کلاس موندیم تا خانم بلاخره اجازه ی رفتن به ما داد اوووووف امروز اصلا اونجوری که می خواستم پیش نرفت تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gifالآن باید دعوای رانندرو هم میشنیدم دلم می خواست نصفه شبی خانممون رو بکشمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifسوار سرویس شدم سه ردیف صندلی داشت و من چون آخرین نفر بودم باید ردیف سوم ته ته میشستم تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifالبته جای خوبی بود چون کنار هم کلاسیام میشستمتصویر: richedit/smileys/YahooIM/8.gif
چند دقیقه بعد از اینکه راه افتادیم احساس کردم یکی داره دنبال ماشین میاد ولی وقتی سرم رو برگردوندم پشت سرم فقط انبوهی از ماشین ها بودتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif
از بغلیم پرسیدم:تو احساس نمیکنی یکی دنبال ماشینهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif؟
_باز تو خل خلیت زد بالاتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
_دارم جدی صحبت می کنم احساس میکنم یکی داره دنبال ماشین با سرعت جت میادتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif
_اگه میگفتی احساس میکنم روح تو ماشینه بیشتر از این حرفت باورم میشدتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
_مگه من چی گفتم فقط گفتم یکی دنبال ماشینه اونم با سرعت جتتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif
_آخه آدم که نمیتونه با سرعت جت بیاد مگه موشکه تازشم اگه بخواد بیاد دنبال ماشین جا میمونه آخر این انیمه ها مغز تورو پوک میکننتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif
دیگه بحث رو ادامه ندادم چون راننده سرویس با دادی شدید مارو ساکت کرد زهرمون ترکید بابا آروم ریلکس ریلکس ریلکس ترتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gif
من هنوز اون حس مبهم رو داشتم ولی خوب یه جورایی هم خوشحال بودم تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gifچون تا دم خونمون ول نکرد پس هدش من بودمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gifاما از این میترسیدم که دزی چیزی با موتور اومده می خواد منو بگیره فکر کنم پدرش در اومده کل تهران رو دنبال یه ون اومدهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifخوب آخه من آخرین نفر بودم وارد راهرو که شدماز پله های روبرویی بالا رفتم و رسیدم به آس**نس*ر همش چشمم به در بود که نکنه باز بشه مثل همیشه آس**نس*ر طبقه ی سوم بود منم داشتم از ترس ممسمردم که نکنه یکی بیاد تو تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif
بلاخره آس**نس*ر رسید(خداروشکر داشت زهرم میترکید)سوار شدم و سریعتر با زور در آس**نس*ر رو بستم و طبقه ی چهارم رو فشار دادم آس**نس*ر هم آرم آروم اومد بالا بعد از آس**نس*ر اومدم بدون معطلی از در رفتم تو و بدون اینکه حتی کیفم رو پایین بزارم به در دو تا قفل زدم بعد رفتم تو اتقم در رو هم رو خودم قفل کردم بعد از اینکه لباسام رو در آووردم مامانم اومد با هم رفتیم ناهار خوردیم و بعد رفتیم چرت زدیم و بعد...
دیگه اصلا موضوع ظهر یادم رفتفردای اون روز 5شنبه بود منم از پنجشنبه ها خوشم میمد چون تو خونه تنها بودم و هر گند کاری می خواستم میتونستمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif بکنم شب بیخوابیم گرفته بودم هرچی قلت میزدم انگار نه انگار آخر سر رفتم تو آشپزخونه بعد این که یه چیزی خوردم منظره بیرون رو نگاه خیلی قشنگ بود روبرومون پر درخت بود...
_مظره قشنگیه
من:آره خیلی قشنگهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/33.gif(صبر کن ببینم این که نه صدای مامانم بود نه بابام پس کی بودهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif)
_چیه مگه تا حالا آدم ندیدیتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif
_ت...ت...تو کی هستی من که درو چهارصد تا قفل زدمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif
اولش فکر کرد من تو آشپزخونه خوابم برده و دارم خواب میبینم اما وقتی یه وشگون از خودم گرفتم دیدم واقعیه واقعیه شک نکنتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gifاون کسی کهبا من حرف زده بود
 ناروتو اوزوماکی بود بعد هم یکی دیگه اومد فکر کردم این یکی دیگه مامانمه ولی این یکی هم ارزا اسکارلت بود خودمونیما چه خوب اسماشونو حفظ کردم ماشالاتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gif
ولی آخه مگه الآن وقت فکر کردن بهاین جور چیزا بودتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gif
ارزا:من ارزا اسکارلت هستم ایشون هم ناروتو اوزوماکی. 
من:خودم میدونمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
_چطورتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gif
_ شما هارو دیدمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
_کجا
_هم تو کامپیوتر هم تو تلویزیون هم تو خواب تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gif
بی چاره ها با این حرفام گیج شده بودندتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/5.gifدست منو گرفتن به دستمو ناروتو یه دستمو ارزا یکی داشت یه چیزی وارد میکرد یکی یه چیز دیگه با دقت که نگاه کردم دیدم ارزا داره جادو وارد میکنه ناروتو داره چاکرا وارد میکنه بعد که چشامو واز کردم دیدم که دیگه تو خونه نیستم حتی لباسم هم عوض شده بود و حالا من رسما تو دنیایی که آرزو شو داشتم بودم دنیای انیمه ها و در همین حال دنیایی نو
2014/07/12 03:47 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/11, 02:50 AM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/11, 03:00 AM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/12 03:47 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/12, 10:19 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/13, 10:27 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/14, 10:49 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/15, 12:16 AM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/15, 08:16 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/17, 12:21 AM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/17, 11:18 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/23, 12:50 AM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/23, 11:18 PM
RE: دنیایی نو - *Ariana* - 2014/07/26, 08:50 PM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان