زمان کنونی: 2024/11/06, 09:24 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 09:24 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 17 رأی - میانگین امتیازات: 4.59
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه مخفي X.c

نویسنده پیام
an Uchiha
شوالیه ی تبعیدی



ارسال‌ها: 2,631
تاریخ عضویت: Aug 2013
ارسال: #3
RE: گروه مخفي X.c
 قسمت 2 ( يكك روز خاص)
راوي : تايچيكو

دستامو تو جيبم برده بودم و راه مي رفتم...ميزاكي هم همينطور اما اون با لذت به اطراف نگاه مي كرد. خم شد و يه قارچ از رو زمين برداشت و به من نشون داد:
- ببينش تايچيكو...خيلي خوشكه. من تا حالا قارچ نقره اي با توپ هاي نيلي نديدم.
منتظر بهونه اي بودم كه بهش گير بدم و الان محيا شده بود! اخم كردم و گفتم
- اينا شايد سمي باشن به هرچيزي كه نبايد دست بزني..اينو هم بايد بهت ياد بدم؟!
ميزاكي اخم كرد و گفت
- خيلب بي ذوقي...من دستكش پوشيدم سمي هم باشه منتقل نميشه به پوستم.
بحث رو عوض كردم و با اه صداداري گفتم
- ماموريت گندتر از اين نداشتن به ما بدن...يعني چي كه بايد بريم استقبال يه دختر خانوم؟!
ميزاكي با خنده گفت:
- قراره بشه همكارمون...
چشم غره اي بهش رفتم و گفتم
- يعني من نمي دونستم؟ مرسي كه به اطلاعاتم افزودي!
- تو عادته كه غر بزني...
- نظر تو مهم نيس برام...
- كي باتو حرف مي زد؟؟
- اهان نمي دونستم با اجنه هم دوستي!
- خب پس اينو هم به اطلاعاتت اضاف كن...
قبل از اينكه بخوام جوابشو بدم صداي ديگه اي به گوشم رسيد.
- فكر مي كردم مامورهاي نمونه اي باشيد...اما الان ميبينم فقط كل كل رو بلدين!
يه دختر بلند قدم هم اندازه ي خودمون بود...چشم هاي ابي و موهاي قهوه اي بلنديي داشت...
- هان؟؟ شما كي هستين ديگه؟!
دختر دستشو به درخت تكيه داد و گفت
- من آماندا ام...مگه نمي دونستين كه اومدين دنبال من و دوستم؟!
با تعجب گفتم
- دوستت؟ به ما گفتن يه نفر...
اماندا با پرويی جواب داد
- با بيسيم كه حرف بزني ميتوني بفهمي
ميزاكي با سازمان ارتباط برقرار كرد و حرف دختر رو تاييد كرد.
- خب كو دوستت؟!

دختر ديگه اي با موهاي قهوه اي بسته و چشم هاي ابي از پشت درخت بيرون اومد...اولين چيزي كه تو صورتش توجه رو جلب مي كرد، چشم هاي ابي درشتش بود.
- من كيلر هستم...دوست اماندا...
ميزاكي سرش رو هاروند و گفت
- چقدر شبيه هستيد!!
كيلر اخم كرد و گفت
- منظور؟!
باز بحث رو بريدم و يرگشتم سمت عقب
حالا كه ماموريت به خير و خوشي تموم شد برگرديم سازمان...
هر چهار نفر به راه افتادن...به نظرم اماندا دختر ارومي بود ولي پروو بود و جواب ميداد. ولي كيلر از اونايي بود كه سريع اتيش به راه مي انداخت..لبخند زدم و به اسمون نگاه كردم...ديگه اين ماموريت به چشمم مسخره نميومد. اشنايي با اونها حس خوبي بهم دازه بود! به قول ميزاكي دنيا اونقدرا هم كسل كننده نبود!--
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/07/23 05:25 PM، توسط an Uchiha.)
2014/07/05 03:32 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/04, 12:51 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/04, 11:32 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/05 03:32 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/06, 03:38 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/07, 04:51 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/09, 06:05 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/12, 02:00 AM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/13, 10:55 PM
RE: گروه مخفي X.c - losi love2 - 2014/07/22, 11:24 AM
RE: گروه مخفي X.c - losi love2 - 2014/07/22, 11:25 AM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/07/22, 06:00 PM
RE: گروه مخفي X.c - hina.chan - 2014/07/22, 09:52 PM
RE: گروه مخفي X.c - an Uchiha - 2014/09/06, 01:19 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان های شما با گروه وکالوید:| ココル 9 2,598 2015/08/19 05:21 PM
آخرین ارسال: ❤Flavia Ayroldi❤
documents داستان گروه اتحاد mj3 6 1,640 2015/06/30 07:57 AM
آخرین ارسال: mj3



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان