brayan cryford
ارسالها: 247
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 122.0
|
انجمن نویسندگان انیم پارک
از اونجایی که خدا رو شکر ایفای نقش به طور صحیح داره تو این سایت شکل میگیره سپاسگذاریم.
من یه داستان مینویسم شما از ادامش مینویسی و بعدی از ادامه ی بعدی تا داستان تموم بشه.
ایفای نقش و نویسدگی باید توصیف داشته باشه.
لطفا توصیف به کار ببرید.
شروع داستان:
اسمان شب تاریک و عاری از هر ستاره ای بود.
تنها ماه بود که در پس ابر های در هم تنیده و سنگین نور خفیفی بر چهره ی پیر و کهنه ی شهر می انداخت.
ساختمان هایی نوک تیز با برج و باروهای سبک گوتیک.
منظره ای را ساخته بودند که انگار ساختمان ها با سقف های نوک تیز و برج مانند خود مانند تیر های هستند اماده ی شلیک به سمت اسمان و خدا.
کوچه های تنگ که انگار لحظه به لحظه تنگ تر میشدند تا افراد داخل کوچه را له کنن.
فاوست(مردی که روح مردم را به شیطان میفروخت) با کالسکه ی خود در کوچه ها سکوت شب را میشکست.
***
از دریچه های فاضلاب کوچه ها بخار و بوی بدی بلند میشد.
فاوست با شمشیر بلندساطور مانندش شخصی را که به تازگی کشته بود به کناره کیسه های انبوه زباله ها انداخت.
تا او را هم به همانجای ببرند که اشغال ها را میبرند.
صدای جیر جیر موش ها از لابه لای زباله ها به گوش میرسید.
فاوست کلاه کهنه و لبه دار خود را بیشتر توی صورتش کشید.
یک دستمال کهنه نیز بر صورتش بسته بود انگار که میخاست شناخته نشود.
یک لباس مندرس تکه پاره خاکستری پوشیده بود و باشلق مشکی رنگی بر تن کرده بود.
با شلواری کهنه و چکمه های چرمی.
فاوست خون تازه را از شمشیرش پاک کرد و سوار کالسکه شد.
کالسکه ی او از دو اسب تنومند ولی لاغر با چشمانی قلمبه و قرمز مثل تیری که از چله ی کمان رها شده باشد در پس کوچه های تاریک شهر پیش میرفت...
--------------------------------------
هر کی میخواد از ادامه ی این داستان بنویسه
اول بای بنویسه رزرو که ما بدونیم کی میخواد بنویسه بعد همون پست رو ویرایش کنه و از ادامه ی داستان بنویسه...
موفق باشد ببنیم چه میکنید دوستان
|
|
2014/07/03 11:56 AM |
|