زمان کنونی: 2024/11/06, 10:07 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:07 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن نویسندگان انیم پارک

نویسنده پیام
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #11
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
فک نمیکنی اون دوتا دهنی که کف دست فاوسته یه تقلید از ناروتوه!؟
همون شخصیتس که کف دستاش دهن داره و از دهنهای ریز کف دستش یه چیزای سفیدی ساخته میشه!
****
داستان همه قشنگ بود ولی اشکال هایی هم داشت.زمانی که داستانتون تموم شد ویرایشش کنید و حتما خبر بدین تا داستان رو یه موضوع توی بخش نویسندگان جوان بذارم...
خیلی خوب بود.ادامه بدین.
2014/07/04 05:15 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
brayan cryford
azriel angle

*


ارسال‌ها: 247
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 122.0
ارسال: #12
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
خوشبختانه یا متاسفانه من از کارکتر دیدارا ناراتو تقلید نکردم.
اینها داستان های اصلی من نیست و من تنها روی کارکتر و داستان بیشتر از پنج دقه فک نکردم.
شما میتونید داستان اصلی من رو در قالب رمان بزودی از کتابخونه ها و کتابفروشی ها دریافت کنید.
من دستهاشو از یه بازی خیلی قدیمی برداشتم به نام vampair hunter dیک انیمه هم هست.
تازه تو اون انیمه یک صورت کفه دستشه نه دست.
دست دیدارا برای خوردن و شکل دادن خمیر های انفجاریه.
ایده اصلی این دستهارو من از کتاب نبرد با شیاطین جلد دومش برداشتم.
یه شخصیت داشت به نام ارتری کف دستاش دهن داشت فقط برای گاز گرفتن.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
من اومدم با بازی قدمیه مخلوط کردم و یه شخصیت ساختم تا دوستان با اون پیش برن که نویسندگیشون قوی بشه.
فقط همین...
2014/07/05 09:48 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #13
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
جالبه پس الگو داشتی!!
ولی توی نارتو یه همچین شخصیت هست...
درهرحال از جایی الگو داشتی ..
ولی کار خوبی بود حتما کامل شده کارتون رو براش تاپیک میزنم
2014/07/05 09:58 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
brayan cryford
azriel angle

*


ارسال‌ها: 247
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 122.0
ارسال: #14
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
من هیچکدوم از ایده های اصلیم رو توی هیچ سایتی نمیذارم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
------------------------
ادامه داستان:
فلش بک
فاوست در خانه ی اشرافی خود بود.
نگران و مضطرب تند تند در حال راه رفتن بود.
یک پالتوی بلند قهوه ای رنگ پوشیده بود با چکمه های براق قهوه ای رنگ.
یک عینک دایره ای شکل هم بر چشم گذاشته بود.
یک انگشتر یاقوت هم در انگشت دست چپش قرار داشت.
مدتی بود که ازدواج کرده بود.
چلچراغ هایی بزرگ بر سقف بود که نور زرد رنگی بر محیط می افکند.
در عمارت باز شد.
فاوست با چشمان نگرانش به در چشم دوخت.
دو مرد از ان بیرون امدند.
کت و شلواری مشکی با یک پیراهن سفید ، و کراواتی مشکی بر تن داشتند.
با کفش های واکس خورده و موهایی که به دقت شانه کردنه بودند.
اون دو مرد جزوه گاردهای فاوست بودند که بعد ها روحشان توسط فاوست تسخیر شد.
یکی از ان دو مرد گفت:سرورم متاسفم پیداشون نکردم.
شعله های خشم در چشمان فاوست فروزان شد.
با عصبانیت فریاد زد:شما لیزا رو پیدا نکردین......؟
مرد ها جواب دادن:متاسفیم نتونستیم همسرتون رو پیدا کنیم.
فاوست نگاه تندی به انها کرد و از عمارت بیرون رفت
***
ساعت 3 شب بود.
فاوست در حیاط جنگل گونه ی عمارت ایستاده بود.
بی نهایت عصبانی بود...
چیزی در هوا لرزید و حول یک محور خاص به حرکت در امد.
قد و قامتی خمیده از لایه ی ایجاد شده از هوا بیرون امد.
یک ردا به تن کرده بود و باشلقش را نیز بر سر.
مو های بلند سفید رنگش از باشلق بیرون ریخته بود.
سایه ای چهره اش را پوشانده بود.
کمری خمیده داشت و دستانی چروکیده داشت.
فاوست با چشمانی گشاد شده به او نگریست.
پیر مرد گفت:نیازی نیست از من بترسی ...
فاوست چند قدم عقب رفت و گفت:تو کی هستی...؟
پیرمرد:من اسم های متفاوتی دارم،شیطان،ابلیس،لوسیفر،دیو،اهریمن و هر چیزه دیگری.
فاوست با لحنی که ترس در ان موج میزد گفت:چی میخوای؟
لوسیفر گفت: همسرت توسط خدای مرگ دزدیده شده.
او الان در دنیای زیزین در حال عذاب کشیدن است.
فاوست گفت:هر کاری باشه انجام میدم تا نجات پیدا کنه بگو چطوری نجاتش بدم؟
لوسیفر دستان فاوست را گرفت و کف دو دست او را بوسید.
فاوست فریادی کشید و دستان او با حالتی دیوانه وار حرکت کردند.
دندان های ریز کف دست او را پاره کردند و ارام ارام بیرون امدند.
حالا یک دهن کف هر دست فاوست بود.
از دستانش خون میچکید.
لوسیفر گفت:این دهان ها قدرت خوردن روح را به تو میدهند.
باید روح های زیادی جمع اوری کنی و انها را به من دهی تا من انرا به خدای مرگ پیشکش کنم.
و از او بخواهم لیزا را به تو پس دهد...
------------------------
ادامه بدید فقط داستان به نکات حساسش رسیده خوب بنویسیدیش.
با تشکر....
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/07/05 10:31 AM، توسط brayan cryford.)
2014/07/05 10:28 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
fatemeh88
... سرگرد پارک انیمه ...



ارسال‌ها: 685
تاریخ عضویت: Apr 2014
اعتبار: 300.0
ارسال: #15
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
جاهایی که قرمزه مکانهاییه که ویرایش شده


با فکر به خاطرات گذشته ابروهای مشکیه پرپشتش سخت همدیگر را در آغوش هم کشیدند
این کارا فقط به خاطر لیزا بود فقط
باید اورا پیدا میکرد
لیزا تنها کسی بود که در تمام مراحل سخت زندگیش هیچ گاه تنهایش نگذاشته بود و حالا نمیتوانست به راحتی او را از دست بدهد
ولی خواب دیشبش .......
حسابی او را کلافه کرده بود
در خوابش دیده بود که در منطقه سرسبز که درختان سر به فلک کشیده اطراف اورا گرفته بودند قرار داشت
دیگر در دو دستش دهان های روح خواری وجود نداشت و همچون گذشته بود
نور و روشنایی اطرافش را فرا گرفته بودند
نسیم آرام آرام صورتش را نوازش میکرد
لیزا همسر مهربانش را در لباسی سپید همچون برف که از قبل زیباترش کرده بود ، دید که از پشت یکی از آن درخت ها بیرون می آمد
همچون گذشته لبخند مهربانی بر لب داشت
فاوست با دیدن همسر مهربانش به سمت او رفت و قبل از آنکه نزدیک او برسد چاله ای در زیر پایش به وجود آمد
چاله پر از مار های سمی و آتش سوزان بود
داشت می افتاد که دستانش سفت شاخه ای که 2 متر بالا تر از آن آتش های سوزان بود را چسبیدند
لیزا دستانش را به سمت فاوست گرفت
لیزا گفت :« فاوست خواهش میکنم به زندگیه عادیت برگرد هنوز وقت برای خوب شدن هست ، من دارم با آرامش زندگی میکنم به حرف های
لوسیفر اهمیت نده »
فاوست خود را به طرف بالا کشید تا دستان همسرش را بگیر که شاخه از جای خود سست شد و با جیغ لیزا که میگفت :«
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــه !!!!!! »
از خواب پرید
فاوست با یادآوری آن خواب عصبی دست سمت راستش را مشت کرد و دست دیگرش را لابه لای موهای پرپشتش به حرکت در اورد
بین دو راهی گیر کرده بود نمیدانست کدام دروغ میگوید و کدامین راست ؟
دست مشت شده اش را کلافه به دیوار کوبید و با این کارش ناله ی ضعیف دهان کف دستش بلند شد
به سمت مبله چرمی خانه اش رفت و بی حال بر روی آن دراز کشید
دستان کشیده اش را بر روی میز کشید تا چیز مورد نظر خود را پیدا کند
سیگار و فندکه طلاییش که با خط زیبایی اسم فاوست حک شده بود را برداشت
یکی از دوستان صمیمیش این فدک را گرفته بود
در گذشته فاوست دوستان زیادی داشت ولی حالا تنها بود تنهای تنها

یکی از سیگار ها را با ژست مخصوص خودش در دهان گرفت و روشنش کرد
چهره عجیب و جادوییش در میان دود های سیگار هامونی عجیبی را به وجود آورده بود
یکی از گارد های فاوست بعد از تعظیم رو به اون گفت :« سرورم پیرمردی با موهای سفید و قد و قامتی خمیده با شما کار دارند اجازه ورورد بدهیم ؟؟ »
فاوست بی حوصله سری به معنای تصدیق تکان داد و بعد از چند دقیقه لوسیفر وارد خانه شد و روبه روی
او روی مبل نشت ......................
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/07/05 11:58 AM، توسط fatemeh88.)
2014/07/05 11:33 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
brayan cryford
azriel angle

*


ارسال‌ها: 247
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 122.0
ارسال: #16
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
نقل قول: فندک را لیزا برای هدیه تولدش برایش گرفته بود
یک زن همیشه مخالف اینه که همسرش سیگار بکشه برای همین معقول نیست برای تولدش یه فندک بخره.
نقل قول: چهره عجیب و جادوییش در میان دود های سیگار هامونی عجیبی را به وجود آورده بود
منظورت هارمونیه؟به معنای هماهنگی؟
نقل قول: لیزا تنها کسی بود که در تمام مراحل سخت زندگیش هیچ گاه تنهایش نگذاشته بود و حالا نمیتوانست به راحتی او را از دست بدهد
ولی خواب دیشبش .......
ینی جریان لوسیفر همش تو خواب اتفاق افتاد؟
خوب بود ولی یه مقدار گنگ نوشته بودی.
بهتره به جای ابلیس بگی لوسیفر اسمش لاتین تره.
این جا یه فلش بک خورده ینی داستان گذشته ی فاوست رو داره میگه.
پس تا به حالت عادی برمیگردیم فاوست همون فاوست قبلیه داستانه.
ادامه بدید....


 
2014/07/05 11:43 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
fatemeh88
... سرگرد پارک انیمه ...



ارسال‌ها: 685
تاریخ عضویت: Apr 2014
اعتبار: 300.0
ارسال: #17
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
(2014/07/05 11:43 AM)'brayan cryford' نوشته شده توسط:  
نقل قول: فندک را لیزا برای هدیه تولدش برایش گرفته بود
یک زن همیشه مخالف اینه که همسرش سیگار بکشه برای همین معقول نیست برای تولدش یه فندک بخره.
نقل قول: چهره عجیب و جادوییش در میان دود های سیگار هامونی عجیبی را به وجود آورده بود
منظورت هارمونیه؟به معنای هماهنگی؟
نقل قول: لیزا تنها کسی بود که در تمام مراحل سخت زندگیش هیچ گاه تنهایش نگذاشته بود و حالا نمیتوانست به راحتی او را از دست بدهد
ولی خواب دیشبش .......
ینی جریان لوسیفر همش تو خواب اتفاق افتاد؟
خوب بود ولی یه مقدار گنگ نوشته بودی.
بهتره به جای ابلیس بگی لوسیفر اسمش لاتین تره.
این جا یه فلش بک خورده ینی داستان گذشته ی فاوست رو داره میگه.
پس تا به حالت عادی برمیگردیم فاوست همون فاوست قبلیه داستانه.
ادامه بدید....


 

 


نقد اول : خوب باشه ویرایشش میکنم تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
نقد دوم : بله منظورم همون هماهنگیه
نقد سوم : نه اون خوابو بعد از کشتن انسان ها و تسخیر روحشونه یعنی بعد از لوسیفر
بله اسمشم میذارم لوسیفر
بعله دیگه منم همینجوری نوشته بودم دیگه فقط داستان یادآورد خواب دیشبش بوده
حالا ویرایشش میکنم
2014/07/05 11:52 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
sabasrji
دختر شیطانی



ارسال‌ها: 111
تاریخ عضویت: Jul 2014
اعتبار: 12.0
ارسال: #18
RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
به نظرم باید اومدن لوسیفر رو هیجانی تر و ترسناک تر میکرد.
 
2014/07/11 04:40 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
sabasrji
دختر شیطانی



ارسال‌ها: 111
تاریخ عضویت: Jul 2014
اعتبار: 12.0
ارسال: #19
smile RE: انجمن نویسندگان انیم پارک
نقل قول: فاوست بی حوصله سری به معنای تصدیق تکان داد و بعد از چند دقیقه لوسیفر وارد خانه شد و روبه روی
او روی مبل نشت ......................
این طور که معلومه لوسیفر بشتر یه شخصیت شیطانی ماجرا رو داره.اون به فاوست یه نیرو ی شیطانی در عین حال قدرتمند میده.واین بده.این یعنی لوسیفر ترسناکه وباید توصیف بیشتری ازحالات ورفتار اون بکنیم.باید لوسیفر مرموز تر جلوه داده بشه.از نظر بنده اینو اصلاح کنید.یا پاک کنید دوستان گرامی بنویسن .ممنون


 
2014/07/11 04:50 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  در زیر انجمن نویسندگان جوان شاهد چه هستیم؟ Aisan 0 1,135 2016/07/03 03:24 PM
آخرین ارسال: Aisan



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان