یه روز آفتابی یه روز فراموش نشدنی!!! - نسخهی قابل چاپ +- پارک انیمه (https://animpark.icu) +-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html) +--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html) +---- انجمن: نویسندگان جوان (/forum-265.html) +---- موضوع: یه روز آفتابی یه روز فراموش نشدنی!!! (/thread-30254.html) |
یه روز آفتابی یه روز فراموش نشدنی!!! - !Sultan - 2019/09/11 05:55 PM سلام بچه هامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من اومدم با یه داستان دیگهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه این داستان رو خیلی وقت پیش نوشتم ولی نمیدونم اسمش رو چی بزارم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه داخل تاپیک نظرات راهنماییم کنید لطفا^^ خب میرم سراغ داستان امیدوارم خوشتون بیادمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
RE: داستانی که نمیدونم اسمش رو چی بزارم... - !Sultan - 2019/09/11 06:07 PM قسمت 1 پارت 1 نمیدونم این ماجرا از کجا شروع شد...یه روز افتابی بود و مثل همیشه میرفتم شرکت تا روزمو با کار همیشگیم شروع کنم...اما... . . . همینطور که میبینین این خانم قد بلند و خوش بر و رو منم که یه سامسونت قهوه ای دستشه و با قیافه ای خونسرد و یه ساعت مچی دیجیتالی با تنظیمات خودکار و قابلیت تماس از راه دور میره تا یه روز فراموش نشدنی رو در خاطراتش ثبت کنه,مثل همیشه تو کارت بهترین باش! __صدای کشیدن کارت___[ثبت شدن مشخصات توسط دستگاه] یکی از کارمند های خانم:سلام مهندس نیک بخت! خوش اومدین!چیزی لازم ندارین؟ میخواین بگم منشی براتون بیاره؟ با خونسردی و احترام متقابل جواب دادم:نه عزیزم,برو به کارت برس. قصد رفتن به سمت اتاقم رو داشتم که... معاون اجرایی:به به,سلام بر خانم مهندس واقعا که چادر برازنده ی خانم با شخصیتی مثل شماست!مثل همیشه به تنتون میشینه. من:نظر لطفتونه!اگه کار دیگه ای ندارین,میخوام برم به کارم برسم! میخواستم از کنارش رد بشم که مردک بی چشم و رو پاش رو گذاشت رو چادرم و پوزخندی زد و گفت ...... ادامه دارد... RE: داستانی که نمیدونم اسمش رو چی بزارم... - !Sultan - 2019/09/11 08:42 PM قسمت 1 پارت 2 کجا با این عجله؟در خدمت باشیم. داشت طاقتم طاق میشد که اوستا میرزا اومد و به دادم رسید و با یه چند تا کلمه رکیک قضیه رو فیصله داد! زیر زیرکی به من فهموند که تا میپیچونمش شما برین به کارتون برسین. منم سرم رو به نشانه ی تشکر تکون دادم و رفتم به سمت اتاقم,اس**نس*ر شرکت ما 23 تا کلید داره یعنی در کل در اینجا 20 تا طبقه وجود داره! و اتاق من تو طبقه ی هجدهمه دقیقا دو طبقه پایین تر از دفتر مدیر کل,راستش رو بخواین اون همه راه از طبقه ی همکف تا هجدهم رو رفتن اصلا اسون نبود! ولی به کمک پشتکار و اراده ای که داشتم تونستم همه ی این راه رو پشت سر بزارم و بلاخره به اون بالا ها برسم ولی متاسفانه هنوز مورد اذیت و ازار بعضی از کارمندا قرار میگیرم اونم تنها بخاطر این که یه زنم و جای زن تو شرکت نیست!واقعا نمیفهمم بعضیا با خودشون چی فکر میکنن!چی میشد اگه همه مثل اوستا میرزا فکر میکردن...(مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ) مطمئنا قبول کردنش راحت تر میشد...(مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ) خلاصه براتون بگم که ما هم مثل شما از این دغدغه ها زیاد داریم... ادامه دارد... RE: یه روز آفتابی یه روز فراموش نشدنی!!! - !Sultan - 2019/09/25 12:40 PM قسمت ۱ پارت ۳ محتوای مخفی (Click to View) همینطوری که می بینید تو این طبقه سه تا اتاق بیشتر نیست. اتاق سمت چپ که مختص کارشناس وزارت داخلی، اتاق وسط متعلق به کارشناس هوافضا، مسئول کادرهای فنی، اتاق سمت راست متعلق به خانم ژاله نیک بخت مهندس سخت افزار و مسئول رسیدگی به ساخت و سازهای فنی شرکته. خب بریم توی اتاق. همینطور که ملاحظه میکنین اتاقم حدود 80 متری میشه یکی از مزایاهای طبقه هجدهم. هم اینه که هر چی نیاز داشته باشی در اسرع وقت برات اماده میکنن برای هر میزی یک تلویزیون و کمد تاشو دیجیتالی با قابلیت نصب برنامه رمز صوتی قرار میدن ولی تو طبقه نونزدهم که نخبه های شرکت به اونجا نقل مکان کردن امکانات از اینم بیشتره و میشه گفت یه سرویس کامل از هر چی براشون موجوده و نیازی به استفاده... ادامه دارد... |