پارک انیمه
جومونگ 3(داستان خودم) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html)
+---- انجمن: فن فیکشن - آثار هواداری (/forum-264.html)
+---- موضوع: جومونگ 3(داستان خودم) (/thread-11964.html)



جومونگ 3(داستان خودم) - _lady.bird_ - 2014/03/24 09:10 PM

دوستان عزیز من جومونگ سه برانو می نویسم چومونگ سه هم ادامه سرزمین بادهاست که اینجا یه جملش یکم افسانه ای اگه بد بود به بزرگی خودتون ببخشین یه اسممم براش انتخاب کردم اگه بد بود بگین عوض کنم
اینم اسمش{سرزمین های شمالی}
تایپیک نظرات

تایپیک نظرات جومونگ 3
راستی اینم شخصیتای اصلی(دقت داشته باشین عکس از جوونیاشون از سن فعلی شون عکس در دست نیست
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

1-موهیول:خب فکر کنم دیگه کسی نباشه نشناستش
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2-دوجین:اینم شخص قدیمی وهمه میشناسنش
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

3-یئون:فکر نکنم لازم به توضیح باشه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

4-هوجانگ: پسر دوجین یئون

5-هودانگ:پسر یئون و موهیول

6-سوء:دختر یئون و دوجین

7:کیمیانگ:برادر ناتنی هودانگ(اون یکی پسر موهیول)
8:دال ای:دختر بانو سوریو(دختر عمه هودانگ)
اینم بنر داستان
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

حالا شروع داستان البته اولاش مال سرزمین بادهاس


جومونگ 3



قسمت اول

موهیول با اشک برای سوزاندن یئون اماده میشد اما فرمانده هیاپ جلوی اون رو گرفت و گفت سرورم اگه اونو مثل درباریان بسوزونیم موجب خشم مردم میشیم چون اونا یئون رو دشمنشون میدونن موهیول فهمید که فرمانده هیاپ راس میگه برای همین تصمیم گرفت یئون رو به دربا بندازه او مخفیانه یئون رو به آب انداخت اما یئون نمرده بود بلکه با حالت کما در اومده بود سرمای اب اونو بهوش اوردوقتی خودش رو در اب دید تلاش کرد تا خودشو از اب بکشه بیرون اما ناگهان جسمی رو روی اب شناور دید به نظر می رسید اون زندس یئون به طرفش ولی وقتی چهره ی اون مرد و دید نفهمید ایا قرار گریه کنه یا بخنده اون مرد دوجین بود یئون باتمام دردی که داشت دو جین رو از اب بیرون کشید درسته اون زنده بود(تو این قسمت راوی میگه 13 سال بعد ) اینجا یهو میریم قصر قوقوریو فرمانده هیاب ورود عالیجناب هودانگ رو به موهیول اطلاع میده هودانگ الان جوونی16 سالس که جنگجویی بسیار تواناست اون از یه نبر برمی گگرده موهیول اون رو تشویق می کنه و بقیه وزیران نیز اون رو جانشینی خوب خطاب می کنن اما جیلی ملکه قوقوریو از این که بسر خودش کیمیانگ به حکومت نمی رسه ناراضیه و بدون گفتن سخنی خشم خودش رو فرو می بره . موهیول به ارباب ماهووانگ دستور میده تا جشنی برگزار بکنه و همه ی مردم و امبراطوران کشوراهای همسایرو رو به این جشن دعوت بکنه تا.....





No

Error.