پارک انیمه
داستان ساحره جوان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html)
+---- انجمن: نویسندگان جوان (/forum-265.html)
+---- موضوع: داستان ساحره جوان (/thread-13960.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13


RE: داستان ساحره جوان - .:prince jun misugi:. - 2014/07/02 09:24 AM

داستانت خیلی جالبه ممنونتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gif


RE: داستان ساحره جوان - brayan cryford - 2014/07/03 11:21 AM

من فقط داستان خلاصه هه رو خوندم.
اولین پستت رو.
تو هم داری درست رول مینویسی خیییییلی جای کار داری ولی خب بازم خوبه.
داستانت کلیشه ای و چیزه خاصی نداره.
من هزارجور از این داستان ها خوندم که یه بچه ای که قدرت های ناشناخته داره بعد به اون پی میبره.
به یه چیزی توجه داشته باش دوست عزیز.
داستان هایی که فاقد پیرنگ و پتانسیل بالایی هستند حداقل باید قلم خوبی داشته باشن.
ینی باید روون باشن.
هری پاتر یک داستان با پیرنگ کلیشه ای موضوع اصلی چیه؟پسری که زنده ماند.
ینی پسری که که از دست طلسم مرگ ولدمورت جون سالم به در برد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ولی جی کی رولینک(نویسنده هری پاتر) به نوعی روی موضوع مانور داد که همه مات و مبهوت مونده بودند.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
رولینک مدرسه ی جادوگری...
نامه های سخنگو...
بازی کویدیچ...
موجودات فانتزی و جادوهای ساختگی...
همه ی اینها رو خودش خلق کرد و باعث شد یک شاهکار فانتزی بسازه.
نویسندگی و رول نویسی خوبه ادامه بده....
پیشرفت میکنی...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خواه یا ناخاه اینکه موجوداتی در خانه های بالای درخت زندگی میکنن منو یاد الف های ارباب حلقه ها میندازه


RE: داستان ساحره جوان - *Ariana* - 2014/07/04 01:18 AM

یه مشکل داستانت داره کپی شده از انیمیشن آواتاره نه کاملا ولی قسمت های اصلی یعنی کنترل کردن چهار عنصر و اون قسمت افزاری و اون قسمت که گفتی شلاق سعی کن ایده از خودت باس نه مخلوطی از داستان ها دیگه باشهتصویر: richedit/smileys/YahooIM/8.gif


RE: داستان ساحره جوان - Aisan - 2014/07/04 05:06 PM

منم با نظر دوستمون موافقممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
البته ناراحت نشیا!ما داریم سعی میکنیم کمکت کنیم که یه نویسنده خوب بشی!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


RE: داستان ساحره جوان - hina.chan - 2014/07/06 01:41 PM

[font=georgia,serif]  خب اینم از قسمت جدید 
بخش چهارم : تمرین برای مبارزه عناصر  
آنیا به تالار اصلی رفت راکاد و ماریا مشغول خوردن صبحانه بودن
ماریا گفت : خوب خوابیدی آنیا ؟
آنیا گفت : راستش اصلا نتونستم بخوابم
ماریا گفت : چرا ؟ چی شده؟
آنیا درحالی که راکاد داشت ابمیوه میخورد گفت : منم میخوام تو مبارزه عناصر شرکت کنم
ابمیوه تو گلی راکاد پرید و همشو پاشید بیرون و گفت : چی؟! آنیا تو نمیتونی این کارو بکنی
آنیا گفت : چرا نمیتونم؟
راکاد گفت : چون تو تازه کاری
آنیا گفت : ولی این دلیل نمیشه ...... این تصمیم منه و میخوام شماهاهم بهش احترام بذارید
بعد از تالار اصلی بیرون رفت
ماریا و راکاد همینجوری داشتن همدیگرو نگاه میکردن
ماریا گفت : اشکالی نداره راکاد اگه میخواد شرکت کنه بذار بکنه
راکاد گفت : ماریا تو دیوونه شدی؟ اون حتی یه لحظه هم نمیتونه دووم بیاره
ماریا گفت : بهش یه فرصت بده من مطمئنم که میتونه
راکاد گفت : ولی اگه بلایی سرش بیاد چی؟
ماریا گفت : من مطمئنم طوریش نمیشه
راکاد با نارضایتی گفت : باشه
آنیا که حرف های اونارو شنیده بود خوشحال شد و به باغ رفت تا برای مبارزه فردا تمرین کند وقتی داشت تمرین رو شروع میکرد راکاد اومد و گفت : آنیا اگه میخوای تو اون مبارزه شرکت کنی من باهات تمرین میکنم
آنیا گفت : ممنونم که به تصمیم اهمیت میدی و بهش احترام میذاری و اینکه میخوای کمکم کنی
راکاد گفت : خواهش میکنم
بعد راکاد و آنیا شروع به مبارزه کردند و تا غروب مبارزه و تمرین کردند . ..... غروب که شد به کاخ برگشتند
ماریا از تو اتاق مطالعه صدا زد : راکاد ... راکاد
راکاد و آنیا به اتاق مطالعه رفتند
ماریا گفت : راکاد من متوجه یه چیزی شدم مادر ما یه هانامی بود درسته؟ واینجا نوشته که  4 سال بعد از مرگ هانامی , قدرتش به کس دیگری میرسه که باعث میشه اون هانامی بشه .... پس وقتی مادر ما 10 سال پیش مرده پس هانامی جدید باید بالای 14 سال سن داشته باشه
راکاد گفت : چرا داری اینارو میگی ؟
ماریا گفت : چون فکر میکنم دیگه وقتشه هانامی بعدی رو پیدا کنیم
آنیا با تعجب پرسید : رانامی دیگه چیه؟
راکاد گفت : هانامی به ساحره هایی میگن که روح خوبی با اونایکی شده و از همه ساحره ها قوی ترن
بعد ادامه داد : ماریا فکر نکنم که باید هانامی بعدی رو پیدا کنیم
ماریا گفت : چرا من فکر میکنم که باید پیداش کنیم و کنترل قدرتش رو بهش یاد بدیم چون این وظیفه فرزندان هر هانامیه که هانامیه بعدی رو پیدا کنن و بهش کنترل قدرتش رو یاد بدن تازه هانامی که الان زندس اخرین هانامیه تاریخه و ما باید حتما پیداش کنیم
راکاد گفت : باشه ..... ولی بذار این دوره مبارزات عناصر تموم شه بعد دنبال اخرین هانامی میگردیم
آنیا پرسید : شما چجوری میخواین دنبال اخرین هانامی بگردید وقتی نمیدونید کیه؟
راکاد گفت : خب راستش  وقتی یکی با روح خوبی یکی میشه موقعی که خیلی خشمگین بشه یا موقعی که تو خطر بیوفته یا موقعی که کسی رو از دست بده به حالت هانامی میره که این حالت باعث میشه که  اون چشماش نورانی بشه و  کنترلشو از دست بده و روح خوبی کاری رو که فکر میکنه درسته انجام بده
آنیا گفت : خب این موضوع چه کمکی به پیدا کردن اخرین هانامی میکنه؟
راکاد با عصبانیت گفت : آه ..... هیچی ولش کن
و بعد از اتاق مطالعه خارج شد
ماریا گفت : ناراحت نشو آنیا راستش اون همینطوریه زود عصبانی میشه و جوش میاره
آنیا گفت : نه ناراحت نشدم ......... شب بخیر ماریا
ماریا گفت : شب بخیر آنیا
بعد آنیا به اتاقش رفت 


 


RE: داستان ساحره جوان - Nimue - 2014/07/06 03:40 PM

گلم داستانت خیلی قشنگه ولی یکم شبیه به اواتاره


RE: داستان ساحره جوان - hina.chan - 2014/07/06 03:47 PM

من چند تا از قسمتاشو نوشتم چشم از اونجا به بعد دیگه از حالت اواتار درش میارم 


RE: داستان ساحره جوان - Aisan - 2014/07/07 12:47 PM

نه کپی نیست!
اون از ذهن خودش اینارو نوشته!
خودش گفته!
پس لطفا دیگه نگید تقلید و کپیه!


RE: داستان ساحره جوان - داناتا خوشگله - 2014/07/07 07:02 PM

ممنون از داستان قشنگت


RE: داستان ساحره جوان - hina.chan - 2014/07/08 01:19 PM

ممنون از نظرات شما