پیش نویسی
در زیر، یکی از محبوبترین شیوههایی را که برای انتقال اندیشههایم در مورد فیلمی روی کاغذ به کار میبرم، قید میکنم. من معمولا هنگام تماشای فیلم، یادداشتهایی برمیدارم. پس از اتمام فیلم، معمولا چند خطی سرح فیلم و نظرات کلی خودم در مورد آن را مینویسم. سپس هر آنچه که نوشتهام را بازخوانی و بازنویسی میکنم. روز بعد، یک بار دیگر آنچه را نوشتهام میخوانم و اصلاح میکنم، و سپس نکته های اصلی مورد نظرم را در قالب یک چکیدهی مختصر مینویسم.
اینها مراحلی هستند که معمولا پیش از نوشتن متن اولیهی اصلی پشت سر میگذارم. این کارها البته وقت میبرند. اما به من کمک میکنن افکارم را روی کاغذ بیاورم و مرتب کنم و چیزی را هم از قلم نیندازم. همانطور که میبینید، دستیابی به متن اولیه برای من کار ساده و سریعی نیست. اما چون کارهای مقدماتی زیادی انجام میدهم، دستیابی به متن اولیه دشواری کمتری دارد.پیش از نوشتن متن اولیه، به پرسشهای زیر توجه کنید:
- مخاطبان شما چه کسانی هستند؟
- جه نکاتی باید توضیح داده شوند؟
- چه نکاتی نباید توضیح داده شوند؟
- میخواهم خوانندهام چگونه به آنچه نوشتهام واکنش نشان دهد؟
سپس یک یا چند استراتژی زیر را برگزینید:
- اصل موضوع مورد نظرتان را بنویسید و بازنویسی کنید - که شامل یک یا چند جملهی کوتاه و موجز، و جاوی اندیشهی اصلی شماست، و در بهترین حالت عمدهی نظراتتان را به اختصار بیان میکند.
- چارچوبی برای خود مشخص کنید.
- متنی سر دستی بنویسید.
اصل موضوع: نوشتن اصل موضوع و قرار دادن آن در ابتدای مقاله (معمولا در انتهای بند یا پارگراف اول یا شروع پارگراف دوم)، هم به خواننده و هم به نویسنده کمک میکند بفهمند حرف و منظور اصلی چیست. یکی از دانشجویانم جملهی حاوی اصل موضوع مورد نظرش را به صورت زیر و در پایان بند اول مقالهاش آورده است و به خواننده کمک میکند مقصود اصلی و همچنین ساختار مقالهی او را درک کند:
نقل قول: اما بر خلاف شهرت و اعتبار فیلم، به عنوان اثری صادق و وفادار به متن کتابی که بر اساس آن ساخته شده، تجزیه و تحلیل دقیقتر فیلم نشان میدهد که فیلم (مردگان ساخته جان هیوستن) از سه لحاظ شباهتی با داستان کوتا جیمز جویس ندارد. اول اینکه اثر اقتباس شده، با افزودن صحنههای تازه عملا روایتهای تازهای به اصل اثر اضافه میکند و قصههای کتاب اصلی را گسترش میدهد. دوم اینکه فیلم عناصر مهمی از داستان را حذف میکند یا نادیده میگیرد. و سرانجام، نکتهی سوم این که فیلمساز، عناصر دراماتیک مهمی از کتاب را تغییر میدهد.
گاه چکیدهی اصل موضوع آنقدر خوب از کار در میآید که میتوان خلاصهی دستنویس اولیه را بر مبنای آن نوشت. اما در اغلب موارد، این اصل موضوع، پس از یک بار یا دو بار نوشتن دستنویس اولیه ماهیت اصلیاش را نشان میدهد. به هر حال باید دانست که وقت و کوشش زیادی میبرد تا بدانیم چه میخواهیم بگوییم، و به همین خاطر است که گاهی در شروع میخواهیم حرف خاصی بزنیم اما در انتخای همهی مراحل میبینیم حرف دیگری را زده ایم. به هرحال لذاب ابن که مقالهی شما یکدست و منسجم و مستدل باشد، حرف اصلی باید به صراحت مطرح شود و خود را به خواننده، بشناساند. بدون آن، دشوار بتوانیم مقالهای متمرکز و روشن و قانع کننده بنویسیم، و خواننده معمولا سردرگم میماند که بالاخره حرف اصلی نویسنده چیست، و بنابراین امکان دارد مقاله را ناتمام رها کند.
چکیده: نوشتن چکیده برای اغلب نویسندگان در بیشتر وقتها مفید است، و اهمیت آن موقعی بیشتر به چشم میآید که هدف، نوشتن مقالات طولانی یا کتاب و موضوعی تازه باشد. گاه نوشتن یک چکیدهی مختصر، به چکیدهای دقیقتر و با جزئیات بیشتر منتهی میشود که خودش میتواند به عنوان دستنویسی اولیه به کار آید. اما برخی از نویسندگان موفق هیچوقت چکیده نمینویسند. بلکه بر نکات عمدهی مورد نظر تمرکز میکنند، روی آنها کار میکنند، و سپس دستنویس اولیه را مینویسند و مبنای کارشان قرار میدهند.
متن سردستی: برخی نویسندگان برای سر و سامان دادن به افکار خود، خیلی سریع آنها را روی کاغذ میآورند، بی آنکه نگران مسائل دستوری یا حتی املای درست کلمات باشند. سپس آن را میخوانند و زیر نکتههای مفید خط میکشند و نکات مهم مورد نظر را پس و پیش میکنند. بعضی از نویسندگان، در پاره کردن دستنویس اولیه و نوشتن دستنویس بعدی مهارت زیادی دارند!