ایفای نقش شهر مرگ2

[Princess-Sun]

استوس بلند شد و گفت : خب .. چاره چیه ؟! اگه واقعا میتونه این کارو بکنه قبوله
رو به برنارد : پس منم کمکت میکنم

[Ryoma]

رو به آستوس : خیلی ازت ممنون آستوس

[Merliya]

تیم:من میتونم با همین وضعیت زندگی کنم،ولی آنا...

[Princess-Sun]

لبخندی به برنارد زدم : دوستا که از این حرفا ندارن - خواهش ^_^
و به صورت جدی ای به کنت الکساندر گفتم : خب ... نگفتی ؟ میتونی اونا رو دوباره به شکل انسان برگردونی یا نه ؟؟؟
و اینکه از کجا معلوم که میشه بهت اعتماد کرد اصلا ؟؟؟
استوس در دلش به خودش میگه (آخه اینم سواله ازش میپرسی ؟ یارو سرتاپاش مشکوکه بعد میگی میشه بهت اعتماد کرد ؟ اه)
ولی به روی خودش نمیاره و منتظر جواب کنت و حرکات بقیه بچه ها میشه

[Ryoma]

برنارد رو به تیم : درسته آنا شاید نتونه اینجوری زندگی کنه ولی هردوتون انسان میشین دوباره قول میدم
رو به الکساندر : جواب بده
و رو به آستوس:بازم ممنون

[Aisan]

مثل اینکه بایه مشت بچه احمق طرفم!
فکر میکنید هیچی از عملیات های قبلی تون نمی دونم؟؟؟
باشه؛تو جوجه....بیا جلو و هرچی داری نشون بده!

[Ryoma]

برنارد با عصبانیت میگه :بهت نشون میدم ولی بدون تو جوجه ای نه من
و میگه : جک کمکم کن دوباره شیطان شم
پ.ن :جک همون شیطانشه
بعد برنارد عصبانی تر میشه شمشیرشو برمیداره و چشم راستش قرمز میشه و با شمشیر میدوئه به سمت الکساندر

[ⓜⓡ.TERABYTE]

هی تو الکساندر گراهام بلی ؟ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه کسی به اون اعتماد داره ؟:؟؟ من که ندارم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Aisan]

پوزخند صدا داری میزنم و زیر لب وردی میخوانم
با خواندن ورد،برنارد سرجایش میخکوب میشود و توانایی حرکت را از دست می دهد

[Ryoma]

برنارد عصبانی تر میشه چشم چپشم قرمز میشه و میگه : لعنتی اگه جرئت داری ولم کن تا به حسابت برسم ولم کن
آروم و ناراحت میشه به حالت قبل برمیگرده و میگه : باشه قبول قبول تو بردی قدرتم باسه تو