ایفای نقش شهر مرگ2

[Princess-Sun]

استوس رو به کنت : هه معامله !! برو بابا دلت خوشه
حتی معلوم نیست راست میگی یا دروغ ؟! عما حرفاتو باور کنیم

[!Emily]

(رو به توماس)نه ممنون مبارزه با یه ترسو اصلا کاره سختی نیست
(آنا که میدونست توماس میتونه ذهن دیگران رو بخونه تو ذهنش گفت:توماس برو ببین الکساندرا داره به چی فکر میکنه)

[Aisan]

از سر کلافگی چشمانم را در حدقه می چرخانم و پوفی میکنم:
هنوز اونقدر بچه اید که نمی دونید طرفتون قدرتش در حدیه که حتی نمی تونید نزدیکش بشید!
با یک بشکن کاری میکنم که همه آن ها با شدت به پشت پرتاب شوند

[Noctis_P]

رو به الکساندر:معلومه که نمى تونن...خيلى بچن!!!

[Princess-Sun]

استوس : عوضیییییی (شرمندههههمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه) با این کارات انتظار معامله نداشته باش
و به سختی بلند میشه و با عصبانیت به کنت نگاه میکنه که با نیشخندی به اونها نگاه میکنه
استوس با سرعت به سمت کنت میره و سره راه میله آهنی بلندی برای ضربه شدن به کنت بر میداره و سعی میکنه با قدرتش
کنت رو بدون حرکت نگه داره که با میله آهنی بهش ضربه بزنه

[Noctis_P]

متوجه حرکت استوس ميشم و با عصبانيت جلوش رو ميگيرم و ميگم:حق ندارى اين کارت رو تکرار کنى!اجازه نميدم!

[Aisan]

بدون کوچکترین حرکتی ،کمی سرم را کج میکنم و استوس باز به عقب پرت می شود:
خودتون راه سخت رو انتخاب می کنید!

[Princess-Sun]

استوس سعی میکنه مری رو کنار بزنه ولی نمیتونه
با عصابنیت داد میزنه : فکر کردی کی هستی ؟ برو کنار تا نکشتمت !! همش تقصیر اونه که دوستانم آسیب دیدن!
باید حسابشو برسممممم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ولی با حرکتی از سمت کنت استوس دوباره به طرفی گرت میشود.

[shizuko yagami]

به ساعت نگاه میکنم.
جلوی در کلبه ظاهر میشم!
_خدای من اینجا رو(قهقهه زدن)
سرم رو به نشانه احترام برای کنت الکساندر خم میکنم:بی ادبی دوستانم رو ببخشید،بخواطر بد دهنی برنارد هم پوزش میطلبم کنت الکساندر!
لطفا بنشینید تا ازتون پذیرایی بشه!همینطور شما خانم جوان!

رو به برنارد : لطفا بیا اینجا!

[Aisan]

بی حرف با مری روی صندلی می‌نشینیم