ایفای نقش شهر مرگ2

[!Emily]

(آنا میپره جلوی برنارد و آتش رو منجمد میکنه و رو به مری میگه)تو حق نداری دوست های من و اذیت کنی

[ملیکا ایچیزن]

(2016/08/18 04:03 PM)Noctis_P نوشته شده توسط:  رو به برنارد: اوه جدا؟!واااااى بازى تموم شد......و حالا وقت جنگ واقعيه!
اتش رو به دست برنارد نزديک مى کنم و بعد کاملا بهش مى چسبونمش و ميگم:ميدونى چيه؟من حقيقت رو ميگم ،اينا نيش و کنايه نيستن

آنجل به مری : برنارد بچس زمین هم می خوره ، اوووووووووووووووووووووه تا دلت بخواد .اما اونقدرام که فکر می کنی بچه نیست.

[Ryoma]

برنارد میفته زمینو میگه :آخ دستم . ممنون آنا ولی لطفا کاری نکن آسیب بهت میرسونه .
آب رو میریزم روش آتیشش خاموش میشه ششمیرمو برمیدارم دوباره بهش حمله می کنم و میگم : دروغ نگو احمق دروغ نگو و سعی می کنم بکنم تو کمرش

[Noctis_P]

رو به انا:من؟اول اون شروع کرد!!!من برادرم رو به خاطر اينکه بهم گفت احمق تو سه ثانيه کشتم!و ميتونستم همين کار رو با اون هم بکنم ولى نکردم!

[Ryoma]

برنارد : بکش دیگه احمق جرئت نداری ترسو و شمشیرمو بهش نزدیک می کنم

[ملیکا ایچیزن]

آنجل: ببین برنارد من با حمله کردن هات اصلا مخالف نیستم فقط توروخدا فحش نده.

[Noctis_P]

_جرات؟هه ببين کى داره اين حرفو ميزنه!
شمشيرش رو با يه اشاره ذوب مى کنم

[!Emily]

برنارد یا اون شمشرت و میندازی زمین یا هر چی دیدی از چشم خودته
(رو به مری)یعنی الان باید ازت تشکر کنم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه(بشکنی میزنه و پاهای مری رو تبدیل به یخ میکنه)

[Noctis_P]

توى يک ثانيه يخ ذوب ميشه و ميگم:اينو نگفتم که تشکر کنى!

[Ryoma]

برنارد عصبانی تر میشه ومیگه : شمشیرم للعنتی و خودشو میندازه رو مری و میگه : با دست خالی می جنگم