ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[Miikasa Ackerman]

نگاهی به مارتین میکنم:
تو دقیقا مشکلت چیه یه جوری رفتار میکنی انگار بزور اوردنت
تقصیر ما هستش؟ که دوستت به خاطر یه شوخی اوردت مشکلی داری؟
شانه ای بالا میندازم و پرونده را محکم روی زمین میندازم و از دید ان ها محو میشوم

[مین جی]

من:مدافع یا مبارز؟!! برام فرقی نداره.در ضمن در فرصت های مختلف باید حالت های مختلفی از خودمون بروز بدیم .ما که نمی تونیم همیشه مدافع یا مبارز باشیم!

[Noctis_P]

با جدیت میگویم:مشکل من تویی ،من از کسی دستور نمی گیرم.
از روی صندلی بلند می شوم و ادامه می دهم:به بچه بازیتون ادامه بدین
کلاه سوئیشرتم را روی سرم می گذارم و بعد دست هایم را در جیبم فرو می کنم

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

رو به اعضا گفتم : مدافع و مبارزه کننده به تنهایی میتونه باعث شکستمون بشه . ما باید اول راهی پیدا کنیم که بتونیم باهم هماهنگ باشیم ، ما  یه گروهیم پس باید توی مبارزه مثل یه گروه عمل کنیم و پشت هم باشیم 
با نگاه معناداری به مارتین چشم دوختم ...

[aika_chan]



(2016/06/21 09:06 PM)Miikasa Ackerman نوشته شده توسط:  نگاهی به مارتین میکنم:
تو دقیقا مشکلت چیه یه جوری رفتار میکنی انگار بزور اوردنت
تقصیر ما هستش؟ که دوستت به خاطر یه شوخی اوردت مشکلی داری؟
شانه ای بالا میندازم و پرونده را محکم روی زمین میندازم و از دید ان ها محو میشوم
داشت با تعجب از داشتن این اطلاعات به من نگاه میکرد ولی من دیگر رفته بود
با صدای یونو از ترس سیخ شدم و به ارومی برگشتم

یونو از پشت میکاسا داد میزنه:هوی هوی هوی!کاری باهاش نداشته باشین،وگرنه به کلکسیون سرهام اضافتون میکنم.

[Miikasa Ackerman]

"بچه ها الان من و یونو یه جای دیگه هستیم"
سعی میکنم خودم را کنترل کنم
ارورا:پس دیوونه ترینشون تویی،چطوری؟

[aika_chan]

"یونو در حالی که قهقهه میزد یهو قطع کرد و گفت"من دیوونه نیستم!من کمی سادیسم دارم،گوجه سبز نارسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Miikasa Ackerman]

"ارورا خنده ی ریزی کرد":یعنی همون مشکل روانی لیموترش؟"
 

[aika_chan]

"آیکا هم دستش رو روی نصف صورتش گذاشت و گفت"خوش ندارم یه نیم وجبی به من بگه روانیم،تو رو اصلا چطور قبول کردن گوجه سبز نارس؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[white knight]

با نرمی به مارتین میگم:اشکالی نداره با هم کنار میایم.
و با خودم فکرکردم حق با وویلاست در جنگ با نیروهای شیطانی تنها چیزی که کاربرد داشت تیمی کار کردن هست ولی با وضعیت الآن...امیدوار بودم کسی آسیبی نبینه تمام تلاشم رو میکردم.