تاپیک طرفداران متاجت ها - Metajets

[تینا ازارو]

داستان درمورد یه پسره روستایی به اسم جانی هست که تو خلبانی خیلی ماهره اون با تکه های تراکتور جتی برای خودش ساخته قبلا باباش همراه با دوستش یه گروه به اسم متاجت ها رو بنا کرده واونا از مردم محافظت می کنن

[تینا ازارو]

باباش توعملیات طوفان یخی ناپدید میشه وهیچ کس درمورد اون عملیات هیچ اطلاعاتی نداره مدیر متاجت ها که دوست بابای جانی هست به خونه جانی می ره وازاون دعوت میکنه که تومسابقات ای آرسی شرکت کنه وهدف اصلی اون مسابقات انتخاب افراد برای گروه متاجت هاست ولی این رو هیچ کسی نمیدونه فقط گروه متاجت ها ورئییس متاجت ها این رو میدونن

[تینا ازارو]

جانی به محل مسابقات میره باجتی که خودش ساخته بود اونجا مدیر اونو باسه تاجت سوار ماهر اشنا میکنه ولی اونا اعضای متاجت ها بودن وباید هویتشون مخفی میموند یکی از اونا دختر مدیر بودومدیر گفت این دخترمه و اینا هم دوستاش

[تینا ازارو]

مدیر به اونا میگه جانی توپرواز خیلی ماهره وشما میتونین از اون چیزایی یاد بگیرید وبعد میره یکی از پسرا که اسمش تری بود گفت از این بچه سوسول ؟؟مااز اون ماهر تریم چه لزومی داره ازاین بچه چیز یاد بگیریم جانی میگه مطمئنی از من ماهر تری ؟؟بعد یه نیش خند میزنه وروبه مگی وزاک میگه من جانی میلرم از روستای (اسمش یادم نیست )اومدم از اشناییتون خوشحالم

[تینا ازارو]

زاک هم که باتبلتش بازی میکرد گفت منم خوشحالم و باهاش دست داد ورفت تو جتش نشست تابقیه بازیشو انجام بده مگی هم گفت به مسابقات ای ار سی خوش اومدی امیدوارم برنده مسابقه بشی تری گفت فک نکنم بتونه

[تینا ازارو]

بعد از بلند گو اسم زاک و جانی وچند بازیکن دیگه رواعلام کردند وگفتند این بازیکنان خودشونو برای مسابقه اماده کنند جانی گفت خداحافظ وپرید تو جتش مسابقه شروع میشه ولی تو اون روز فقط باید زاک جانی وخیلی از جت سوارای دیگه شرکت کنن ولی مگی وتری نباید شرکت کنن

[تینا ازارو]

چون نوبت اونا فرداست جانی تومسابقه میبره تری میگه این مسابقه اتفاقی بود بچه دهاتی جانی میگه اگه راس میگی بیا مسابقه بدیم ببینیم چند مرده هلاجی تری میگه باشه اونا باهم یه مسابقه غیررسمی میدن دراین موقع گروه ابرسیاه که دشمنشونه به پایگاه ارک1حمله میکنه تووسط مسابقه ساعت متاهای متاجت ها زنگ میزنه تری میگه بچه دهاتی فعلا نمی تونم مسابقه بدم باید برم تری مگی وزاک به پایگاه میرن

[تینا ازارو]

جانی هم میگه چیه تسلیم شدی تری میگه کارمهمی دارم بعدا حالیت میکنم .جانی دنبالشون میره اونا بهش میگن برگرده ولی اون از روشی استفاده میکنه که توی رادار اونا نشون داداه نشه ودنبال اونا به پایگاه متاجت ها میره ویواشکی به حرفاشون گوش میده وقتی اونا رفتن یواشکی میره توپایگاه یه چرخی بزنه مدیر اونو میبینه وبهش میگه تونباید اینجا باشی

[تینا ازارو]

عکس کاپتان ریبن روندارم هرکی داشت بزاره

[تینا ازارو]

درهمین موقع متاجت هاتوجنگ باابر سیاهن درخواست نیروی پشتیبانی میکنن جانی میگه نیروی پشتیبانی به موقع نمی رسن وسوار جتش میشه که بره کراشر که عضو گروه ابر سیاهه یه موشک به سمت تری شلیک میکنه موشکی که به سمت تری شلیک شده بود به جت جانی میخوره