زمان کنونی: 2024/06/26, 10:28 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/26, 10:28 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معرفی کتاب اینک شوکران 1

نویسنده پیام
Anna Bolena
Senpai-sama



ارسال‌ها: 2,641
تاریخ عضویت: Dec 2015
اعتبار: 560.0
ارسال: #1
معرفی کتاب اینک شوکران 1
مجموعه «منوچهر به روایت همسر شهید» با عنوان اینک شوکران 1 به قلم مریم برادران، نگاشته شده است. این کتاب که مشتمل بر 88 صفحه می باشد شرح زندگی شهید منوچهرمدق از زمان اولین آشنایی با او تا زمان شهادت او می باشد. نوشته های این کتاب حکایت از رابطه بسیار عمیق بین منوچهر (شهید) و همسرش فرشته دارد. اولین آشنایی منوچهر با همسرش هنگامی است که همسرش در تظاهرات توسط گارد رژیم شاهنشاهی مورد حمله قرار می گیرد و او در این زمان همسر آینده خود را از دست آنها نجات داده و این ابتدای آشنایی آن دو است. هنگام ازدواج منوچهر با همسرش مقارن است با شروع جنگ تحمیلی، که علی رغم علاقه شدید فی مابین، منوچهر عازم جبهه های نبرد می شود و تنها درخواست همسرش از او این است که برایش فراوان نامه بنویسدولی با گذشت مدتی از این جدایی، همسرش بی تابی می کند و سرانجام عازم دزفول می شود تا در آنجا بیشتر منوچهر را ببیند. یکی از دغدغه های شهید مدق علاقه بسیار او به همسر و فرزندانش بود و خطاب به همسرش می گفت تنها علاقه و دلبستگی من به این دنیا، شما هستی. او می خواست همسرش از این دلبستگی دست بردارد و اجازه پرواز به او بدهد. پس از پذیرش قطع نامه و خاتمه جنگ تحمیلی منوچهر، برای کسب درجه و رتبه نظامی هیچ یک از مدارک جانبازی و سابقه جبهه خود را ارائه نکرد و زندگی او از بابت معیشت به سختیمی گذشت. با گذشت چندین سال بدن او که مملو از ترکش ها و جراحات زمان جنگ بود ناراحتی های فراوانی برای او به وجود آورد و پس از تحمل سختی های فراوان، سرانجام در سال 1379 به شهادت رسید. ارتباط عاطفی این شهید مظلوم با همسر و خانواده اش نمود زیبایی داشته است که در این کتاب به خوبی به تصویر کشیده شده است. برای نمونه به این قسمت از کتاب توجه کنید: «گاهی از نمازهاش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد، نماز خواندش زیاد می شد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد، مثل او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند. اما چه طوری؟ منوچهر می گفت «اگر دلت با خدا صاف باشد، اگر خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هات برای خدا باشد، اگر حتی برای او عاشق شوی، آنوقت بدی نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود.» و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید. با او می خندید و با او گریه می کرد. با او تکرار می کرد

  نردبان این جهان ما و منی ست                 عاقبت این نردبان بشکستنی ست
  لیک آن کس که بالاتر نشست                   استخوانش سخت تر خواهد شکست
  چرا این را می خواند؟ او که با کسی کاری نداشت، پستی نداشت. پرسید. گفت «برای نفسم می خوانم.» (ص 62)  

 
2016/03/21 11:42 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  مجموعه کتاب‌های سرینیتی !Web Prince 26 5,596 2021/06/02 09:20 AM
آخرین ارسال: !Web Prince
  پیشنهاد کتاب به همدیگه که بخونیم kai-r2 411 99,888 2021/05/18 11:37 AM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  از کدوم شخصیت کتاب خاطرات یک بچه چلمن خوشتون میاد و از کدوم شخصیت بدتون میاد؟ cheryl 6 2,267 2021/03/14 09:58 AM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  معرفی رمان:ربه کا cheryl 6 1,943 2021/03/14 09:55 AM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  یه کتاب بگو نفر بعدی نظرشو راجبش بگه! #Chocolate Girl* 184 18,828 2021/03/14 09:51 AM
آخرین ارسال: NoboraHaru



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان