ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[!Melody]

((من فکنکنم تا پس فردا بتونم بیام ایفا نگهشدارین تا اونموقع.
فعلا بای))

[!Miss Elsa]

((جای السارو ادامه نمیدیم تا تیکی بیاد))

---

(دست یویی رو میگیرم و یقه رو باز میکنم تا بتونم خونشو بخورم):چرا از خونه رفتی؟

[youi]

بدنم مي لرزيد گفتم اياتو اين كارو نكن ولم كن ولم كن..دوستام مجبورم كردن

[سهیل 21]

محتوای مخفی (Click to View)

مگه یویی چقدر خون داره ؟

[!Miss Elsa]

(( بچه ها فقط دارم ایفا میکنما! فکر بد ممنوعهایاتو اینطوریه...))
( گردنشو لیس میزنم و بعد ادامه میدم):مجبورت کردن! این دلیل خوبی نیست.......

[youi]

داد زدم من براي اينكه گفتي باهاشون بد حرف زدم هنوزم .. ديگه ازم چي مي خواي؟هي سعي مي كرد از اياتو فاطله بگيرم ولي اياتو...

[!Miss Elsa]

( عصبی شدم و سرش بلند داد نزدم): ساکت شو!‍     یادت رفته نه؟ تو متعلق به منی! حالا باید تنبیح بشی....
((یویی یادت ایاتو چطوری تنبیح میکرد؟ گردن یویی رو بوسید ولی یویی دردش گرفت! اون طوری.....))

 

[youi]

اهان اره يادمه...
گريه كردم با دستم للاس اياتو رو فشار دادم گفتم اياتو خستم خيلي درد دارم و بعدش از پله ها دويدم پايين به سختي از دسش فرار كردم يه چاقو برداشتم داد زدم يا تورو مي كشم يا خودم رو اياتو جدي مي گم نزديكم نيا

[!Miss Elsa]

نقل قول: انجمون محفظه ای از نور الهی درست کرد بعدرفتن تیکی و السا تا بچه ها در امان باشن
السا و تیکی رفتن جای جک، جکگفت قلبش نمی تپه وتمام خوشی ها وقتی السا دست جک رو ول کرد و تیکی رو نجات داد مال السا شدتموم خاطراتش و الا فقط  سیاهی...
جک به تیکی پیشنهاد همکاری داد
السا تموم سعیش رو کرد که نزاره تیکیقبول کنه
خوناشامی به نامن ایاتو یویی رو برد خونه و اون رو تنبیح کرد و یویی چتغویی ورداشت و تهدید به مرگ خودش کرد......

[Giga Byte]

( بعد از هاله ی نور آنجمون دیگه چیزی یادم نمیاد...)
تاکرو( درتاریکی ذهن): پاتامون!السا!بچه ها !کجایید؟
من از تاریکی متنفرم...