ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[زهرا12]

- اوایی که میخوان برن، برن. برام فرقی نمیکنه!  یوی تو منو درک نمیکنی، اگه من به جای تو بودم میزاشتی میرفتی؟
در حال گشتن بودم.دیگه نمیدونستم چیکار کنم هیچ چیزی پیدا نمیشد.

[ali#_#]

(2015/03/23 12:26 PM)'زهرا12' نوشته شده توسط:  - اوایی که میخوان برن، برن. برام فرقی نمیکنه!  یوی تو منو درک نمیکنی، اگه من به جای تو بودم میزاشتی میرفتی؟
در حال گشتن بودم.دیگه نمیدونستم چیکار کنم هیچ چیزی پیدا نمیشد.

 

میگم یه راه هست

چاقوم پس بده تو اون راه بگم


 

[زهرا12]

چشمام برق زد.
- بیا.
پرتش کردم سمتش!

[ali#_#]

به اسونا گفتم زیاد نمی تونم کمک کنم (چون تحت کنترلم )

بعد رفتم بالا سر یویی چاقو زدم تو پهلوش و تیر در اوردم

بعد دست خودم زخم کردم خونم روی یویی ریختم تا از اون تغذیه کنه بعد با گیاه های اطغاف خونشو بن اوردم

ولی کنترلم از دست دادم خواستم یویی بکشم ولی اسونا جلوم گرفت بعد خودم سریع فرار کردم تا به کسی اسیبی نزنم

داد زدم از دور لطفا بیاین کمکم

[زهرا12]

- یوی .. یوی حالت بهتره؟؟

[youi]

(من  بهتر شده بودم ولي درد مي كشيدم درد بدي داشتم اشكام بهم امون نمي دادن)
با همون حالم اومدم كمكمت و تو رو نجات دادم به سختي اوردم و همگي رفتيم يه جا قايم شديم ولي من جوني نداشتم و روي زمين با همون حالي ك دستم رو پهلوم بود دراز كشيدم تونستم نجاتت بدم ...

[زهرا12]

دستاشو تو دستام گرفتم و گفتم:
میبینی همه دوستت دارن از همه جا بهت کمک میرسونن. اینم یه تجربه واسه کسایی که میگفتن بریم
(من میرم ناهارمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه میام باز
 

[youi]

(من لبخندي زدم و گفتم)درسته عزيزم درسته..
اسونا حالم خيلي بهتره ولي اگه تو نبودي من الان زنده نبودم ازت ممنونم ازت ممنونم هي چيز نمي تونه محبت هري تورو جبران بكنه

[ali#_#]

مرسی ولی من تحت کنترلم منو سریع زندانی کنین

بدنم از کنترل خارج شد و سیع کرد فرار کنه ولی شما منو گرفتین نزاشتین برممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

محتوای مخفی (Click to View)

من رفتم تا دو روز دیگه

[youi]

(با عصبانيت گفتم)يه لحظه اروم بگير من چطوري مي تونم تو رو زنداني كنم دلم نمياد نه نمي تونم ولي سعي كن فرار نكني اسيبي هم خواستي بزني من جلوت رو مي گيرم و نمي زارم به كسي اسيب بزني.