ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[!Miss Elsa]

((مرسی نگین جونم ولی من همه ی اینارو بودم من الا ایاتویمیکی بگه بعد اون هفت شعی دقیقا چه شد!))

(از جام بلند میشم، مثل یه سایه پشت سرتون میرمو میگم): شیع اول.....
زنگش از طلاست
محافظش از سنگ
ته دره ای بزرگ مخفیش کرده
من اون رو میخوام

(برین من کم کم هعی راهنمایی میکنم...)
((یکم مشکل بشه ها زودی پیداش نکنین....))

[youi]

بعدش یه سری وسایل تزیینی اورده بودم با خودم گفتم بزار براشون یه جشن بیاد موندی بسازم تصمیم گرفتم غار رو یه جوری تزیین کنم تا همه رو سوپراز کنم که...

Spoiler (Click to View)

بچه ها حالا همین طوری گفتم تزیینا منظورم اینه که می خواستم براتون یه جشن عالی برگذار کنم دیگه از جهت تخیلی بودن  بهش نگاه کنید.

[سهیل 21]

ایاتو ما حتی یک شی رو هم پیدا نکردیم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سونیا بنظرت شی اول چی میتونه باشه ؟
این معما خیلی سخته باید تمرکز کنم

محتوای مخفی (Click to View)

بچه ها نتم قطع شد نتونستم بیام ببخشیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[!Miss Elsa]

مشخصات شیع اول:

نقل قول: (از جام بلند میشم، مثل یه سایه پشت سرتون میرمو میگم): شیع اول.....
زنگش از طلاست
محافظش از سنگ
ته دره ای بزرگ مخفیش کرده
من اون رو میخوام

(برین من کم کم هعی راهنمایی میکنم...)
((یکم مشکل بشه ها زودی پیداش نکنین....))

((خوب باید برین سمت دره دیگه،بزارین بچه ها بیان بعد....))

[!Melody]

((بچه ها امروز من قراره هم نقش جک و هم نقش تیکی رو ایفا کنم))
(جک تیکی رو صدا میزنه): تیکی، بیا اینجا، ما کاری با اونا نداریم
(لبخند شیطانی میزنه): ما فقط میخوایم عید رو نابود کنیم
.........
(تیکی میاد و پشت سر جک وایمیسته)

[youi]

توی غار نشسته بودم یهوو دلم شور زد می گم بهتره برگردم پیش دوستام و برگردم پیشتون می گم بچه ها چیزی شده؟یهوو دلم شور زد......

[Giga Byte]

Spoiler (Click to View)

اوه!چقدر پیش رفتین من نبودم!
خلاصه بذارین!

تاکرو(درذهن):یویی بلاخره خوب شدی؟

[!Miss Elsa]

((الا السارو ایفا میکنم....))
(عصبی میشم...)جک ، تیکی !
(بعد    حالت دفاعی میگیرم) هرکی دشمن عید ،دشمن منم هست....

[!Melody]

محتوای مخفی (Click to View)

نینا جان تیکی اینا و یویی اینا کلا جاهای مختلفی هستن شما الان پیش مایی یویی و بقیه یه جا دیگه هستن

[!Miss Elsa]

نقل قول: تز زبان اقا رضا:ونجا که داشتی نجاتم میدادی می خواستم جون بدم که چشمام قرمز شد (تحت کنترل) با ایاتو در گیر شدم هردومون پهن زمین شدیم [تصویر: 4.gif] دیگه بدنم انرژی نداشتم ولی بدنم تحت کنترل خودم نبود که ناگهان بدن یویی نورانی شد اسونا رو از مرگ نجات داد منم درمون کرد چشم عادی شد رفتم بالای سر ایاتو هنوز بلند نشده بود میخواستم بکشمش تا بهش حمله کردم دستمو گرفت پرتم کرد روی زمین پرید رو یقمو باز کرد میخواست خونمو بخوره یویی اونو حل داد اون ور من حالم بد بود یه حس عجیبی داشتم تب کرده بودم یویی هم حالش بد بود موقعی که خواستیم فرار کنیم یویی از حال رفت
اونو بردم داخل غار گذاشتم دوباره برگشتم ایاتو با انگ در گیر بو میخواست خون انگ بخوره که دویدم انگ هول دادم بجای انگ منو گاز گرفتم دوباره داغ کردم یه حس عجیب داشتم میخواستم خونمو بدم ایاتو بهش گفتم خونمو بخور اونم شروع کرد به خوردن خون من
من به ایاتو گفتم بیا بازی کنیم اون گفت هفت چیز خطرناک داخل جنگل گزاشتم اونو در مدت چهار روز پیدا کنید وگرنه عید نابوده منم برای محافظت از شما گفتم توی این مدت خون منو بخور ولی با اونا کاری نداشته باش
بعز یویی و اواتار اون چیزا رو پیدا میکنن اینا بعد بقیشم خودم نبود فقط همیتو بدونید اون یارو ایاتو گردنش زخمی میشه بعد یویی ساکورا ر پیدا میکنه تا درمانش کنه بعد یریی و شینو زعواشون میشه و یویی میزنه تو صوزت شینو شینو هم قهر میکنه میره بعز یچیی میره که از سوتیا مراقبت کنهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

نقل قول: (از جام بلند میشم، مثل یه سایه پشت سرتون میرمو میگم): شیع اول.....
زنگش از طلاست
محافظش از سنگ
ته دره ای بزرگ مخفیش کرده
من اون رو میخوام

(برین من کم کم هعی راهنمایی میکنم...)
((یکم مشکل بشه ها زودی پیداش نکنین....))

اینم خلاصه