زندگینامه ی شدوی جوجه تیغی

[♥animpark princess♥]

خب.....ماجرا اینه که شدو به دست دکتر جرالد روباتنیک که پدربزرگ اگمنه درست شده.جرالد شدو رو برای حفاظت از دنیا و مهم تر از همه حفاظت از ماریا نوه ای که خیلی دوستش داشت درست کرد.کل هدفش خیر بوده اما سازمان G.U.N این رو قبول نمیکرد.ماریا با پدبزرگش توی یه کشتی فضایی زندگی میکردن.ماریا و شدو دوستای خیلی خوبی بودن و همدیگه رو خیلی دوست داشتن و آرزوی هر دوشون این بود که یه روز به زمین برن و اونجا رو ببینن و کلی دوست پیدا کنن.ماریا همیشه میگفت که دوست داره هر چه زود تر خوب بشه تا شدو رو با خودش به زمین ببره و با مردم آشنا بشن و دوستای خوبی پیدا کنن اما نمیتونستن.ماریا از زمان تولدش بیمار بود و نمیذاشتن بره به زمین.سازمان G.U.N که فکر میکرد شدو موجود خطرناکیه و تحدید بزرگی برای زمین و مردمش میشه به کشتی فضایی حمله کردن.ماریا و شدو با هم از دست سربازا سعی کردن فرار کنن و ماریا شدو رو توی یک غلاف گذاشت و اون زمان آخرین حرفش رو به شدو زد و ازش خواست بهش قول بده که از زمین و مردمش در برابر هر خطری که وجود داره محافظت کنه و نذاره هیچ صدمه ای به زمین و مردمش برسونه.زمانی که غلاف رو آزاد کرد بر اثر شلیک گلوله یکی از سربازان G.U.N کشته میشه.غلاف شدو به زمین میره و اونجا اونو دستگیر میکنن و میبرنش به زندان جزیره.دکتر جرالد وقتی میفهمه نوه ش ماریا کشته شده خیلی ناراحت میشه.خاطرات اون:
سازمان G.U.N امیدوار بودم ماریا و همکارانم سالم باشن.به سفینه ی فضایی حمله کرد و پروژه رو متوقف کرد و هر کس رو که در این پروژه نقش داشت رو کشت.من اسم ماریا در بین قربانی ها پیدا کردم.من همه چیزم رو باختم.دیگه نمیتونم به چیزی به جز انتقام فکر کنم.
اون فقط یک چیز میخواس....انتقام....برای همین ذهن شدو رو پاک کرد و تنها چیزی که از ذهن اونو باقی گذاشت مرگ ماریا بود و همچنین کاری کرد که شدو فکر کنه خواسته ی ماریا اینه که اون انتقامشو از زمین و کل مردم زمین بگیره.بعد یه مدت دکتر اگمن شدو رو پیدا میکنه و با استفاده از الماسای جادویی که داشت اون رو آزاد میکنه و شدو به اگمن کمک میکنه تا الماس ها رو به دست بیاره و بعد یه مدت روج برای به دست آوردن الماس ها با اونا متحد میشه.
دستم ترکید بابا!
خودت که بقیشو دیدی!من دارم کل سونیک ایکسو میگم دیگه!
اما اگه کسی نمیدونه بگه ادامشو بذارم