زمان کنونی: 2024/07/01, 03:51 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/07/01, 03:51 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

میز گرد کتابخانه ای

نویسنده پیام
Ano
rofagha110



ارسال‌ها: 1,506
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 186.0
ارسال: #31
RE: میز گرد کتابخانه ای
بحث سهل انگاری نیست هادی جون . این بابا تو این مدت جلد 4 اشوزدنگهه که در واقع دستنوشته هاش بوده رو منتشر کرده ولی هنوز مجوز جلد ۲ رو نگرفته!
ولی درباره انتشاراتی ها راست میگی . کارت رو سه سوته راه میندازن .
2011/06/29 10:41 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Ano
rofagha110



ارسال‌ها: 1,506
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 186.0
ارسال: #32
RE: میز گرد کتابخانه ای
خب . وبسایت آرمان آرین را کشف کردم :
armanarian.com
2011/07/01 11:03 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
neol
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 19
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 4.0
ارسال: #33
RE: میز گرد کتابخانه ای
اومدم به سوال شما جواب بدم که دیدم راحت نشستین و بدون هیچ محدودیتی به هر کی که دلتون می خواد توهین می کنین و ماشالله مدیرای انجمن هاتونم که بدتر از شما دستور سرویس کردن دهن همرو صادر می کنن .
می تونستم خیلی راحت مثل خودتون که نه ولی بهتر از شما جوابتونو بدم تا تو کف بمونین اما به درخواست یک عزیزی سکوت که نه ولی بیخیالتون میشم . به درخواست همون عزیزی که گفته اگه تو مکانی زدن تو گوش من شما نباید کاری بکنید .
فکر کنم فهمیدید ولی بازم معرفی می کنم من امیرعلی طرفدار دو آتیشه خانوم سیماعابدینی هستم همونی که مدیر انجمنتون فرمودند دهنشو ....کنید .
تعجب می کنم چطور راحت به خودتون اجازه میدید به یکی از برترین فانتزی نویسای ایرانی که تا حالا لنگشو کسی تو کشور یا تو خارج ندیده حرف بزنین ؟؟ توهین کنین ؟؟ rofagha110 شما مثلاً مدیر انجمنی این چه طرز برخورد با یک هموطنه ؟؟؟ به جای راهنمایی بچه ها دستور ... میدی ؟؟؟ دستتون درد نکنه چه قدر ما خوشبخت شدیم با شما مدیر خوب این انجمن آشنا شدیم !!!!
خداییش یکی از شما وقت گذاشتین با این نویسنده دیدار کنین ؟؟؟ باهاش حرف بزنید ؟؟؟ واقعاً بشناسینش ؟؟؟ نکردید برادرای من نشستین و هرچی دوست دارین میگید بدون اونکه بفهمید پشت سر کی دارید صفحه میزارید .
یکی تون اگه یک بار دیده بودینش اونوقت می فهمیدید مقایسه یا نسبت دادن و یا گذاشتن اسم این نخبه کنار نویسنده ای چون مؤدب پور یعنی چی ؟؟؟ یعنی اشتباه محض فهمیدید؟؟؟
تا قبل از دیدار با این نخبه منم عین شما هر چی ایرانی می شناختم می گفتم یا متقلب هستن یا دزد اما حالا می گم با تمام وجودم داد می زنم ما می تونیم و قدرت رقابت و برتری داریم .
میدونین خانوم عابدینی واقعاً کیه؟؟ صاحب توآلایته ؟؟؟ یا به نظر خیلیا بخت اول برای ترقی فانتزی ایران در جهانه ؟؟؟
باید بدونین من با یک داستان نصفه نیمه با این خانوم آشنا شدم نه می دونستم صاحب توآلایته و نه چیز دیگه ای .. دیدم یکی پیدا شده تو چند ساعت اول گذاشتن کتابهاش به صورت خلاصه در کتابخانه ها رکورد بالاترین بازدید و دانلودو شکسته کنجکاو شدم و داستان (سایه های شیطان) اونو دانلود کردم و خوندم و دیدم نه بابا یکی پیدا شده عین خارجی ها می نویسه !!!
اونزمان با دوستام که عین خودم جوگیر داستان مه یر شده بودیم شروع کردیم زدن یک سایت به نام (نابغه قرن خانوم مه یر) بعد با وبلاگ طرفداران سیماعابدینی آشنا شدم و مثل شما ادعای این خانومو مسخره کردم اما بعد با مدیر وبلاگ دیدار کردم و بعد هم خودشونو دیدم و الان تو گروه تایپیستهای داستاناشم و براشون کارهای مختلف می کنم فکر می کنین برای چی ؟؟؟ بیکارم یا مخم تعطیله ؟؟؟؟
نه من با کسی آشنا شدم که لنگشو هیچ جا ندیدم !!! کسی که در عرض سه دقیقه براتون داستان میگه بدون اونکه تحقیق کنه یا فکری کنه .
من با کسی آشنا شدم که مثل نویسنده های دیگه نیست ایده های جدیدی داره و دائم در حال اضافه کردن داستاناشه ..
باور اینکه یک ایرانی بیش از دو هزار داستان داره سخته اما همین الان 150 اثر بلندش داره تایپ میشه و گروهی از همون جوانهایی که روزی مسخرش می کردن دارن تو کار ترجمه داستاناش کمک می کنن !!
یک نگاه به اطرافتون بیاندازین خوبه :
نویسنده ها برای نوشتن یک داستان جون می کنن و بعد از کلی تحقیق و مطلب خوندن هر دو سه سال یکبار با بدبختی داستانی می نویسن که هیچ کسی جز طرفداران کمی که دارن طرف این کتابها نمیره . حالا همونهارو با سیماعابدینی مقایسه کنین نتیجه میشه این :
تنها نویسنده ای که در ایران با گذاشتن داستانهای خلاصه (نصفه نیمه) رکورد بازدید و دانلودو زده ...
تنها نویسنده ای که هیچ کتابی تا الان منتشر نکرده اما با همون داستانهای نصفه نیمه کلی طرفدار داره ...
نویسنده ای که اعضای گروه میعادگاه براش میمیرن ...
همون که یک قسمت از داستانش بیرون میاد همه دادشون در میاد تورو خدا بیرون ندید و چاپش کنین ...
همون که همه واسه داستان (شاین 1 ) اون دیوانه میشن و روزی چندبار می پرسن ادامه داستان تایپ نشده ؟؟؟؟ ...
همون که بچه های مقیم آلمان دنبال گرفتن سرمایه گذار برای چاپ آثارش تو آلمان هستن ...
همون نویسنده ای که منتقدی به نام گابریل برای ساخت فیلم از روی داستان ( پادشاه آرتمن 1) اون داره بین شرکتهای آلمانی دنبال سرمایه گذار می گرده ...
همون که میتونه زیر سه دقیقه یک داستان توپ تو هر ژانری که سفارش بدید بزنه ...
تنها نویسنده ای که با دیدن عکس یا شخصیت و یا شنیدن نامی وارد دنیایی میشه که منو شما عمراً داخلش جایی داشته باشیم ..
همون که داستاناشو میبینه و ازتون می پرسه داستانو براتون بنویسم یا اونی که دیدم توضیح بدم ....
همون نویسنده ای که اتفاقاً داستان (عشق تا ابدیت) و 9 داستان دیگشو یک نامرد ایرونی ازش دزدید ...
همون نویسنده ای که تو ایران حتی خلاصه داستانش داشت توسط یک دانشجو تکمیل میشد تا برای چاپ آماده بشه کار به دادگاه کشید ...
همون که خلاصه آثارش میشه 120 صفحه نه سه صفحه اونقدر که بلند و چند قسمتیه و مهیج نمیشه خلاصه اش کرد ...
همون نویسنده ای که تا بخشی از داستانش بیرون اومد همه نقدش کردن !!! حتی منتظر نشدن داستان کامل منتشر بشه !!!
همون نویسنده ای که تا الان از روی 4 داستان دزدیده شده ازش فیلمو سریالو بازی ساختن و ما هنوز نشستیم و مسخرش می کنیم بدون اونکه بگیم یک ایرانی اونقدر قوی بوده که داستاناشو دزدیدن حالا بریم ازش حمایت کنیم ....
آره بچه ها خوشبحالتون همون نویسنده ای که مثل آب خوردن مسخرش کردین و دستور دادین طرفداراشو ...
تنها نویسنده ای که مورد ظلم و غضب شما قرار گرفته و اگه سکوت می کنه برای اینه که میگه در موردش شناختی ندارین و ازتون بدل نمیگیره ...
میدونین در مورد چه کسی حرف میزنم که ؟؟؟ خانوم سیماعابدینی !!!
همون نویسنده مغروری که حتی نمی خواست یک نفر تو ایران بدونه داستاناشو دزدیدن چون امثال شما رو می شناخت ...
همون آدم مغرور که دائم به همه خط میده ازم تعریف کنین !!! اما وقتی طرفداراش جمع میشن روش نمیشه بیاد و میگه من خیلی کوچکتر از این حرفام که بیام برای کسی حرف بزنم !!!
همون آدم مغروری که بچه های عشق فانتزی ... صف میکشن ازش امضاء بگیرن فرار می کنه چون دنبال پول و شهرته !!!
همون آدم خود بزرگ بین مریض و کلاهبردار که شما میگین همون که برای پول بعد از فهمیدن دزدی داستاناش راهی بیمارستان شد ...
همون که قلبش ناراحته چون زیر شوک این دزدی طاقت نیاورده ...
همون که از عکس گرفتن متنفره و از جمعها مثل بلا سوان فرار می کنه ...
همون که پدر پلیس داره و والدینش از هم جدا شدن !!! همون که حتی از روی آزمایش دست نوشته هاش آبرو برای امثال مه یر نمی مونه ...
من در مورد همون از خود راضی حرف میزنم که یکی نگفت می فهمم دزدی آثارت چقدر سخته ؟؟ میدونم چه زجری کشیدی ؟؟ غصه نخور ما که نمردیم کمکت می کنیم ...
حالا خودتون قضاوت کنین عضو کدوم دسته هستین ؟؟؟؟
عضو اونایی که مثل خدا نویسنده های غربی رو می پرستن و تا ابد خودشونو اونقدر پایین میدونن که حتی باورشون نمیشه یک هموطنشون بتونه بهتر از دیگران بنویسه !!
یا نه مثل ما بعد از شناخت این نخبه بهش کمک می کنیم چون میدونیم که می تونیم بهترسین باشیم و ایشالله هم میشیم !!!
من سردسته انجمن طرفداران این نویسنده هستم ما در کدوم نوشته یا بحثی گفتیم نویسنده هایی چون رولینگ و دارن شان ضعیفند و بدرد نمی خورن ؟؟؟؟؟
می بافید یا برداشت شما اینطوریه ؟؟؟ ما اعتقاد داشتیم این نویسنده به سبک این نویسندگان می نویسه اما اشتباه می کردیم خانوم عابدینی سبک مخصوصی داره که جدیده و تا امروز تو ایران کسی اینطوری نبوده !! من با هری پاتر بزرگ شدم و عشق کارای دارن شانو دارم .
وقتی داستانهای خانوم عابدینی رو خوندم از خودم بدم اومد وقتی باهاش حرف زدم و دیدم چقدر از طرف مردم آسیب دیده جای همه خجالت کشیدم نه میگم بی خودی طرف کسی رو بگیرین و نه له کنیدش می گم بشناسیدش بعد قضاوت کنید .
براتون میگم تا بدونین داستان بیست قسمتی عشق تا ابدیت تنها داستان در مورد زندگی خون آشامها نیست و نخواهد بود داستان (ناجی) خانوم عابدینی اگه تو دنیا منتشر بشه مثل بمب صدا می کنه چه بهتر اون موقع که منو شما بگیم یک ایرانی رکورد همرو زد .. یک ایرونی تونست میون بهترین نویسنده های دنیا افتخار کسب کنه .. آره یک ایرونی تونست .. تازه به درخواست مدیر طرفدارانش حتی داستانهایی که منتشر کرده ویراستاری هم نکرده تا مثل نگارش سالها قبلش باشه !!!
میدونین این نویسنده با داستانهایی چون (اران 1.2.3 ...... سورنا 1.2.3..... قلعه اژدها .... پدر جدید1.2.3.... مردان زال 1.2.3 .... شاین 1.2.3 ... پادشاه آهن 1.2.3 .... ناجی 1.2.3.... پادشاه آرتمن 1.2.3 .... سرزمین الگارو 1.2.3 .... مادر کاسپین 1.2.3 .... ) هزاران داستان دیگه می تونه به دوره پادشاهی بیشتر نویسنده های فانتزی پایان بده ؟؟؟؟؟
استاد تالکین و دارن شان و رولینگ و اسمیت و لوئیس و بقیه کسایی که عاشق کتاباشونیم بالاخره روزی دوره شکوفاییشون تموم میشه مگه نه ؟؟؟ خب چرا اونوقت یک هموطن ما بالای لیست پر فروشترین کتابهای جهان نباشه ؟؟؟؟ چرا نتونیم همه جا بگیم فلان نویسنده تو رکورد یک فانتزی نویس ایرونی غرق شد ؟؟؟
به خودتون بیایین ایرانی جماعت تا باور نداشته باشه نمی تونه به جایی برسه .. هیچ کدوم از ما اگه از استعدادمون نگیم نمی تونیم شناخته بشیم .
خانوم عابدینی توسط محسن امیدیان دو سال پیش به همه معرفی شد نه جایی داد زد من اینم و اونم نه دنبال شهرت و پول دیگرانه ... فقط قصدش کسب افتخار برای ایرانه و آرزوشه داستاناشو پس بگیره داستانهایی که معلوم نیست کی و کجا و توسط کدوم نویسنده ای به چاپ میرسه ؟؟؟؟
آخرین نصیحت برادرانه به شما هیچ وقت امثال نویسنده هایی چون مؤدب پور و دیگر نویسنده های این تیپی رو با سیماعابدینی مقایسه نکنین مؤدب پور چی داره که به خاطرش غرور هم داشته باشه ؟؟؟ طرفدارانش کتاباشو می خونن خدا پدرشونو بیامرزه دیگه مقایسه اون با یک نخبه ادبی با بیش از دو هزار عنوان داستان کوتاه و بلند دیگه چه صیغه ایه ؟؟؟؟
من خانوم عابدینی رو باور دارم شما هم بشناسیدش حتماً مثل من عاشق کارهاش میشید . شما که عاشق انیمه هستین داستان (شاین و نفرین دو برادر و پادشاه آرتمن) این نویسنده رو بخونین بعد مثل یک انیمه روش فکر کنین اونوقت مثل من از حرص میمیرید که اگه از روی این داستانا حتی انیمه ساخته بشه جهانی میشه چه برسه فیلم ....
یادتون باشه الان بحث تمام ناشناخته های ایرانه یکی تو کشور دیگه ای پیدا بشه یک داستان داشته باشه یک شبه زندگیش از این رو به اون رو میشه اما تو کشورما چندتا نخبه ادبی هست که حتی اسمشونو نشنیدیم ؟؟؟ اگه ما طرفدار خانوم عابدینی هستیم شما هم طرفدار بقیه کسایی باشین که همینطور بهشون بی توجهی شده و نزارید زیر بار این همه سختی اونا نابود بشن کمک کنید شناخته بشن که روزی برای همین کشور افتخار بیارن ...
دنبال مقصر هستین بیایین پای درد دل خانوم عابدینی بشینین اما نگید ما نویسنده خوب ایرانی نداریم یا همشون مزخرف هستن و حال آدم از داستاناشون بهم می خوره !!!!
یادتون باشه اگه تلاش محسن امیدیان نبود هیچ وقت امثال من نمی فهمیدن کسی در ایران هست که اگه حمایت بشه دنیا یک تکون حسابی می خوره ...
طرفداران خانوم عابدینی به من میگن (سر امیرعلی مدوکس) به یاد سرشاین مدوکس شخصیت دوست داشتنی داستان (شاین 1) همون داستان جنجالی که فقط ازش 5 صفحه منتشر شد همرو دیونه کرد همون که به خاطرش خانوم عابدینی رو با نویسنده های اروپایی مقایسه می کنن ... همون داستانی که ماهی یکی دو فصلش تایپ میشه و منتشر میشه ...
اگه دوست داشتین بیایین تو گروه ما بسم الله من در خدمتم اول دنبال شناخت دیگران باشید بعد بیایید و توهین کنین .
تصمیم با خودتونه بهرحال ما هستیم تا مفید باشیم اگه هستین گفتم که بسم الله ....
اینم ایمیل من :
neol.caffry@yahoo.com
2011/09/17 07:20 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Ano
rofagha110



ارسال‌ها: 1,506
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 186.0
ارسال: #34
RE: میز گرد کتابخانه ای
خب با سلام خدمت شما دوست عزیز .
حرف هایی که تو اون پستتون زدید مجبورم می کنه یک جوابی به اون بدم .
قدم به قدم میریم جلو :
شما فرمودید :
نقل قول: من امیرعلی طرفدار دو آتیشه خانوم سیماعابدینی هستم همونی که مدیر انجمنتون فرمودند دهنشو ....کنید .
دوست عزیز بنده نگفتم دهن شما یا خانم عابدینی رو سرویس کنند . این اون چیزیه که گفتم :
نقل قول: طرفدارای کی دارن شان رو کم استعداد میدونن؟بگو که بگم بچه ها دهنشون رو سرویس کنن .
خب شما هم میگید که این حرف رو نزدید . پس این صحبت من به شما برنمیگرده .
فرمودید :
نقل قول: خداییش یکی از شما وقت گذاشتین با این نویسنده دیدار کنین ؟؟؟ باهاش حرف بزنید ؟؟؟ واقعاً بشناسینش ؟؟؟ نکردید برادرای من نشستین و هرچی دوست دارین میگید بدون اونکه بفهمید پشت سر کی دارید صفحه میزارید .
اگه قرار باشه برای شناختن نویسنده ای بریم باهاش دیدار کنیم ، اولا همه ی طرفداران کتاب باید از کار و زندگیشون بزنن برای دیدار با نویسنده ها و نویسنده ها هم باید تا آخر عمرشون به نویسندگی بپردازن !
نقل قول: به نظر خیلیا بخت اول برای ترقی فانتزی ایران در جهانه ؟؟؟
خب خب . این خیلیا رو به ما معرفی کنید . سایتی انجمنی چیزی
نقل قول: دیدم یکی پیدا شده تو چند ساعت اول گذاشتن کتابهاش به صورت خلاصه در کتابخانه ها رکورد بالاترین بازدید و دانلودو شکسته
میشه این سایتهایی که توش رکورد رو شکستن معرفی کنید ما هم آشنا شیم ؟
نقل قول: نویسنده ها برای نوشتن یک داستان جون می کنن و بعد از کلی تحقیق و مطلب خوندن هر دو سه سال یکبار با بدبختی داستانی می نویسن که هیچ کسی جز طرفداران کمی که دارن طرف این کتابها نمیره .
واقعا بنده متوجه حرفتون نمیشم . من تا حالا هر نویسنده ای رو که دیدم خوب نوشته ، کتابهاش فروش داشتن . اگه منظور شما نویسندگان کتاب های علمی و تاریخی و از اینجور حرف هاست که اونا مخاطباشون محدودن .
نقل قول: تنها نویسنده ای که در ایران با گذاشتن داستانهای خلاصه (نصفه نیمه) رکورد بازدید و دانلودو زده ...
تنها نویسنده ای که هیچ کتابی تا الان منتشر نکرده اما با همون داستانهای نصفه نیمه کلی طرفدار داره ...
باور بفرمایید با نوشتن داستان ها نیمه تمام به یک نفر نمیشه گفت نویسنده تمام عیار ! یک نویسنده اگه خوبه داستان رو خوب شروع میکنه ، ادامه میده و خوب تموم میکنه ! نه اینکه بیاد داستان رو خوب شروع کنه و به قول شما با داستان نیمه تمام رکورد بزنه !
نقل قول: نویسنده ای که اعضای گروه میعادگاه براش میمیرن ...
واقعا این دلیلی بر اینه که ایشون نویسنده خوبیه ؟ شاید برای هر نویسنده یک گروهی بمیرن ! این یعنی که اونا خوبن ؟
نقل قول: همون نویسنده ای که اتفاقاً داستان (عشق تا ابدیت) و 9 داستان دیگشو یک نامرد ایرونی ازش دزدید ...
مطمئن باشید اگه یک ایرانی این کار رو میکرد ( یا اصلا هر کسی با هر ملیتی ) و حرف ایشون بر حق بود تو این چند سال با طرفدارایی مثل شما حقشون رو از طرف می گرفتن !
نقل قول: همون نویسنده مغروری که حتی نمی خواست یک نفر تو ایران بدونه داستاناشو دزدیدن
با کارهای ایشون کاملا معلومه که اصلا نمیخواستن این طور بشه !
نقل قول: همون که از عکس گرفتن متنفره و از جمعها مثل بلا سوان فرار می کنه ...
همون که پدر پلیس داره و والدینش از هم جدا شدن !!!
هر کسی مشکلاتی داره ! یعنی اگه یکی پدر و مادرش مرده باشن بعد بگه داستان منو دزدیدن ! میشه آدم مظلوم و خوب ؟
نقل قول: عضو اونایی که مثل خدا نویسنده های غربی رو می پرستن و تا ابد خودشونو اونقدر پایین میدونن که حتی باورشون نمیشه یک هموطنشون بتونه بهتر از دیگران بنویسه !!
به شخصه همچین آدمی نیستم . من به نظرم ایران نویسنده های خوبی داره . چه در ژانر فانتزی ( مثل آرمان آرین ) چه در غیر فانتزی مثل ( مصطفی مستور یا رضا امیرخانی )
نقل قول: براتون میگم تا بدونین داستان بیست قسمتی عشق تا ابدیت تنها داستان در مورد زندگی خون آشامها نیست و نخواهد بود داستان (ناجی) خانوم عابدینی اگه تو دنیا منتشر بشه مثل بمب صدا می کنه چه بهتر اون موقع که منو شما بگیم یک ایرانی رکورد همرو زد
امیدواریم این داستان منتشر بشه و رکورد بزنه و ما به راستی حرف های ایشون پی ببریم .
نقل قول: آخرین نصیحت برادرانه به شما هیچ وقت امثال نویسنده هایی چون مؤدب پور و دیگر نویسنده های این تیپی رو با سیماعابدینی مقایسه نکنین مؤدب پور چی داره که به خاطرش غرور هم داشته باشه ؟؟؟ طرفدارانش کتاباشو می خونن خدا پدرشونو بیامرزه دیگه مقایسه اون با یک نخبه ادبی با بیش از دو هزار عنوان داستان کوتاه و بلند دیگه چه صیغه ایه ؟؟؟؟
هر کسی که طرفدار نویسنده ای هست حتما چیزی در اون دیده که طرفدارش شده . دلیل نمیشه چون شما طرفدارش نیستید بگین مودب پور کیه ؟
نظر شخصی من درباره خانم عابدینی این است که اگه ایشون واقعا نویسنده داستان های گرگ و میش بودن تا حالا ادعاشون ثابت شده بود و میر ضایع میشد . نمیه بگیم چون ایشون آدم مظلومی هست و ... زیاد دنبال این کار ها نیست و.... . شاید علتش این باشه که چیزی دستشون نیست !
نکته بی ربط : طبل توخالی صداش بیشتره .
خلاصه ما همچنان از نظرات شما در اینجا استقبال می کنیم و امیدواریم که هر چه زودتر کتاب ایشون چاپ بشه و رکورد بزنه و هم ما خوشحال باشیم که ک ایرانی رکورد زده و هم حقانیت حرفشون ثابت بشه .
یا حق
همین ....
2011/09/18 10:35 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
sahele_sheni
黎明

*


ارسال‌ها: 595
تاریخ عضویت: Dec 2010
اعتبار: 157.0
ارسال: #35
RE: میز گرد کتابخانه ای
منم فکر نمیکنم خانوم عابدینی مدرک مستندی داشته باشن وگرنه جز پیگیری نتی و جمع اوری گروه های مجازی میتونستن کارای دیگه ای هم بکنن من داستانشون رو خوندم و خوب میتونم فانتزی های بهتر و جذاب تری رو(از نظر خودم) معرفی کنم یا حتی سری گرگ و میش با سبک نگارشی متفاوتی از ایشون نسب به بخش طوفان خانوم عابدینی ...
راستش وقتی دوستم بهم داستان رو معرفی کرد و گفت برم این داستان رو بخونم و اینکه این خانوم نویسنده اصلی این داستان هستن من واقعا با دید مثبت داستان رو خوندم اما رفتار بلا یا حتی ادوارد داستان یه جور دیگه بود ...
تقریبا من متقاعد شدم این یه فن موفق بوده نه ادامه اون داستان اون هم به عنوان داستان اصلی ...
مثل خیلی از فن های هری پاتری که از خود کتاب 7 بهتر بودن ...
اینکه طرفدار یا دوست دار کسی باشیم دلیل نمیشه بدون مدرک همه رو محکوم کنیم ...
خانوم عابدینی نویسنده موفقی هستن خوب این خیلی عالیه و امیدوارم با چاپ کتابهاشون در اینده باعث سربلندی و موفقیت خودشون و همینطور همه ایرانیا باشن ...
و در مورد گمنام بودنشون(!) باید بگم هرکی سری گرگ و کیش رو خونده حتمآ اسم ایشون رو هم شنیده لا اقل تو ایران پس فکر کنم ایشون هم پای نویسنده معروف شدن و اینم بگم من قضاوت نمیکنم چون در این حد نیستم...
خلاصه اینکه همه اینا نظر من بوده و امیدوارم برداشت بدی از رو حرفام نشه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/09/18 03:10 PM، توسط sahele_sheni.)
2011/09/18 11:39 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
*hossein*
اخرین سامورایی



ارسال‌ها: 216
تاریخ عضویت: Aug 2010
اعتبار: 29.0
ارسال: #36
RE: میز گرد کتابخانه ای
به به!
ما این بحثو سال پیش انجام دادیم، قرار بود این خانم، کنفرانس مطبوعاتی برگذار کنه، شکایت کنه بره دادگاه ولی خبری نشد!
خب بهتره بگیم شایعه بود! هنوز یادمه که یکی گفته بود این خانم روز 6 تا داستان می نویسه! البته با این کاری ندارم!
من به شخصه برای تمام نویسنده های محترم احترام فراوانی قائل هستم چه ایرانی و چه خارجی اگه ایشون می توانستند ثابت کنند باعث افتخار بنده و تمام ایرانی ها بود که نویسنده ای نوظهور داریم!
من بیشتر فکر می کنم این برای شهرت بوده تا اینکه حقیقت داشته باشه! هنوز یادمون هست که برای داستان هری پاتر هم همین اتفاق افتاد و چند نفری مدعی نوشتنش شدند!
2011/09/18 02:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Ano
rofagha110



ارسال‌ها: 1,506
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 186.0
ارسال: #37
RE: میز گرد کتابخانه ای
بعد هر داستان موفقی معمولا افرادی هستن که ادعا کنند این داستان متعلق به خودشون بوده و ازشون دزدیدن . البته من تا حالا ندیدم که موفق شده باشند .
2011/09/18 07:48 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
neol
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 19
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 4.0
ارسال: #38
RE: میز گرد کتابخانه ای
سلام به همه دوستان از جمله مدیر انجمن
بزارید بهتون بگم من نه قصد بحث با کسی را دارم و نه حرفهای بچه ها باعث ناراحتی من میشه هر کسی به نظرم اندازه شناختی که از نویسنده ها داره برداشت می کنه . .
این که فکر کنید من قصد دارم برای کسی تبلیغات کنم و دیگرانو وادار کنم موضوعی در حد شایعه (به قول دوستان) را باور کنن اشتباه می کنید . چیزی که باعث شد بیام و این موضوعو براتون باز کنم توهینی بود که شما به عده ای ناشناس از طرفدارای این نویسنده کردین همین .
حالا بازترش کنم تا برداشتهای اشتباه ادامه پیدا نکنه نوشته های شما رو هم کپی نمی کنم فقط پشت سر هم جواب میدم :
طرفدارای کی دارن شان رو کم استعداد میدونن؟ بگو که بگم بچه ها دهنشون رو سرویس کنن .
این عده ای که شما و بچه هاتون می خواهید اینکارو باهاشون بکنید فکر کنم شما خیال می کنی گروهی از طرفدارای ما هستن چون من که هر چی گشتم پستی ندیدم که توش به بزرگای فانتزی توهین کرده باشن پس گناهش پای خود شما !!!!
میشه لطف کنید به من بگید شما برای شناخت همین فانتزی نویسای غربی چکار کردین ؟؟؟ دیدنشون که نمی تونستین برید پس کاراشو خوندین و مصاحبه هاشونو دنبال کردین و خلاصه زندگیشونو و سایت رسمی شون سر زدین دیگه ... این همه وقتو صرف شناخت خانوم عابدینی هم کردین ؟؟؟؟
خب اگه جزو طرفدار که نه ولی کسایی بودین که حتی کنجکاو بودین در مورد ادعای این نویسنده بدونین حتماً از خبرنامه وبلاگ استفاده می کردین و بخشهایی از خلاصه آثار ایشونو دریافت می کردی و شاید شما هم مثل ما فکر می کردین تنها بخت فانتزی ایرانی در دنیا همین خانمه !!! مخصوصاً در مورد کسی که هنوز کتابی چاپ نکرده ولی ادعای بزرگی داره بیشتر باید دقیق میشدید درسته؟؟
سایت کتابخانه ویکیو روز اول گذاشتن سه داستان حتی درج کرد که رکورد بازدید و دانلود داستان (سایه های شیطان ) و(مزد گذشت) و( تخت شماره 212 ) زده شد و حتی جزو محبوبترین آثار ماه هم قرار گرفت (سایتهای دیگه رو باید سرج کنین)
ببینید الان من خیلی از نویسنده ها رو می شناسم که برای نوشتن داستانی نزدیک دو سال وقت میزارن حالا من گفتم با نویسنده ای آشنا شدم که این همه داستان داره و غیره ... جالبه بدونی برای داستانی دو هفته وقت گذاشتن برای ایشون خیلی ضعیف کار کردنه !!!
من نمیگم خانوم عابدینی خدای نویسندگی در ایران و یا جهانه اما از نظر من و بقیه تنها بخت فانتزی ایرانی ... تأکید می کنم ... فانتزی ایرانی در جهانه چرا ؟؟ چون من و دوستانی که در حال تایپ آثار ایشون هستیم میتونیم براحتی داستانهای فانتزی با موضوع ایرانیشونو با اونطرفی ها مقایسه کنیم خب از این مقایسه راضی هستم ایده های جدید و در خیلی از موارد با موضوعاتی ساده و آرام ولی بی نهایت جالب و قوی ایشون باعث میشه این فکر قویتر بشه ... شاید فانتزی نویسای دیگه هم همین طور باشن اما خودتون قضاوت کنین شانس یک یا دو داستان در دنیا بیشتره یا دویست داستان ؟؟؟؟ هرچند به دنیا ثابت شده خیلی ها با یک اثر جهانی شدن و برد کردن .
موضوع رکورد برای من مهمه اما برای شما نه میدونین چرا ؟؟؟
شما داستان کاملی رو می خونین و شاید هزار بار از خیلی ها شنیدین به صفحه فلان نرسیده خسته شدم یا حالم بهم خورد کسل کننده بود و غیره اما خانوم عابدینی با همین ها از نظر من رکورد زد . حالا جالب اینه که این موضوع نصف و نیمه رو همه میگن اما کسی نمیگه خانومی که در حد یک شایعه برای مطرح شدنت داستان بیرون میدی چرا خلاصه میدی ؟؟ مریضی ؟؟ نمی تونی داستاناتو تموم کنی ؟؟؟؟ یا دلیل دیگه ای داری ؟؟؟
خب من جواب اینارو میدونم چون خانوم عابدینی به اصرار محسن امیدیان داستاناشو تو سایتها گذاشته برای من سوال بود چرا خلاصه منتشر می کنه ؟؟؟ بعد فهمیدم این نوع استرس دزدی از آثار هنوز در این نویسنده مونده !!! من با خودشون صحبت کردم فهمیدم کلی بچه ها زمان گذاشتن داستان ایشونو خلاصه (نصفه نیمه) کردن و بیرون دادن !!!
خب کسی که یک شایعه درست کرده باید داستانهاشو خوب یا بد بیرون بده دیگران بفهمند که توانایی داره اما ایشون چند اثر مال سال 80 تا 86 رو بیرون داده اونم خلاصه چون می ترسه دوباره اون اتفاق بیوفته (دزدی آثار)
منظور من در مورد گروه میعادگاه شاید خوب گفته نشد !!
بچه های گروه میعادگاه از دانشگاه شروع کردن به عضو گیری تا الان که از همه جای ایران عضو دارن خبرنامه وبلاگ طرفداران خانوم عابدینی با کمک یکی از این بچه ها بین عده ای از اعضا پخش شد و کم کم تعداد دوستداران آثار خانوم عابدینی زیاد شد . دلیل گفتن این مطلب اشتیاق عده ای بود که نود و نه درصدوشون اول مخالف خانوم عابدینی بودن و بعد شدن طرفدار و یا علاقمند آثار ایشون !!! اونا خبرهارو شنیدن .. قبول نکردن ... بعد تحقیق کردن و قانع شدن و با خوندن خلاصه داستانها علاقشونو نشون دادن ..
خب موضوع گرفتن حق خانوم عابدینی و غیره ... این موضوع باز بر می گرده به اشتیاق و کنجکاوی عده ای که مثل شما بغیر از متهم کردن دیگران کمی هم تحقیق کردن .
خلاصه می گم اینا در سایت گودلایف قبلاً بحث شده و حسین جان و دوستان دیگه حسابی با نادیده گرفتنش به همه کمک کردن !!!
برای اطلاع شما در وبلاگ طرفداران و از طریق خبرنامه برای اعضا بارها این پیغام ارسال شد ..(دوستانی که مایلند در مورد ادعای خانوم عابدینی تحقیق کنن می توانند در ساعات.... و تاریخ ... در مکان .... حضور داشته باشند ))) خب از روی خوش شانسی یا بدشانسی شما حضور نداشتید .
در این جلسات مدیر طرفداران محسن جان حاضر بودن خیلی ها مثل خود من و دوستم میلاد یا همون کاسپین انجمنها شرکت کردن و یکسری مدارک و کپی داستان و صفحات ایمیل و دست نوشته های خانوم عابدینی رو دیدن ... اینکه شما ندیدید یا باور ندارین بحث جداییه که جاش اینجا نیست و به نظر من بر می گرده به همون موضوع باور نداشتن قدرت خودمون و غیره ... واردش نمیشم .( با توجه به اینکه حامی بعضی از نویسندگان هستین و قبول دارین می تونیم !!!)

محسن روش پیدا کردن خانوم عابدینی را قبلاً هم در وبلاگش نوشته پس من توضیح نمیدم اما فقط بگم که خانوم عابدینی حتی برای حذف مطالب وبلاگ با محسن ساعتها بحث کرده و خیلی اصرار داشته که این خبر منتشر نشه !!! بهرحال محسن قانعش کرده و مدارکشو ازش گرفته البته بیشتر از مدارک کپی گرفته و اصلشو به این نویسنده برگردونده ...
خب من از این نویسنده در دیداری که داشتم پرسیدم چرا شکایت نکردین ؟؟؟
چندتا دلیل جالب آوردن که برای من کافی بود اول از همه : دیر فهمیدن این موضوع !!
خانوم عابدینی دیر متوجه دزدی اثرشون شدن یعنی درست زمان اکران فیلم توآلایت که اگر موقع چاپ اثر هم می فهمید به نظر من فایده ای نداشت ولی خداییش چه کسی بعد از چاپ کتاب و فروش آنچنانی میاد موقع اکران فیلم داد بزنه بابا من نویسنده اصلی اثرم ؟؟؟ جز مالک اصلی که دلش سوخته ....
دوم نداشتن توان مالی ایشون با چند وکیل صحبت کردن و حتی یک وکیل ایرانی مقیم آلمان قبول کرد شکایت رو دنبال کنه اما بعد برای ترجمه و هزینه شکایت رسمی بین الملی و هزارتا موضوع دیگه نزدیک سی میلیون تومان برآورد کرد در حالیکه شاید شما برای اثبات ادعاتون حاضر باشین این پولو بدید اما این نویسنده مستاجر و بدون پشتوانه مالی چکار باید می کرد ؟؟؟ سوم اینکه به ایشون رسماً گفته شد در مقابل حامیان استفنی مه یر هیچ راه اثباتی وجود ندارد و براحتی شکست خواهند خورد خب دیگه بدتر !!!
حالا شما بگید وقتی دست نوشته این نویسنده ارزش نداره چیزی که حتی از آزمایش جنس کاغذو جوهرش میشه ثابت کرد کی نوشته شده خب من به عنوان یک طرفدار چکاری می تونم بکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پول جمع کنم مگه ایشون گداست که ماراه بیوفتیم اینکارا رو بکنیم تا هزینه دادگاههای متعدد و حضور ایشونو در اون دادگاهها بپردازیم ... یا نه بشینم بگم دروغگو و شایعه سازی ؟؟؟ وقتی به چشمم دیدم دست نوشته هاشو بزنم زیرش !!!
یک نگاهی به داستان توآلایت بندازین .. بلا دختری گوشه گیر و ساده از عکس و مهمونی متنفر و پدرش پلیس و والدین جدا شده و غیره !! اینا مشکلات خیلی هاست اما مشکل کسی نیست که ادعا می کنه داستانش دزدیده شده درسته ؟؟؟
الان از خانوم مه یر به خاطر دزدی ایده از یکی از همکارانش باز شکایت شده !! خب بابا کار این خانوم اشکال داره همین فارس نیوز خودمون شکایتو برملا کرده !! آقای جوردان اسکات گفته حتی لحن و گفتار و دیالوگها از روی نوشته ای بوده که من سال 2003 نوشتم خب حالا ایشون چون تو دادگاه شکست خورده پس احمق بوده و دروغ میگه ؟؟؟ یا نه بدبختیه که کلی هزینه کرده و بعد به نتیجه نرسیده ؟؟؟
من پستهای بچه های سایتو خوندم حتی یکیشون گفته بود از داستانهای ایرانی حالم بهم می خوره و شکلک هم گذاشته بود !! خب قبول دارم خیلی از ما نسبت به نویسنده های ایرونی بی اعتمادیم و همه جا هم در مورد نظر بچه ها می خونیم اما یک عده شروع کردن دارن پیش میرن خوب یا بد می نویسن و باید حمایت بشن آقای آرمان آرین یا گلشیری یا نیما کهندانی یا خیلیای دیگه اینا زحمت کشیدن و دارن می جنگن من خیلی هم همشونو قبول دارم اما خیلیا هم عین من نیستن اصلاً سراغ کتاب فانتزی ایرونی نمیرن مگه ترجمه آثار غربی !!!
داستان ناجی راستش تو دهنی بدی برای کسایی بود که می گفتن خانوم عابدینی چطوری یک دفعه در مورد خون آشامها نوشته و از کجا آورده و غیره ... من که هنگام تایپش شوکه شدم اصلاً قسمت اول داستان میخکوب می کنه آدمو و بی منظور می گم شاید خودشون ناراحت بشن اما امثال عشق تا ابدیت یا نوشته مه یر توآلایت به گرد پاش نمیرسه چون هم وحشتناک ترسناکه و هم مهیج مثل داستانهای دیگه نیست !!! از نظر من عشق تا ابدیت خیلی ساده بود اما این داستان شاهکاره و من آرزومه چاپ بشه .
اینم بگم من قصد توهین به آقای مؤدب پور نداشتم و ندارم ایشون حتی نوع لحن و نگارشش مال افراد زیر حد پایین شهریه و اینو از کتاباش میشه فهمید و مقایسه اون با کسی که در هر ژانری اینطوری می نویسه یکم که نه زیادی اشتباهه !!! من غروری در این نویسنده ندیدم چون حتی همسرش با نام ایشون کتاب چاپ می کنه و خودشم دلیل موفقیتشو در سایتش دوستی و همسایه بودن با یک ناشر میدونه !!! و کلاً بگم مخاطبای خودشو داره ولی خانوم عابدینی اگه مغرور نباشه به نظرم حماقت کرده !!!
ببینید داستان مردان زال ایشون ده هزار صفحه هستش و سه قسمت بلنده خب این یعنی وای برای من ... چون وقتی کوتاهترین اثر این نویسنده میشه 700 صفحه و خلاصه اش میشه نزدیک صد صفحه پس اگه من جای ایشون بودم خودمم تحویل نمی گرفتم !!
ببینین اصلاً قصد محسن از فاش کردن این موضوع که ایشون صاحبه فلان داستانه این نبود وقتی باهاش حرف زدم گفت من وقتی فهمیدم این نویسنده اینقدر داستان داره و تا الان برای چاپشون اقدام نکرده دیوانه شدم بعد خلاصه بعضی از داستانارو که خوندم دیدم می تونه بهترین باشه اما حاضر نیست بیرون بیاد از لاکش خیلی آروم می نویسه و بدون توجه به دیگران برای خودش یک کتابخونه درست کرده که بیش از دو هزار عنوان داستان داره اونوقت گفتم این استعداد حیفه باید همه بشناسن چه کسی تو ایرانه با چه توانایی خاصی اما نتیجه افتضاح شد !!!
در ضمن نکته بی ربط شما خیلی هم مرتبط با نظرت بود طبل تو خالی بیشتر صدا می کنه خودش بزرگترین توهین به این نویسنده است نیست؟؟؟
در آخر هم من عین شما عاشق فانتزی و انیمه هستم و صد در صد دنبال برترینها اما وقتی می بینم تو کشورم هستن کسایی که می تونن بهترین باشن اگه حرفی نزنم یا به دیگران معرفیشون نکنم حماقت کردم !! ممکن بود خانوم عابدینی تا 40 سال دیگه هم شناخته نشه اونوقت امثال من باید برای یک داستان فسقلی جون می کندن بدون اونکه باور داشته باشن میشه بهترین بود ..
==========================================================
sahele_sheni عزیز در جواب شما هم در قسمت بالا مدارکو گفتم فقط یادآوری می کنم ایشون حتی در سایت یا انجمنی کارهای خودشونو تبلیغ نکردن و نمیدونن کدوم طرفدارشون چکار می کنه . این نویسنده فقط میگه با کسی بحث نکنین دیگرانو مجبور به باور چیزی نکنین و جواب هیچ توهینی رو هم ندین !! اگه الان من جواب شمارو دادم برای اینکه یکطرفی به قاضی رفتن راضی برگشتن هم داره !! بچه ها باید بدونن حتی اگه یک نویسنده فقط یک طرفدار داره نباید به اون و طرفدارش توهین کرد همین !!!
در مورد داستان طوفان هم میشه گفت به نظر من یکی از اشتباه ترین کارها گذاشتن اصل داستان در نت بود چرا ؟؟؟ چون یا نام فن خوب گرفت یا نقدهای عجیبی دریافت کرد !! داستان از قسمت نهم منتشر شد و الان که قسمت یازدهم هست همه دنبال قسمتهای اصلی هستن که مه یر منتشر کرده !! خب این اثر می تونست حالا که از نظر خانوم عابدینی سوخته در داستان دیگه ای استفاده بشه اما اینم نشد ... بعدشم شما بخواهید فن نویسی کنین در قسمت نهم داستان میان در مورد احساسات خانواده ای حرف می زنید که نویسنده در قسمت اول گفته ؟؟؟؟
خانوم عابدینی با داستان نصفه و نیمه (سایه های شیطان ) مشهور شدن و بعد از یکسال از فاش شدن ادعاشون تازه داستان عشق تا ابدیت منتشر شد !! جالب اینه که بنده خدا محسنو مقصر می دونه چون آسایشو ازش گرفته نه قصد اثبات ادعایی رو داشته و نه دلش می خواسته اینطوری معروف بشه طوری که همه بهش بگن کلاهبردار و دروغگو و ....
======================================================
و اما آقا *hossein* خودمون :
خب من حسین جان را در سایت گودلایف خیلی خوب می شناسم و تمام نظراتشم خوندم قبول دارم شما در سایت گودلایف خیلی به رسیدن به حقیقت کمک کردی اما حالا مواردی که اشاره کردی چون من در جریان بودم برات باز می کنم .
در مورد شایعه بودن این ماجرا که این برداشت خود شماست و باهاش کاری ندارم چون مطمئنم هیچ اقدامی برای بررسی این ادعا انجام ندادی چون اگه بعد از یکسال هنوز همون نظرو داری پس نشون میده اقدامی نکردی !!!
در مورد استعداد خانوم عابدینی هم باز گفته شده بود 60 اثر در هر روز که بازهم تا ما با چشم ندیدیم باور نکردیم . خانوم عابدینی عضو رسمی انجمن (فانتزی نویسان ایرانی) هستن همون انجمن افنا .... در اولین نشست ایشون کامل برای حضار توضیح دادن چه اتفاقی برای ده اثرشون افتاده (شماحاضر نبودید) و جالبتر اینکه مادرشون خانوم فرحناز بلقدر دفاتری آورده بودن که در اون روش نوشتن ایشونو به همه نشون دادن که فقط منوی داستانهاشون در سه مرحله نوشته میشه !!!
و داستان عشق تا ابدیت و یا همون توآلایت دقیقاً داستان شماره 201 دفتر اصلی ایشون بود که برگه هایی هم از دست نوشته هاشون به حضار نشون داده شد ...
قبول دارم هیچ نهاد و مطبوعاتی از ایشون حمایت نکرد و حتی به صورت یک شایعه این موضوع مهمو پوشش نداد اما ایشون با حضور در انجمن افنا به سوالات علاقمندان پاسخ دادن حتی نامه هایی دریافت کردن و از طریق ایمیل جواب دادن حتی بعد از جلسه در سایت طرفداران فانتزی بعد از دیدار با این نویسنده مدیر انجمن افنا و ناظرین طرفداری خود را اعلام کردن ... خب این دیدارها باعث شد همه نظرشون عوض بشه این افراد هم بیکار که نبودن ولی برای شناختن این نویسنده وقت گذاشتن و جواب سوالاتشونو گرفتن .
واقعاً متاسفم برای مطبوعات که موضوع دروغ ادعای یک ایرانی رو که گفته بود هری پاترو نوشته پوشش دادن اما حتی نیومدن به این نویسنده نگاه کنن !!
اصلاً بحث دزدی بکنار برای این نویسنده چه کسی وقت گذاشته و حمایتش کرده ؟؟؟ می تونم بگم برای بیشتر از بیست ناشر نامه داده تا به اصرار طرفدارانش کتاب چاپ کنه کسی پاسخگو بوده ؟؟؟ جز چند ناشر اونم با پیشنهادهای آنتیکشون دورش کردن و آخرم همه عین کلاهبردار به فکر منافع خودشون بودن و نهایتم هیچ !!
حسین جان من داستان انتقامتو خوندم اگه یکی داستانتو ترجمه می کرد و میداد به یک نویسنده خارجی و اون نویسنده هم بعد از چند سال با نام دیگه ای چاپش می کرد و ازش فیلم می ساختن اونوقت می فهمیدی دزدیدنش چکار می کردی ؟؟؟ بحث الان اینه درسته؟؟؟
خلاصه خوشحال شدم تونستم کمی پاسخگو باشم ولی خداییش تا شناخت کافی از کسی ندارین قضاوت نکنین نه قصدم مظلوم نشون دادن خانوم عابدینی بود و نه توهین به شما ... امیدوارم روزی برسه که دیگه شاهد دزدی آثار کسی نباشیم من ایمان دارم خانوم عابدینی جزو اون دسته از آدما نیست که تا داستانی گل کرد سریع اونو به نام خودش بزنه اگه جواب دادم و طولانی شد ببخشین حداقل دلم می خواست بدونین از ماست که برماست همین یاعلی ....
2011/09/19 12:17 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
neol
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 19
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 4.0
ارسال: #39
RE: میز گرد کتابخانه ای
آخ راستی بچه ها داستان (شاین 1) رو از دست ندین به جاهای مهیجی رسیده واقعاً عالی شده اینم مقدمه داستانه :

در یک شب بارانی در شهری تاریک و سرد ، چهار گرگ درنده بالای چهار تپه به سمت شهری خیره شده اند ، با نگاه کردن به هم چشمهای قرمزشان برق می زند و دندانهای تیزشان به هم می خورد و می لرزد ، هر لحظه در انتظار علامتی هستند تا با آن به شهر حمله کنند ، نفسهای بلندشان و زوزه ترسناکشان هر ثانیه آنها را به درنده بودن نزدیکتر می کند .
در آن زمان صدای زوزه ای دیگر شنیده می شود که کمک می خواهد ، زنی زیر باران ، کودکی چند ماهه را در بغل دارد و در حالیکه زوزه های پیاپی می کشد از دست دو هیولای سیاه و خونخوار می گریزد .
با زوزه زن ، چهار گرگ با خرناسی بلند از روی تپه ها به طرف شهر سرازیر می شوند .
زن تنها ، در حالیکه به شدت کودک درون بغلش را به خود می چسباند ، زیر باران با بغض فقط نام شاین را به زبان می آورد .
شاین گرگ درنده با زخم بزرگی بر چهره اش که از بالایی پیشانی تا زیر پلک چپش ادامه دارد با پرشی بین زن و هیولای سیاه فرود می آید .
زن با نفسی راحت پشت دیوار پناه میگیرد و منتظر نتیجه مبارزه می ماند...... ( سیماعابدینی ) بخش اول داستان شاین
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/09/19 12:41 AM، توسط neol.)
2011/09/19 12:39 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
neol
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 19
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 4.0
ارسال: #40
RE: میز گرد کتابخانه ای
ببخشید من دوباره می نویسم اما اینها لینک عکس چندتا از نشستهای انجمن افنا با خانوم عابدینی هستش بد نیست نگاه کنین .

http://www.iranpardis.com/member73698-al...3-2089.jpg

http://www.iranpardis.com/member73698-al...3-2074.jpg

http://www.iranpardis.com/member73698-al...3-2075.jpg

http://www.iranpardis.com/member73698-al...3-2076.jpg


در عکس آخر مدیر و ناظران و چند تن از اعضای رسمی انجمن افنا در کنار خانوم عابدینی و مادرشون حضور دارن .
امیدوارم مفید بوده باشه یاعلی
2011/09/19 02:06 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان