زمان کنونی: 2024/09/21, 03:44 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/09/21, 03:44 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امتیازات: 4.9
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یکی از داستان های ردپای ابی

نویسنده پیام
KÅGÂMÎ ♥
اخراج شده



ارسال‌ها: 1,481
تاریخ عضویت: Mar 2013
ارسال: #1
یکی از داستان های ردپای ابی
سلام به همگی

اینجا یکی از داستان های ردپای ابی که خیلی هم طرفدار داره قرار میگیره

از کتاب دوستم نوشتم چون مدرسمون میفروخت و دوستم یکی خرید و منم ازش قرض گرفتم و براتون نوشتم

تازه نقاشی هاشم خودم کشیدم با پینت ولی میزارم تا یه ربع دیگه تا کامل باشه

کودکانس

ولی امیدوارم خوشتون بیاد

__________________________________

آبی به مدرسه می رود

[size=xxx-large][color=#1F497D]

%
[size=xxx-large]
[size=xxx-large]آبی امروز روز مهمی در پیش دارد.
[size=xxx-large]او میخواهد به مدرسه برود!
[size=xxx-large]آبی تمام وسایلش را آماده کرده است.
[size=xxx-large]او در کوله پشتی اش همه چیز را بسته بندی کرده و زیرپوشش را برای نقاشی کردن،کتاب مورد علاقه اش را برای زمان خواندن و ناهارش که آقای نمک و خانم فلفل برای او آماده کرده اند .
[size=xxx-large]مدرسه آبی خیلی بزرگ است !
[size=xxx-large]نگاه کن به همه کارهایی که امروز آبی میخواد در مدرسه انجام دهد.
[size=xxx-large]در گوشه ای نقاشیو در گوشه دیگر بلوک برای بازی و قالیچه ای برای خواندن کتاب وجود دارد...
[size=xxx-large]دوشیزه مری گلد که معلم ابی است،گفت:همگی وسایلشان را در قفسه قرار دهند و برای زمان دور هم نشستن بنشینند...!
[size=xxx-large]اما آبی مطمئن نبود که کدام یک از قفسه ها مال اوست.آنها خیلی شبیه به هم هستند .آیا میتوانید به آبی کمک کنید تا قفسه اش را پیدا کند؟
[size=xxx-large] [size=xxx-large]
[size=xxx-large]متشکرم از اینکه به ابی کمک میکنید تا قفسه اش را پیدا کند!حالا او میتواند در زمان دور هم نشستن کنار مَجِنتا بشیند.مجنتا و ابی برای مدت زیادی است که با هم دوست هستند.دوشیزه مری گلد میگوید :امروز ، میخواهیماین جلسه در چیز هایی که مورد علاقه ماست با هم شریک شویم...

[size=xxx-large]مجنتا قلم های نقاشی اش را تقسیم میکند.گربه نارنجی توپش را تقسیم میکند سگ سبز بلوک هایش را تقسیم میکند و.....................

[size=xxx-large]و ابی باید چه چیز هایی را تقسیم کند؟


[size=xxx-large]ابی عکسی از بازی مورد علاقه اش که ((رد پای ابی )) است را میخواهد تقسیم کند به دلیل اینکه آن چیز مورد علاقه ابی است...
[size=xxx-large]دوشیزه مری گلد میگوید متشکرم برای تقسیم کردن حالا برویم که زمان کار هنری است. شما فکر میکنید ابی در وقت هنری چه چیزی را میخواد نقاشی کند؟؟؟نگاه کن ابی دارد عکس خانه اش را نقاشی میکند.مجنتا هم عکسی از کانگروی بنفش را که در حال خوردن انگور های بنفش است نقاشی میکند...

[size=xxx-large]ااااااوه،،،، نه! مجنتا همه رنگ بنفش را استفاده کرده و ابی رنگ بنفش را برای رنگ کردن درب خان اش احتیاج دارد! حالا فکر میکنید ابی باید چه کار کند؟؟؟
[size=xxx-large]ایا فکر میکنید ابی باید فقط تسلیم شود و دست از نقاشی کشیدنش بردارد؟؟؟یا اینکه ابی باید دو رنگ را با هم خلوط کند و رنگ بنفش بیشتری درست کند؟؟؟

[size=xxx-large]آیا رنگ بیشتری باید درست کند؟به نظر می رسد ابی فکر میکند این بهترین کار است ! اما کدام دو رنگ را ابی برای درست کردن رنگ بنفش باید استفاده کند؟؟؟افرین ابی میتواند رنگ های قرمز و ابی را برای ساختن رنگ بنفش مخلوط کند.حالا ابی میتواند نقاشی اش را تمام کند.[size=xxx-large] [size=xxx-large]
[size=xxx-large]دوشیزه مری گلد میگوید:حالا وقت خواندن کتاب روی قالیچه است.
[size=xxx-large]ابی عاشق زمان خواندن است.

[size=xxx-large]او حتی امروز کتاب مورد علاقه اش را به اسم ((روز یک سگ )) را به مدرسه اورده است.اما نگاه کن سگ سبز در جای ابی روی قالیچه خواندن نشسته است !!! ابی همیشه درست کنار مجنتا میشیند! ابی باید چه کار کند؟؟؟
[size=xxx-large]ایا ابی باید سگ سبز را از جای مورد علاقه اش بلند کند ؟یا امروز ابی باید جای دیگری بنشیند؟؟؟
[size=xxx-large] [size=xxx-large]
[size=xxx-large]ایا اون در جای دیگری میشیند؟ بله،ابی فکر میکند که این بهترین عقیده است همانطور که به نظر میرسد ابی در جای دیگری نشسته است.
[size=xxx-large]کانگروی بنفش صدا میزند: ابی،،، بیاید بنشینید اینجا کنار من و به داستان گوش بدهید.
[size=xxx-large]روزی روزگاری،یک[size=xxx-large] [size=xxx-large]کوچکی بود که میخواست کمی چرت بزند اما نمیتوانست به کسی بفهماند که به چه چیزی نیاز دارد.
[size=xxx-large]بنابراین در اطراف[size=xxx-large] [size=xxx-large]می دوید تا علامتی را به جای بگذارد.
[size=xxx-large]آن[size=xxx-large] [size=xxx-large]یک[size=xxx-large] [size=xxx-large]روی پتو گذاشت.یک[size=xxx-large] [size=xxx-large]روی[size=xxx-large] [size=xxx-large]گذاشت و سپس یک[size=xxx-large] [size=xxx-large]روی[size=xxx-large] [size=xxx-large]گذاشت و آن وقت بود که ما فهمیدیم وقت چرت زدن [size=xxx-large] [size=xxx-large]است! پایان!
[align=CENTER DIR=RTL][size=xxx-large]حالا وقت ناهار است! ابی جعبه ناهار مورد علاقه اش را بیرون اورد. در کنارش عکسی از خانواده ردپای ابی است!اوه نگاه کن ! دستمال سفره ابی روی ان یک نوشته ای است [size=xxx-large] [size=xxx-large]عزیزم روز[size=xxx-large]

[size=xxx-large]

داشته باشی در مدرسه.[size=xxx-large]
[size=xxx-large] [size=xxx-large]حدس بزن ان کیست؟اوه زمانی که ابی دستش را دراز کرد تا کمی از شیرش را بنوشد ،ناگهان به طور اتفاقی ان را روی سرتاسر میز گربه نارنجی ریخت! فکر میکنید ابی باید چه کاری انجام میداد؟؟؟
[size=xxx-large] [size=xxx-large]
[size=xxx-large]ایا ابی باید شیر ریخته شده را تمیز میکرد؟یا باید فقط انجا مینشست و [size=xxx-large]ناراحت میشد؟یا میبایست در تمیز کردن کمک میکرد؟ فکر خوبی است!ابی شیر ریخته شده اش را تمیز کرد و از گربه نارنجی معذرت خواهی کرد.گربه نارنجی میگوید: اشکالی نداره ابی . ان اتفاق دیروز برای من هم افتاد یادت میاد؟همینجا...
[size=xxx-large]ایا میخواهید مقداری از شیرم را تقسیم کنم؟
[size=xxx-large]دوشیزه مری گلد میگوید این خیلی خوب بود که یاد گرفتید و امروز خودتان انجام دادید. فراموش نکنید که همه چیزهایی خانه را به همراه خود بیاورید به خاطر دارید ابی چه چیزی را باید به خانه بیاورد؟میتوانید به ابی کمک کنید که انها را پیدا کند؟شما انها را پیدا کردید افرین از همه کمکی که در مدرسه کرده اید متشکرم شما خیلی باهوش هستید ...
[size=xxx-large]امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستام...♥[size=xxx-large]
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/02/11 02:43 PM، توسط KÅGÂMÎ ♥.)
2014/02/11 02:42 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Nanami Misaki(+2.0)

[-]
No
Error.

ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents اولین داستان هایی که نوشتید؟ shein 71 15,664 2021/10/19 06:02 PM
آخرین ارسال: reyhaneh...
  داستان‌های ترسناک کوتاه !Web Prince 43 7,357 2021/07/05 02:21 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
  داستان کوتاه پریناز(لطفا همه ی دخترا بخوننش) Mi Hi 13 2,552 2021/03/31 09:33 PM
آخرین ارسال: heraa
One Piece-13 داستان fear lara dorsa 3 2,120 2021/03/31 06:11 PM
آخرین ارسال: heraa
  داستان مترسک xyzNothing 1 1,456 2020/05/04 11:04 PM
آخرین ارسال: xyzNothing



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان