بازگشت آلمان

[Schneider]

خب بعد از یه وقفه 3 ماهه قسمت یازده رو براتون مینویسم.

اشنایدر در همین افکار بود که با صدای همهمه ای که از بیرون به گوش میرسید رشته افکارش پاره شد.با کنجکاوی نیم نگاهی به بیرون اتاق انداخت بازیکنهای توهو دور یه نفر جمع شده بودن و سر و صدای زیادی راه انداخته بودن.صدای بازیکن به گوشش آشنا میومد.بی اختیار در اتاقو باز کرد و به سمتشون حرکت کرد.کسی که در بین جمعیت ایستاده بود کسی نبود جز جون میسوگی آس شیشه ای ژاپن.داشت در مورد یه مسابقه حرف میزد. به جمعیت که رسید با پرسیدن از چند نفر متوجه شد یه تیم برزیلی به ژاپن اومده و قراره با تیم سابق نانکاتسو مسابقه بده.خیلی در موردش کنجکاو شد.اما باید برای بعد از ظهر به کشور خودش برمیگشت.با دودلی چند قدمی رو عقب عقب رفت که به چیزی برخورد کرد مربی گیرا پشت اشنایدر ایستاده بود و اونو میپایید و اشنایدر موقع عقب رفتن بهش برخورد کرده بود.
-چی؟!!!بببخشید...حواسم نبود!!معذرت میخام...
-اشکال نداره...خیلی دلت میخاد ببینی منتخب فلامینگو قویتره یا نانکاتسو؟نه؟خب یه ذره بیشتر بمون و بازی رو نگاه کن همین امروز بعد از ظهر مسابقه میدن.تازه واکی و سوباسا هم تو تیم نانکاتسو هستن.
-ولی قراره من امروز بعد از ظهر برگردم آلمان...
-نظر خودته ولی من جای تو بودم مسابقه بین دوتا از بهترین دروازباناهای دنیا رو از دست نمیدادم...
-چی؟بهترین دروازبانها؟مگه دروازبان فلامینگو کیه؟
-چطور نمیدونستی که دروارزبان فلامینگو سالیناس برزیلیه.همون کسی که غیر از سوباسا کسی موفق به باز کردن دروازش نشده.
-خیلی دلم میخاست اما به هر حال من برای این بازی بلیط ندارم پس فکر کنم با این وضعیت نمیتونم بیام چون بلیطهای همچین مسابقه ای حتمن تا حالا فروخته شدن.
-حق با توئه اشنایدر اما من برای هدیه روز آخر تمریناتت یه جفت بلیط برای این مسابقه رو دارم.بیا بگیرشون با الی برید به ورزشگاه.
-اما خودت چی گیرا؟
-نه... من دیگه برای ورزشگاه خیلی پیر شدم از تلویزیون نگاهش میکنم.
-ممنون.
اشنایدر بلیط رو از گیرا گرفت و به راه افتاد هنوز چند ساعتی تا مسابقه زمان مونده بود واسه همین با الی به یه کافی شاپ نزدیک ورزشگاه رفتن.
-خب دیگه اندازه کافی تمرین کردم فکر نکنم از فلیشر و ناتورزا کم بیارم.نظر تو چیه الی؟
-نمیدونم باید حق با تو باشه.اما همه چی رو نمیشه پیشبینی کرد.
-منظورتو نمیفهمم چی رو نمیشه پیش بینی کرد؟
-هیچی کارل فقط یه صحبت عادی بود...
-آره حق با توئه بهتره آبمیمونو بخوریم تا یخ نکرده!!!!(و هر دو با این حرف اشنایدر خندیدند)
1 ساعت به مسابقه مونده بود و اشنایدر و الی به ورزشگاه رسیده بودن داشتن دنبال صندلیهاشون میگشتن که یه نفر با صدای بلند اشنایدر رو صدا کرد.
-اشنایدر بیا اینجا.صندلیتون اینجاس...
اشنایدر به سمت صدا نگاه کرد و صاحب صدا رو از بین جمعیت پیدا کرد.
-کاکرو یوگا؟!!!
-سلام اشنایدر لیگ ایطالیا تازه تموم شده و من به ژاپن برگشتم.راجع بهت خیلی چیزا از مربی شنیدم.جای تبریک داره.حتا از روی لباس هم مشخصه آمادگی جسمانی بالایی پیدا کردی.هنوز اون ضربه ای رو که زدی تو شکمم رو یادمه.
و اشنایدر با شیطنت جواب داد
-مثل اینکه خیلی خوشت اومده اگه بخای بازم میتونم این کارو انجام بدم!!!
و با این شوخی یخ بین اشنایدر و کاکرو از بین رفت و راحتتر با هم صحبت میکردن.
-خب اشنایدر چن وقته اینجایی؟چی شد که مستقیم به تیم ملی آلمان برنگشتی؟و...
و اشنایدر تمام ماجرا رو براش تعریف کرد.تا جایی که بحث به بازی اون روز منتهی شد.
-خب نگفتی به نظرت بازی امروز چند چند تموم میشه؟
کاکرو درنگی کرد و گفت.
-قطعن فلامینگو مثل بازی با تیم ما هیچ گلی نمیخوره؟
-چی؟مگه فلامینگو با تیم شما هم مسابقه داده؟
-آره...حدود 3 ماه پیش بود که ما با فلامینگو تو زمین اونها مسابقه دادیم.هنوزم یادم نمیره...
-چطور مگه چه اتفاقی افتاد؟
-دروازبانشون...اون تنها عاملی بود که اجازه گل زدن رو به هیچ کدوم از بازیکنهای ما نداد.
-تیم ما تو اون جام خیلی قوی بود و من تو تمامی مسابقات هت تریک کرده بودم اما وقتی جلو سالیناس قرار گرفتم هیچ کاری از دستم بر نیومد...تا اون روز فکر میکردم که کسی نمیتونه جلو شوتم رو بگیره چون شوت درگون تایگر رو تو شرایط خیلی سخت و دشواری یاد گرفته بودم و سرعت ضربه هم بالای 300 کیلومتر بود اما....
و کاکرو چند ثانیه ای سکوت کرد
-اما چی؟
-اما...اما سالیناس با مهار این شوت منو نابود کرد.هرگز اینقدر تحقیر نشده بودم.سالیناس تنها با استفاده از یکی از دستهاش جلو درگون تایگر رو گرفت...اونم نه یک بار بلکه 7 بار این کار رو تکرار کرد.و اواخر مسابقه بر اثر مصدومیت مجبور به ترک زمین شدم.
-مصدومیت؟یعنی سالیناس تو رو مصدوم کرده؟!
-نه...شایدم یه جورایی آره.من نباید از اون شوت تنقدر استفاده میکردم اینو گیرا و دکتر تیم هم بهم گفته بودن.7 بار استفاده از اون شوت باعث خونریزی داخلی تاندون پای راستم شده بود.
اشنایدر و الی با شنیدن صحبتهای تکان دهنده کاکرو مات و متحیر منتظر شروع بازی شدن.
- خب امروز بازی بین دو تیم نانکاتسو و فلامینگو هست و قراره این دو تیم با هم جدال سختی رو داشته باشن.ناکاتسو در سمت چپ زمین بازی میکنه و با داشتن ستاره هایی مثل تارو میساکی در خط میانی و مهاجم سریعش شان نیتا و دروازبان واکی و قلب تپنده ژاپن و تیم نانکاتسو سوباسا مدعی برنده شدن در این دیدار دوستانه هست.و در سمت راست هم سرخپوشان فلامینگو بازی خواهند کرد.البته این تیم غقط پسر خدای فوتبال و قویترن دروازبان جهان یعنی سالیناس رو در ترکیبش داره.البته واکابایاشی هم دروازبان خوبی هست ولی سالیناس به دلیل 3000 دقیقه گل نخوردن در حال حاظر بهترین دروازبان شناخته شده در جهان هست.باید دید بچه های نانکاتسو میتونن جلو رکورد زنی اون رو بگیرن یانه؟البته تنها کسی که موفق به باز کردن دروازه سالیناس شده یعنی سوباسا ازارا در این تیم حضور داره پس بردن از فلامینگو کار محالی هم به نظر نمیرسه.
-از نظر من سوباسا هم شانسی برای گل زدن نداره اینو همین اول بازی میگم اشنایدر!!!
-بازی شروع میشه و بازیکنان نانکاتسو به سمت دروازه فلامینگو پیش میرن... یه موقعیت عالی برای نیتا ضربش رو هم به صورت چکشی به سمت دروازه روانه میکنه و واکنش دروازبان.بله سالیناس شوت پر قدرت نیتا رو با دست چپش به سادگی میگیره و پوزخندی میزنه.حالا توپ در اختیار سانتانا قرار داره و تاکازوکی به سمتش حمله میکنه اما سانتانا با تمام قدرت یه شوت اسکای وینگ میزنه فاصله زیاد هم نیست و ممکنه گل بشه.اما نه واکی با یه شیرجه سریع توپ رو مشت میکنه خطر هنوز هم دروازه نانکاتسو رو تهدید میکنه که ایشی توپ رو دور میکنه....
تا پایان نیمه اول و اواخر نیمه دوم هر دو تیم شوتهای زیادی رو به دروازه یکدیگر شلیک کردن اما از گل خبری نبود.تا اینکه توپ به سوباسا رسید.
-خب بچه ها باید از شوتی که با هم تمرین کرده بودیم استفاده کنیم.
-چشم کاپیتان.
-توپ در اختیار میساکی هست و شوت میکنه دروازبان میخاد واکنش نشون بده که نیتا با شوت خودش جلو شوت میساکی رو میگیره.بله نیتا توپ رو با تمام قدرت به سمت دروازه خودشون میشوته و سالیناس رو قافل گیر میکنه.توپ مستقیمن به سمت سوباسا میره.نه تارو هم کنارشه.اونا هر دو با هم به سمت دروازه فلامینگو شوت میکنن و توپ سرعت خیلی زیادی گرفته و به شکل نامنظمی حرکت میکنه گرفتن همچین شوتی کار غیرممکنی به نظر میرسه مخصوصن حالا که سالیناس هم در وضعیت نامناسبی قرار داره.توپ به سمت دروازه در حرکته و گللل!!!!!!نمیشه سالیناس در آخرین لحظه با پرواز به سمت توپ اون رو به سختی مهار میکنه و در همین لحظه بازی با نتیجه صفر،صفر تمام میشه...راستش من هنوز خودم هم متوجه نشدم که دروازبان چطور جلو این شوت رو گرفته.کارشناسان فنی ما سرعت این ابر شوت رو که در حقیقت از 3 شوت تشکیل شده بود رو 366 کیلومتر ارزیابی میکنن.در عمل توپ غیب شده بود و مهارش ناممکن به نظر میرسید.میریم به زمین فوتبال تا با بازیکنهای هر دو تیم خوش و بش کنیم.
-نه سوباسا و نه تارو هیچ کدوم حاضر به صحبت کردن با ما نشدن.احتمالن باید بر اثر شوک اتفاقی که در پایان بازی رخ داد باشه.میریم تا با شماره 9 تیم نیتا شان صحبت کنیم.خب نیتا آخرین شوتی که زوج طلایی ژاپن با کمک تو زدن چطور بود اصلن براش تمرین هم کرده بودین یا شانس باعث زدنش شد.
-نه ما برای این شوت 3 ماه تمام تمرین کرده بودیم سوباسا از گل شدنش مطمئن بود....
و حالا با بازیکنهای فلامینگو چند دقیقه ای صحبت میکنیم.
-خب سانتانا امروز تو هم نتونستی به واکی گل بزنی نظرت چیه؟
-البته من تنها بودم و کسی رو کنارم نداشتم ولی دیدیم که بازی مساوی شد....
-حالا نوبت سالیناسه.تو واقعن نابغه ای سالیناس یه جورایی همه مطمئن بودن با شوت آخر نانکاتسو دروازت باز میشه اما نشد.میشه بگی چطوری؟
-به نظر شما گرفتنش محال بود اما به نظر من نه.بعد از باختی که ما در جام قبلی مقابل ژاپن داشتیم من تمرینات سری رو زیر نظر روبرتو شروع کردم و امروز شما نتیجه این تمرینات رو دیدید.ما از همین حالا برنده جام هستیم و دلیل اومدن من به این مسابقه هم نشون دادن ضعف بازیکنهای ژاپن بود....
جمعیت از حرفهای متکبرانه سالیناس ناراحت شد و اعتراض کرد.و دوباره فروغ از چشمهای اشنایدر رخت بست و او با صدایی آروم گفت.
-اون حق داره جام امسال مال برزیله...نه سوباسا،نه کاکرو و نه حتا من نمیتونیم دروازه برزیل رو باز کنیم.
-زیاد سخت نگیر اشنایدر حالا خوبه خودت تو زمین نبودی.چوب سالیناس به تن منم خورده.
و الی در حالی که سعی میکرد اشنایدر رو امیدوار کنه دلش برای اون میسوخت.خیلی دلش میخاست به اشنایدر کمک کنه اما چطوری.
-من سطح بازی و قدرت بدنیمو خیلی بالا بردم اما فکر میکنم همش بی فایدس.بهتره با هواپیما فردا برگردیم آلمان...البته قبلش باید یه صحبت کوچیک با گیرا داشته باشم.

پایان قسمت یازده