تاریخچه فاینال فانتزی

[زاواره]

سری دوم:Final Fantasy II

 دومین سری از این مجموعه در سال 1988 بر روی NES ( میکرو خودمون ) تنظیم و توسط Square منتشر شد . در سال های بعد این سری از بازی بر روی کنسول های دیگری همچون WonderSwan Color در سال 2001 ,SonyPlaystion در سال 2002 و GameBoy در سال 2004 و همچنین بر روی موبایل های ژاپنی تنظیم شد . این سری شامل 4 کاراکتر اصلی میشود به نام های Firion ( ساکن کشور فین ) , Maria ( کمانداری خوش صدا که دشمن امپراطوری است ) , Guy ( در نسخه پلی استیشن Gas نام گرفته . او یک راهب ساده است که با حیوانات حرف میزند ) و LeonHart ( ایشان همان Squall محبوب هستند که در سری های جدید تر فاینال فانتزی هم شاهد بازی او هستیم . در این سری او شوالیه ای مبارز می باشد که در نیمی از بازی گم تشریف دارند ! )
غیر از این 4 کاراکتر , 5 کاراکتر دیگر هم در طول بازی به آنها میپیوندند و بازیکن میتواند آنها را نیز انتخاب کند ( Playable )
در حالیکه فاینال فانتزی عمدتا روی فضای بازی تمرکز میکرد Sakaguchi تصمیم گرفت که از ابزار دیگری برای تاکید بیشتر بر روی کاراکتر ها استفاده کند . ساکاگوچی به این توجه کرد که کاراکتر ها باید مثل انسانهای واقعی احساس داشته باشند و احساساتی را تجربه کنند که بازیکن در زندگی اش تجربه میکند مانند شادی و غم .
در این مجموعه از فاینال فانتزی کاراکتر هایی هستند که در طی داستان میمیرند . Nobuo Uematsu سازنده موسیقی های فاینال فانتزی نیز متناسب با این صحنه ها و البته با پیروی از ایده های ساکاگوچی آهنگ ها را تنظیم میکرد .
بر خلاف سایر سری بازی های فاینال فانتزی که اخیرا شاهد آنها هستیم , در این سری در صورت مرگ کاراکتر , بازیکن ابزاری را برای احیا او و حتی تجهیز اسلحه او نداشت .



نگاهی به داستان بازی

فاینال فانتزی 2 از آن جایی شروع میشود که Firion , maria , Guy ,Leon کاراکترهای اصلی داستان بوسیله سربازان امپراطوری مورد حمله قرار میگیرند . فریون ماریا و گای توسط Princess Hilda نجات داده میشوند . هیلدا بعد از اینکه قلمرو اش توسط امپراطوری مورد هجوم قرار میگیرد مرکزی برای شورش علیه او در شهر Altar تشکیل میدهد .
پرنسس هیلدا درخواست فیریون و دوستانش جهت پیوستن به ارتش شورشی را رد میکند زیرا آنها بسیار جوان و بی تجربه بودند . از این رو این 3 جوان در جست و جو دوست گم شده شان لیون میروند .
این سه نفر در طول سفر , پرنس در حال مرگی را می یابند ( نامزد هیلدا ) او به آنها اطلاع میدهد که یکی از شوالیه های فین به ارتش شورشی هیلدا خیانت کرده و به ارتش امپراطوری پیوسته است .
فیریون و دوستانش به شهر آلتار بر میگردند تا پرنسس هیلدا را از خیانت مطلع کنند . اینطور میشود که هیلدا به این 3 اجازه میدهد که به ارتش شورشی بپیوندند .