گفت و گو بین کاراکتر های فاینال فانتزی

[زاواره]

خب،خب،خب!
بالاخره بعد از مدتها برگشتم.رفته بودم یه مسافرت کاری محرمانه.بادوستان روح کاری داشتیم رفتیم وبرگشتیم.
خوشحالم که بحثها انقدر داغ شده.
باید چند واقعه ی مهم رو تبریک بگم:
1.ورود لوز رو تبریک میگم البته خیلی دیره.
2.ازدواج آیریس با زک رو تبریک میگم.
3.ورود جنسیس عزیز وخبرگیرنده که همیشه ازم خبر میگرفت رو به گروه خودمون تبریک گویم و
درنهایت ورود رافوس شینرا تبریک میگم.
خب،میبینم که رافوس شینرا به گروه مثبتها ملخق شدی،هان؟
ای شینرای کار بلد!
من میدونم که تو آخرش میخوای دنیا رو به سلطه خودت بگیری وهدفت کاملا معلومه.من تورو خیلی خوب میشناسم.
رافوس!انقدر این هم تیمیهای بیچارت رو فریب نده گرچه سالها طول می کشه تا اونا بفهمن تو چه انسان زیرکی هستی.
پس میخوان برین بیرون میدگار وبترکونین ها؟من باصدهزارتا بمب اتمی،صندلی الکتریسته،نارنجک،کاربیت،توپ،تفنگ،گلوله،
تانک جنگی،هواپیمای فوق بشر که فقط ارواح اونو دارن وهزاران وسلیه ی دیگه تو راهم.
درضمن مادرجنوا فکر خراب کردن زمین رو از سرتون بیرون کنین.باهمتون هستم.فردا کسی حق نداره به فکر نابودی زمین باشه.
هیچ سیاره ای به اندازه ی این سیاره قذرتمند وپرانرژی نیست.پس فکر نابود کردن این مردمو از سرتون بیرون کنین.
اونا نباید بمیرن!فهمیدین؟اگه فردا کسی حتی یک نفر از افراد من یک نفر ازآدما رو بکشه خودشو باشمشیر تاکشی حلاص می کنم.قسم میخورم که این کارو می کنم.
چون تو این سفر حیلی چیزا دیدم که بعدا براتون توضیح میدم.فغلا خداحافظ تا بعد.
یادتون باشه که نباید یه تار مو از سر آدمی کم بشه.جدی گفتم.خود دانید.