Dazai.B
ارسالها: 7,843
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 2427.0
|
RE: دازای اوساموی واقعی رو بشناسیم !
نام اصلی اش تسوشیما شوجی (Tsushima Shūji) بود. خاندان تسوشیما از خانواده های معروف شهرستان آئوموری بودند که از گذشته با کشاورزی و نیز کارهای مالی ثروت و شهرتی به سزا بدست آورده بودند و به عنوان ارباب منطقه شناخته می شدند.
ششمین پسر و دهمین فرزند پدری به نام هاراسه کی ئه مون (Harasekiēmon) و مادری به نام تانه بود. مادرش بیمار و ضعیف بود بنابراین او به دایه سپرده شد اندک زمانی پس از آنکه به دایه سپرده شد دایه اش مجدداً ازدواج کرد و بار دیگر برای نگهداری به عمّه اش سپرده شد. در خانه عمّه دختری به نام تاکه که از مستأجرین خانواده تسوشیما بود نگهداری او را به عهده گرفت. با اینکه بازی کردن دازایی با بچّه های رعیّت ممنوع بود امّا تاکه مخفیانه دازای را برای بازی کردن با بچّه های روستا، به محوّطه معبدی بودایی که مکان اصلی بازی بچّه های ده بود می برد.
بیماری مادر و نبود پدر در خانه که بدلیل مشغله زیاد یک سیاستمدار بود باعث شد تا او همیشه در خانه عمّه و با او باشد و این وضعیّت تا دوره ابتدایی ادامه یافت و همین باعث شد دازای تا مدّت ها فکر کند که عمّه اش مادر واقعی او هست.
هنگامی که دازای سه سال داشت پدرش در انتخابات پارلمان از منطقه خودشان رأی آورد. آن زمان اوج قدرت و اقتدار خاندان تسوشیما بود.
در هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد. در این دوره استعداد زیادی از خود نشان داد. آموزگارانش از قدرت یادگیری و نوشتن او تعجّب می کردند. در این مدرسه که در شهر خودشان بود او به خاطر موقعیّت پدرش از احترام ویژه ای برخوردار بود امّا با پایان گرفتن دوره ابتدایی برای تکمیل یادگیری اش یک سال را به مدرسه ای در منطقه دیگر رفت که در آنجا مانند یک شاگرد معمولی با او برخورد شد چون خانواده اش در آن منطقه چندان شناخته شده نبود.
سیزده ساله بود که پدرش به عضویت مجلس اشراف پذیرفته شد امّا اندک زمانی پس از آن پدرسختگیرش به علّت بیماری درگذشت.
در « زوال بشری » نوشته است :
نقل قول: " وقتی فهمیدم پدر مرده است، آرام آرام درمانده شدم. پدر دیگر نبود، آن وجود عزیز و هراس انگیز که یک لحظه هم از ذهنم فاصله نمیگرفت دیگر نبود. خمره رنجهای من میان تهی و خالی شد. حتّی به نظرم رسید سنگینی بسیار زیاد آن خمره به خاطر وجود پدر بود. کاملاً از رقابت و مبارزه خارج شدم. حتّی توانایی رنج کشیدن را هم از دست دادم . "
در همان سالی که پدرش فوت کرد وارد مدرسه راهنمایی ای در آئوموری شد. او اوّلین نوشته خود با نام « آخرین وارث حکومتی » را در مجلّه ادبی این مدرسه چاپ کرد و در همین دوره است که آرزوی نویسنده شدن در او شکل گرفت. بعد از آن به سوی آثار نویسندگانی چون آکوتاگاوا و کیکوچی کان جذب شد.
|
|
2020/01/07 06:52 PM |
|