زمان کنونی: 2024/05/29, 01:48 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/29, 01:48 PM



نظرسنجی: چطور بود؟ادامه بدم؟
عالى ،اره
بد نبود ،نه
[نمایش نتایج]
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

fight for nothing

نویسنده پیام
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #3
RE: fight for nothing
حدودا ساعت 10 صبح به قصر ميرسيم ،بپسر بچه اى با موهاى مشکى توى باغ نشسته ؛حدس ميزنم که پسرش... در واقع برادر جديدم باشه با صداى اسب نيلکس به ما نگاه مى کنه و با خوشحالى ميگه: پدر!!!
به سمت نيلکس ميدوئه و نيلکس رو که از اسبش پياده شده رو محکم بغل مى کنه:چرا انقدر دير برگشتى؟!
نيلکس موهاى سرش رو ناز مى کنه و ميگه:ببخشيد... مهمون داريم
پسرش به من نگاه مى کنه و ميگه:ايشون کين؟
نيلکس کمکم مى کنه که از اسب بيام پايين و ميگه: کارن ،اين پسرم تايه.تاى ايشون کارن هستن ؛دوست و خواهر جديدت
با تعجب نگاهم مى کنه ،حس مى کنم چشم هاى ابيش داره برندازم مى کنه که قبولم مى کنه يا نه :خواهرم؟
نيلکس: بله خواهرت... اوه من بايد برم ،تاى ،ممنون ميشم اگه قصر رو به حواهرت نشون بدى
تاى: چشم
نيلکس ميره ،تا چند دقيقه نه من نه تاى حرفى نميزنيم تا اينکه بلاخره تاى ميگه:چند سالته؟
با خجالت ميگم: 10
_منم ده سالمه(دستش رو به سمتم دراز مى کنه)خوشبختم...خواهر جون
با خوشحالى دستش رو ميگيرم و ميگم:همچنين^-^
_حتما خوابت مياد نه؟
_اممم نه.... اره خيلى
مى خنده و ميگه: خيله خب بيا بريم و يه اتاق انتخاب کن


تمام اتاق هاى بزرگ اون قصر رو نشونم ميده و به اتاق با ديوار هاى خاکسترى ميرسيم که صداى شکستن خيلى چيز ها مياد
تاى اروم در گوشم ميگه:اينجا اتاق نايته...برادر بزرگم ،نزديکش نشو خيلى عصبانيه
از تصور اينکه تا چه حد عصبانيه که تاى اينطورى در موردش حرف ميزنه به شدت ميترسم
تاى:خب اتاقت رو انتخاب کردى؟
در حالى که هنوز به در اتاق نايت خيره شدم ميگم:آ...آره...اون اتاق(به اتاق بغل نايت اشاره مى کنم )
تاى:اوه!خيلى خوش سليقه اى!!
به اتاق ميرم و اطرافش رو نگاه مى کنم ؛ديوار هاى سفيد و طلايى داره و يه تخت بزرگ ياسى و طلايى کنار پنجره رو به روى دره ،يه کمد سمت چپه و يه گدون بزرگ و خوشگل سمت راست
تاى به اتاق مياد و ميگه:هر چيزى خواستى ؛از وسيله تا غذا بگو ميگم برات بيارن ولى يادت باشه اتاقى که انتخاب کردى ديوار به ديوار اتاق نايته پس حواست رو خوب جمع کن!
از اتاق بيرون ميره ،روى تخت دراز مى کشم و به اين فکر مى کنم که واقعا مگه زده بود به سرم که اين اتاق رو انتخاب کردم؟!حدوداى ساعت 5 غروب بيدار ميشم صداى تاى و نيلکس رو ميشنوم که با هم حرف ميزنن و مى خندن ،بلند ميشم و از پنجره بهشون نگاه مى کنم که تاى من رو ميبينه و اشاره مى کنه که اروم بيا بيرون...اروم؟چرا اروم؟!لباس هام رو عوض مى کنم و يه پالتوى مشکى با شلوار و چکمه مشکى ميپوشم و از اتاق بيرون ميرم.... تازه مى فهمم چرا تاى گفت اروم ؛نايت هنوز داره وسايل توى اتاقش رو ميشکنه و داد ميزنه...اونم چه دادى!!!!يه لحظه دلم براش ميسوزه که چرا انقدر با درد داد ميزنه ولى بعد به ياد حرف تاى ميوفتم و با سرعت پيششون ميرم
نيلکس:به به! دختر خوشگل من چطوره؟
_خوبم ممنون... پدر
_لباس مشکى خيلى به رنگ موهات مياد
_بازم ممنون
_خوب خوابيدى؟سر و صداى نايت که اذيتت نکرد؟
_نه(روى صندلى ميشينم)ولى چرا اينقدر داد ميزنه و وسايلش رو ميشکنه؟
تاى زيرلب ميگه:دوست صميميش مرده
_چى؟!؟!
_دو روز پيش توى جنگ کشته شد ،حالا نايت هم خودش.... و هم ما رو مقصر ميدونه
_اخه چرا؟
_نمى دونم...ميگه که نبايد ميذاشته که بره جنگ
نيلکس:پسره ى کله شق دو روزه که غذا نخورده!!!
ميگم:منم بودم نمى خوردم..
نيلکس:جون هر کى دوست دارى تو ديگه نشو يکى ديگه مثل نايت!!!
_اممم باشه ببخشيد...
تاى براى اينکه بحث رو عوض کنه ميگه:کارن مياى بازى کنيم؟
_چه بازى اى؟
يه شمشير چوبى درمياره و ميگه:شمشير بازى^^
_اوه...من...خب...من بلد نيستم..
يه شمشير چوبى ديگه سمتم ميگيره و ميگه:باشه،مراعاتت رو مى کنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شمشير رو ميگيرم و ميگه:اونجورى نه با يه دستت بگير... محکم!!!فکر کن دستته.. افرين^^
شمشير رو سمتش ميگيرم اونم همين کار رو مى کنه و بعد شمشير هامون رو به هم ميزنيم حدود پنج دقيقه بعد.در حالى که هنوز داريم بازى مى کنيم
تاى:خوب يادگرفتى
_استادم خوب بوده
ميخنده و همون لحظه من از پشت مى افتم
تاى با نگرانى ميگه:حالت خوبه؟
_فکر کنم... استادم خوب نبود
2016/10/14 09:19 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
fight for nothing - Noctis_P - 2016/10/13, 08:05 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2016/10/13, 08:16 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2016/10/14 09:19 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2016/10/19, 07:27 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2016/10/28, 03:22 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2016/11/09, 05:56 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2017/01/12, 07:18 PM
RE: fight for nothing - Noctis_P - 2017/05/24, 10:18 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان