نجات رباتیک

[!Miss Elsa]

این قسمت واسم خیلی قشنگ بود!
من از پرنس درخواست میکنم یکبیوگرافی کاملاز اینا بزاره من اسماشونو یاد بگیرم!

---

داستان جوری شروع میشه که (دختر عینکیه) در حال  رفتن به جایی که یکهو پسرکی که داره داد میزنه لونا بش میخوره

وسایل های دختر(عینکیه) میوفته زمین...بین وسایل دختر (موبایل مخصوص گروه نجات روباتیک ) دیده میشه، پسر عذرخواهی میکنه و از دختر(عینکی) میپرسه< شما عضو گروه نجات هستی خانم؟

دختر هم تایید میکنه، پسر (پسره از دختره کوچیک تره)بغلش میکنه و با گریه میگه خواهش میکنم به من کمک کنین لونارو پیدا کنید!، دخترم بش قول میده تا لونارو پیدا کنه....

(اینجا جوری گفت لونا که من فکر کردم خواهرشو میگه!)

بعددختر عینکیه میره  پیش پسر مو ابیه!(من اسماشونو نیدونم خو...)و خواهش میکنه که کمک کنن پسر مو ابیم قبول نمیکنه!خوب چون این همه بچه با این ابهتی که دارن برن دنبال لونا(یک گربه ی) بگردن؟؟؟

از اون پشت( داشتن ملافه میشستن ایا؟) اون دوتا دخترا میانو میگن ما دوس داریم ما دوس داریمتاکو(اسمش درسته؟؟؟) میاد میگه منم میخوام!
پسر مو زردممیگه هرکی زود تر پیدا کرد!

بعد مادر پدر اون پسر کوچیکم میگن لولا رو فراموش کن! پیدا نمیشه و گروه نجات رباتیکم نمیان تا پیداش کنن!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

پسرم فرار میکنه میگه نه من لونا رو میخوام!

بعد میخوره به گروه نجات!شکه میشه و بااونا میره تا لونارو پیدا کنه!
گروه نجات همه جارو میگرده ولی لونا پیدا نمیشه! در این حین پسر کوچیکه با دختر عینکیه حرف میزنن(رو تاب)دختره میگه من حستو درک میکنم.... من مادر پدرمو تو ماه فقط به مدت 1 ساعت میبینم.... به خودم میگم که اونا سرشون خیلی شلوغهاما حقیقت اینه که اونا کارو به من ترجیح دادن(چند تیکه از گذشته میزاره که دختر تنهاست توی همه جا حتی تولدش...الهییییییییییی)

( واقعا خیلی دلم واسش سوخت من عاشق این دخترم اصلا تو انیمه من این دخترم)

پسر مو ابیم که فال گوش واستاده بود همه رو شنید!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبعد تلفنش زنگ خورد و معلم ها بودن.......معلما گفتن زود برگردین رفتین واسه یک گربه اونجا چیکار؟؟ اینجا خالیه!پسرم که دلش واسه دختره سوخته بود با جدیت تمام گفت ما گروه کمک رباتیکهستیم پس کمک میکنیم!
(از این قسمت خیلی خوشم امد ایول به پسره!)
بعد دیدین پیدا نمیشهگربه ی از رباتا کمک خواستن!
رئیس کلم امده بود نظارت! بعد دخترش حواسشو پرت میکرد که نفهمه چیشده! وقرار بود کلی بچه هارو دعوا کنن!
خلاصه رباتا میرن و دنبال گربه ی میگردن ، هیجا پیداشون نمیکنن، نمیدونم دقیق اما یکی از رباتا وسط شهر! از پنجره ساختمون توی یک واحدو نگاه میکنه میگه: ببخشید شما لونارو ندیدین؟ این عکسشهطرفم چشماش 4تا میشه میگه چییی؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبعد ازاتاق پشتی یک دزد رو میبینه و سری ورش میداره!(دستگیرش میکنه)
یکی از رباتام وسط شهر توی جاده ماشینارو چک میکنه  یه کامیون چون که زیاد بار زده از جاده میزنه بیرون(میترسه دستگیرش کنن) راتم پشت کامیون لونارو میبینه و دنبالش فرار میکنهراننده کامیونم از خدا بی خبر فک میکنه چیشده! پاشو میزاره رو گاز دور میشه... بعد  ربات به همه خبر میده و رباتای دیگم میرن دنبال کامیون
پسر بدم رباتشو میفرسته تا با رباتا دعوا کنن! بعد این رباتام روی لونا کلیک کردن هیبا دستشو.ن میزنن به ربات بده میگن برو اون ور حوصلتو نداریم
در اخر  ربات پلیس  انسجام محوطه میکنه و با ربات بده میجنگه و بعد پیروز میشه...
کامیون رو نگه میدارن (با بد بختی) ولی لونا فرار میکنه..... بعد یه تیکه نشون میده لونا میره پیش پسر بده و پسر بده لونارو بر میداره...از اون ورم تاکرو  میاد میگه لونا تویی... پسر بدم لونارو میدا میگه بگیرش... و بعد پشت سرش غیب میشه....
پسر کوچیکه که لونارو میبینه خیلی خوش حال میشه واونو بقل میکنه مادرو پدرشم میانو کلی تشکر میکنن....

از اون ورم معلما  تلویزیونو میبینن که همه دارن ار گروه رباتیک تشکر میکنن ...
بعدمیگن اینارو بجای تبیح باید تشویق کنیییم^ـــ^
مو ابیم به عینکیه میگه دوست داری پدرو مادرتو ببینی؟ اونم میگه اره ولی دیگهنه اونقدر ... موابیه میگه چرا؟؟ دخترم میگه چون شماهارو دارم... بعد  اینجا یه تیکه کات کردنو بعد دیگهتموم میشه......

فک نکنین میخواستم خلاصه بنویسما! من چیز قشنگی ببینم هیجانی میشم و باید کلشو واسه یکی تعریف کنم تا هیجانم خالی شه!
پرنس لطفا این  قسمتو بدون کات بزار واسه دانلود با حجم کم چون خیلی این قسمتو دوست داشتم^ـــ^

---

---

---

من الا انگشتامو حس نمیکنم!
اعتبارو رد کنین بیاد