ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[bita_r]

( بچه ها حالا بنده تکلیفم چیه؟! خخخ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
خب من به طرف سونیا رفتم البته قبلش یه مشت به ایاتو زدم تا از یویی دور شه ...

[youi]

دوباره برشتم اياتو رو هل دادم كنار يه پارچه تو كيفم داشتم سريع درش اوردم و روي زخم سونيا فشار دادم گفتم طاقت بيار سونيا طاقت بيا و بعد زخمش رو بستم دستام مي لرزيدن (ترسيده بودم)نيم خوام دوستمو از دست بدم سونيا...

[bita_r]

با اینکه لیسانس دکتری نداشتم ! ولی به خودم اجازه دادم دوستمو بکشم!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

یویی برو یه پارچ اب بیار با یه پارچه باید جونش رو نجات بدم

[bita_r]

یویی پارچه رو اورده بود و روی زخمش گرفته بود منم اب رو اوردم و هر دفعه پارچه رو تو اب فرو میکردم و به یویی میدادم

[ali#_#]

اروم گفتم ببخشید ... دیگه نمی تونم

از حال رفتم نمردا

ولی قبلش تو گوش یویی گفتم: ببخشید اون بار با تیر تو رو زدم تو دوست خوبی بودی ولی کمک به من خطرناکه چون من هر لحظه ممکنه کنترل بشم

[youi]

اما اخه الان پارچ اب از كجا گير بيارم ادم عاقل نه اخه اينو بهم بگو اروم دست سونيا رو گرفتم اشكام اومدن گفتم نجاتت مي دم سونيا نگران نباش نگران نباش
ديدم پارچه هم نداشتم پس با چاقوي همكارم از لباس خودم رو پاره كردم و دوباره گذاشتم رو زخم سونيا

[!Miss Elsa]

(لبخندی زدم): من دوباره برمیگردم...

(بعدسری (غیب شدن این قدرتو داره ایاتو) رفتم پیش یویی در گوشش گفتم): اگه برم سری بعدی یکیرو میکشم اگه باشم خونتو میخوام.....
(من باید واسهنابودی عید  قدرت جذب میکردم)

[youi]

سرم رو بالا گرفتم و گفتم حداقل بزار جون سونيا رو نجات بدم اياتو بعدش مي زارم خونم رو بخوري...(صدام مي لرزيد)
سونيا بهوش اومد و همه حرفا رو شنيد.

[زهرا12]

(منم اینجا پیازممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
 توی ذهنم:
ترس از ندیدن دوستام.. داشتم میرفتم.. خوشحالم سونیا زنده میمونه.. همتونو دوست دارم

[!Melody]

یه خلاصه بزارین لطفا
بعد اینکه من شاید امشب دیر وقت بتونم بیام ولی حتمی نیست