ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[زهرا12]

میان فریاد و گریه گفتم:
تو.. تو مارو درک نمیکنی.. نمیفهمی.. نمیفهمی چقدر داریم عذاب میکشیم.. من .. من معذرت میخوام... نمیدونم.. نمیدونم چه اتفاقاتی داره میفته.. ولی .. ولی هرچی که هست.. منو آزار میده...
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[bita_r]

 اگه قرار باشه با این قولی که بهت میدیم تو رو از دست بدیم من قبول نمیکنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[youi]

فكر كردي فقط تو اذيت مي شي اسونا وقتي اياتو منو حبس كرده بود تو اين فكر بودم كه هيچ كس به كمكم نمياد وقتي بادردي كه دندوناشو تو بدنم فرو مي كرد.. يه عمر با همين دردا زندگي كردم فكر نكنم وضعيتت از من بدتر باشه اسونا تو فقط مي ري داخل بازي هاي انلاين پيش عزيزنانت و خوش مي گذروني شايد اونجا هم ناراحت بشي ولي وضعيتت از خيلي از بچه هايي كه الان دورمون هستن بهتره(خيلي عصباني شده بودم و همين طوري بدو بي را مي گفتم بدون اينكه دست خودم باشه)

[زهرا12]

پشتمو بهش کردمو داد زدم:
 من دیگه کاری باهات ندارم.ممنونم از اینکه زندگیمو خیلی راحت دیدی
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[bita_r]

 یویی نمیدونست داره چی میگه من با عصبانیت به یویی نگاه کردم اسونا که خیلی ناراحت بود گریه کرد و رفت...

[youi]

اياتو قايم شده بود و مارر مي ديد تهديدم كرده بود و مجبور بودم اين طوري رفتار كنم..
گفتم اسونا بله بله ديدم پس نيم خواد الكي اداي ادمايي كه خيلي تو زندگيشون سختي كشيدن رو در بياري فهميدي؟

[bita_r]

(2015/03/26 05:04 PM)يويي نوشته شده توسط:  اياتو قايم شده بود و مارر مي ديد تهديدم كرده بود و مجبور بودم اين طوري رفتار كنم..
گفتم اسونا بله بله ديدم پس نيم خواد الكي اداي ادمايي كه خيلي تو زندگيشون سختي كشيدن رو در بياري فهميدي؟

من با عصبانیت نگاه به یویی کردم و گفتم:تو داری چی میگی یویی؟!اسونا هم به اندازه ی ما سختی دیده این چه حرفیه میزنی؟!!!
 

[زهرا12]

رفته بودم یه گوشه و برای خودم گریه میکردم، برای خودم که اینهمه عذاب کشیده بودم، اینهمه دردی که تحمل کردمو چیزی نگفتم،وحالا... چیزی برای گفتن ندارم

[youi]

داد زدم ميساكي تو يكي منو ول كن خيلي رو اعصابم راه مي ريد همتون(اياتو يه لبخند شيطاني زد و گفت اين جوري ديگه هيچ كس دنبالش نمياد تنها دليل تهديدشم همين بود)
گفتم ميساكي تو هم برو پيش دوست جون جونيت بدو برو پيش اسونا جونت ديگه

[bita_r]

(2015/03/26 05:08 PM)يويي نوشته شده توسط:  داد زدم ميساكي تو يكي منو ول كن خيلي رو اعصابم راه مي ريد همتون(اياتو اون شت يه لبخند شيطاني زد و گفت اين جوري ديگه هيچ كس دنبالش نمياد تنها دليل تهديدشم همين بود)
گفتم ميساكي تو هم برو پيش دوست جون جونيت بدو برو پيش اسونا جونت ديگه

 من از دستش خیلی عصبانی شدم و رومو برگردوندم یه اه بلند کشیدم و رفتم پیش اسونا
میساکی:اسونا حالت خوبه؟نمیدونم یویی یه دفعه چش شد؟!