ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[!Miss Elsa]

(( بچه ها تیکی گفت خودش میخواد دشمنشو بکشه و دشمنشو قوی در نظر بگیرین))
( من و جک هم پیش بچه ها برگشتیم)
الی: بچه ها همه خوبین؟؟ (با این حرف زمین باز دوباره میلرزه)



((بچه ها با این پست 2000تایی شدم))

[youi]

به بچه ها نگاه كردم گفتم من ديگه مي رم شماها نمي خوايد بيايد؟ديگه نمي خوام بجنگم خسته شدم نمي تونم يه جوري فرض كنيد تنهاتون مي زارم

[زهرا12]

-سلام جک، سلام السا کجا بودین؟ نگرانتون شدیم
(یکدومتون بفهمین چاقو خوردممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
 با حرف یوی جا خوردم
- چیشده؟چه خبره یوی؟

[!Miss Elsa]

(عصبی شدم)یویی میخوای ولمون کنیو بری؟ انقدر ترسوییی؟؟؟
(و شوروع کردم حرفای تیکی رو گفتن)< گوش کنین تیکی بهم گفت...:

نقل قول: : ﻣﻠﮑﻪ.... ﮔﻮش ﮐﻦ..... اﮔﻪ .... ﺗﺎ وﻗﺘﯽ..... ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮدم..... ﻫﯿﻮﻻی ﻣﻦ........ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮد...... ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ ..... ﻧﺎﺑﻮدش ﮐﻨﯿﺪ....... ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻒ ..... .....اون....... ﻗﺪرت اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻨﻪ........ ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ....... ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮدم...... زﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﯿﺪ

(بعد متوجه شدم که اسونا چاقو خورده): وای نه... (رفتم طرفش ): بزار تا با نیروم خوبت کنم

[youi]

دست به سينه وايسادم و گفتم چيزي نشده مي گم كه ديگه خسته و سريع دويدم و از اونجا دور شدم(يعني مثلا يكي از دمشنمانون يه خوناشام بود كه منو تهديد كرده بود اگه از دوستات جدا نشي اونا رو نابود مي كنم)به نظرتون رفتارم عجيب بود من هيچ وقت دوستا رو تنها نمي زاشتم مگه اينكه...

[Giga Byte]

تاکرو:ببخشید که در اعماق فکرم فرو رفته بودم.حالا میخوام کمکتون کنم.

[زهرا12]

(بچه ها مثلا ما نمیفهمیم یوی برای چی رفت)
ممنونم السا... تیکی.. اون کجا رفت؟
 

[!Miss Elsa]

((بچه ها فعلا بیاین روی دشمن تیکیتمرکز کنیم بعد خوناشام یویی))
(من با نیروم سعی میکردم اسونارو درمان کنم)< بچه ها یویی چش شده؟

[!Miss Elsa]

الی:تیکی...برمیگرده...مطمئنم................تیکی برگرد...
(بعد صدامو بلند کردم): بچه ها! باید دشمن تیکی رو سر گرم کنیم تا خودش بیاد فهمیدین؟؟؟

[youi]

من مي رم پيش يكي از خوناشام ها و بهش مي گم لطفا لطفا به دوستام اسيب نزن و اون منو مي گيره و نمي زاره هيچ جا برم(يكي نقش خوناشام رو ايفا كنهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)