ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[youi]

(سرم رو به نشونه ي تاييد حرف اسونا تكون دادم و شمشير سبك رو گرفتم رفتم جلو خودم تنهايي اون قدر خوب جنگيدم ك جونور رو از پا در اوردم تعجب كرديد ك اون قدر خوب مبارزه كردم اخه اولين بارم بود ك شمشير دستم گرفته ببودم)

[زهرا12]

پاتا مون و تاکرو سریع برین پناه بگیرین
- یوی جان جو گیر نشومطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[youi]

خب حال مي ده به جان خودممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وقتي داشت از پا در ميرمد اسونا اخرين ضربه رو زد من يه دفعه كنترل شمشير از دستم در رفت و به پهلوي اسونا خورد جيغ كشيدم نهههه و نشستم رو زمين وو گريه كردم

[زهرا12]

- چیکار میکنی؟... بچه ها شما ادامه بدین.. عیب نداره گریه نکن
دستمو گذاشته بودم روی پهلوم! خدایا دستم و پشتم کم بود حالا پهلوم.

[youi]

ترسيدم نيم تونستم شمشير رو تو دستام بگيرم خواستم شمشيرو بردارم ولي انداختمش و زانو هام رو تو بغلم گرفتم و همين طوري به گريه كردنام ادامه مي دادم....

[زهرا12]

 - بس کن... ب.بلند..شو برو بجنگ... نمیخوای.. بری.. بیا پیشه..من...
خون ازم میریخت و دستی که روی پهلوم بود قرمز شده بود

[!Melody]

 ((ببخشید برقامون رفت))
نه نگران نباش
(زخمم بسته میشه)
هیچی جز اینوسنس رو من تاثیر نداره

[youi]

(دستتو اروم گرفتم دست منم خوني شد خون دستاي تو روي دستام بود لرزشي ك تو دستام بود رو فهميدي ترسي ك تو وجودم بود رو متوجه شدي)محكم بغلت كردم و گفتم منو ببخش ببخشم نمي خواستم بهت اسيب بزنم و تو بغلت گريه مي كردم ترس تمام وجودم رو فرا رفته بود

[زهرا12]

- میدونم.. نمیخواستی...حالا کاری کن خون ریزی تموم بشه

[youi]

لبخندي زدم پايين پيرهنمو پاره كردم به زور با شمشير لباسم رو پاره كردم و بستم روي پهلوت مراقبت بودم كم كم دردت كمتر شد لبخندي زدم خوشحال بودم