ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[youi]

وقتي به من شليك كرد ميوفتم رو زمين و از پهلوم خون مي ره تير به پهلوم خورده بود با يه دستم پهلوم رو گرفتم.

[ali#_#]

(2015/03/23 02:09 AM)يويي نوشته شده توسط:  (بازم با بغضي ك گلوم رو گرفته بود ادامه دادم)به نظر تو قلب مهربوني دارم اسونا؟اخه خيلي ها مي گن خوناشام ها قلب ندارند (همين رو ك گفتم اشكام اومدن و بي صدا شروع كردم به گريه كردن)

سونیا:  اقا من الان بهت شلیک کردم وقت گریه نداری

وناگهان تیر صاف به پهلوی یویی برخورد کرد@_@

[زهرا12]

- یوی .. یوی..  دووم بیار خواهش میکنم..
بلند شدمو شمشیرمو در اوردم و به سمت سونیا دویدم! تند تد داشتم بهش ضربه میزدم اون هم دفاع میکرد هم  آسیب میدید
- این کارت چه معنی میده؟چه لذتی داره؟ چی بهت میرسه؟تو وجدان نداری؟

[youi]

(اون قبل از اين بود ك شليك كني گريه رو مي گممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)دستم روي پهلوم فشار مي دادم كم كم جلوي چشمام سايهي مي رفت و دستم رو به طرف اسونا دراز كردم...)

[زهرا12]

- طاقت بیار طاقت بیار
من از سونیا بردم اون داشت از شدت درد رن میرد اما کاری نکردم که بمیره. سری رفتم پیش یوی!
- باید چیکار کنم.. باید چیکار کنم

[ali#_#]

 سونیا هم داشت لبخند میزد هم گریه میکرد و میگفت:ببخشید کنترل خودم ندارم

وقتی افتاده بودم روی زمین چاقوم پرت کردم سمت یویی ولی ..... اسونا پرید جولوی چاقو

[youi]

(من داد زدم)نههههههههههههههههههههه (خون ريزيم شديد بود داشتم از حال مي رفتم ولي هر جوري بود چشمام رو باز نگه مي داشتم نگران يويي بودم ك خودش رو تو خطر تنداخته)

[زهرا12]

- اینکارو نکن. تو میتونی بهش غلبه کنی میتونی!
چاقو به بازوم خورده بود ولی جون یوی در خطر بود

[ali#_#]

منم که زخمی شده بودم بلند شدم و گفتم ببخشید که ناگهان کاملا کنترل خودمو از دست دادم و به سیاهی برگشتم@_@

 

[youi]

(با تمام دردي ك داشتم و به سختي سرم رو بلند كردم مي خواستم بلند شم گفتم)ولي اگه من دوستتم از اينجا برو برو جونت رو نجات بده ...(و يه دفعه چشمام بسته شد و سرم روي زمين خورد)