ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[زهرا12]

- نه یا و برو یا همه بمونیم.
تنها چیزی که میدیم حرکات دستای جونور بود. فقط میتونستم ازش دفاع کنم نهاینکه نجاتش بدم.
گفتم بچه ها شما بزنیدش و راهو برای حمله من باز کنین طبق حمله ی من و کریتو!

[youi]

(من و بچه ها همين كاري ك گفتي انجام داديم)
گفتم اسونا لطفا خيلي مراقب خودت باش عزيزم نمي خوام بلايي سرت بياد

[زهرا12]

بچه ها کاری کردن که راه برای من بازشد و منوارد میشدم و یه ضربه نثارش میکردم
- تو مواظب خودت باش
کم کم داشم نیرومو از دست میدادم و فقط از خدا کمک میخواستم!
صدی حمله میومد! انگار کسایی داشن میومدن طرف ما
(بچه ها بودن.امده بودن کمک)
- اعتنای نکردمو شمشیر زدمو شمشیر زدم...

[youi]

من اومدم جلوت و با دستم يه ضربه به اون جونور زدم (تا حواسش به من پرت بشه و تو بتوني حمله كني)

[زهرا12]

فرصت خوبی بود.دقیقا سمت قلش به من بود تا جایی که تونستم شمشیرمو فرو کردم. هیولا داشت از پا میفتاد حالا دیگه سریع میتونستم ضربه بزنم.هیولا افتاد ما موفق شده بودیم.
یه گوشه نشستم(قش کردم چون دیگه توانی برام نمونده بود)

[youi]

(سريع گرفتمت نزاشتم روي زمين بيوفتي اشكام اومدن)گفتم اسونا حالت خوبه؟اسونا؟خيلي نگرانت شده بود...

[زهرا12]

-بچه ها.. شما برین.. برین من اینجا جام امنه(هرچند که میدونستم اصلا هم امن نیست)
 

[Giga Byte]

تاکرو:خوب من و آنجمون ادامه ی راه رو میریم.تو و یویی هم اینجا بمونین.

[youi]

(عصباني شدم از دست اسونا)گفتم تو فكر كردي مي زارم تنها بموني؟نخير يا با هم مي مونيم يا باهم مي ريم هيچ كس تنها نمي مونه...من ترجيح مي دم با دوستم بميرم تو بدترين لحظه ها كنارش باشم تا اينكه تنهايي زندگيه خوبي داشته باشم اسونا پس ديگه اين حرف رو نزن

[زهرا12]

خندیدم اما حیف که راست میگفت!
-منم..میام
اما وقتی بلند شدم سرم گیج رفتو دستمو گذاشتم روی سرم و یوی متوجه شد