[attachment=18151]


داستان درباره سیندو آیچی پسر ترسودر سال سوم راهنمایی.که زندگی او به نظر میرسید اول به عقب بعد به جلومی امد.با تلاش برای ممتاز نبودن،به هر حال فقط یک چیز باعث میشد او به جلو برود و آن تیغه ی بلستر بود،بازی کارتی که از کارت دیگر،که در دوران کودکی به او داده شد.آن کارت باعث میشود که او برای بازی مبارزه با کارت شرکت کند،چیزی که بطور شدید زندگی اش را عوض میکند.
اسم آن کارت بازیها وان گورد هست.بازی در سیاره ای دیگر به نام کلیی صورت میگیرد وبا سیستمی که تا به حال مثل آن دیده نشده بود کار میکند.
به زودی این بازی در سر تا سر جهان محبوب شد.ایچی به زودی پیشگام شد،ملاقات با دوستانی مانند توگورا میساکی وکاتسوراگی کبامویی، وزمان بیشتری با بقیه حریفان.
یکسره مبارزه دوستانه با آنها،ایچی شروع به دوست داشتن این زندگی کرد،ایچی،به هر حال یک هدف داشت:مبارزه کردن با مبارز وان گورد به نام کای توشیکی بود.کای یک فرد گوشه گیر با دل سرد،دبیرستانی که قابلیتهای چشم گیری در جهان وان گورد دارد،.همچنین اون دلیل ایچی برای شرکت کردن در بازی بود
برای او،توشیکی کسی بود که او را از این دنیای کسل کننده نجات داد و او را با وان گورد اشنا کرد.به دستور بهتر شدن در وان گورد،ایچی هر روز روحش را درون آن می گذاشت،او آرزو داشت که روزی با توشیکی مبارزه کند و قیمت و ارزش خود را به رسمیت بشناسد

نام مترجم : daidara