دلنوشته - نسخهی قابل چاپ +- پارک انیمه (https://animpark.icu) +-- انجمن: مباحث مفید (/forum-59.html) +--- انجمن: کتابخانه (/forum-56.html) +--- موضوع: دلنوشته (/thread-29396.html) |
دلنوشته - Judy - 2017/09/15 02:16 PM سلام . تا حالا شده متنی رو بخونید که بگید وای دقیقا داره احساس من رو بیان میکنه؟ یا حتی اگرم اینطور نباشه متن یا جمله به نظرتون خیلی خوب میاد ؟ فرقی نمیکنه راجب چی باشه... دوست... عشق... پدر و مادر .... خدا ... غمگین ... زندگی ... حواستون باشه تیکه کتاب نباشه . اگر بود بذارید تو قسمت "تیکه کتاب" ... اگر جمله های پند آموز از بزرگان بود تو تاپیک " گفته های دلنشین" بذارید ... منتظر متن های شما هستیم ... #دلنوشته پی نوشت : در ضمن میتونید تو بازی دلنوشته هم شرکت کنید . RE: دلنوشته - Judy - 2017/09/15 02:24 PM من دنياي خودم رادوست دارم اينكه بشينم يك گوشه كتاب بخونم فيلم ببينم،تنهايي به كافه برم اصلا ساعت ها يه گوشه بشينم بخندم،گريه كنم پرحرفي كنم،حرف نزنم خودم باشم خودِ خودم!!! نه خودي كه به ديگران نشان ميدهم من خودم را دوست دارم همين قدر تنها !همين قدر ازاد! همين قدر ارام ! همين قدر شوخ طبع! همين قدر غمگين! همين قدر افسرده! همين قدر منزوى! همين قدر مرموز وساده!! همين قدر مهربان! همين قدر بدجنس! همين قدر سنگ دل !همين قدر دلسوز! هر ادمي بي شك همه ي اين خصوصيات رو داره!! اما دوست داره هميشه خودشو بهترين نشون بده اما تا كي !اسير اين همه نقاب باشيم نقاب هارو برداريم كمي خودمون باشيم!! همين قدر بد همين قدر خوب! خودمون خيلي خوبه با خودمون مهربان ترباشيم!
RE: دلنوشته - Judy - 2017/09/15 02:37 PM كاش كارگردان بودم ،اين روزها هركسي به من ميرسد "بازيگر" است.:-) RE: دلنوشته - Judy - 2017/10/24 10:03 PM لطفا ناگهانی رخ بده .. غافلگیرم کن ... لحظه ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم ...! #راد
RE: دلنوشته - Judy - 2017/10/24 10:06 PM مسئله پیدا کردن یار نیست آدم یکی رو میخواد بتونه همه چیزشو باهاش قسمت کنه، باهاش رفاقت کنه، دوستش داشته باشه و وقتش رسید خانوادش بشه. #دلنوشته RE: دلنوشته - Judy - 2017/10/24 10:56 PM پیرمردی هر روز تو محله میدید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟! پیرمرد لبش را گزید و گفت نه! پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم كه کفش ندارم... (دوست خدا بودن سخت نيست)
RE: دلنوشته - Judy - 2017/11/30 12:31 AM كودك كه بودم وقتي زمين ميخوردم مادرم مرا ميبوسيد، و تمام دردهايم از يادم ميرفت... ديروز که زمين خوردم دردم نيامد، به جايش تمام بوسه های مادرم به يادم آمد.... RE: دلنوشته - Judy - 2017/11/30 12:32 AM گراهام بل عزیز... تلفنی که زنگ نمیخورد نیاز به اختراع نداشت...! حوصله ات که سر رفته بود "چسب قلب" اختراع میکردی! می چسباندیم روی ترک های این قلب صاحب مرده... و غصّه ی زنگ نخوردن تلفنی که اختراعش کردی را نمیخوردیم!!! ساده بگویم... گراهام بل عزیز! حال این روزهای مرا تو هم مقصری...! RE: دلنوشته - Judy - 2017/11/30 12:33 AM زندگی مثل یه پل قدیمیه به این فکر نکن که اگه تنها ازش بگذری "دیرتر خراب میشه"،به این فکر کن که اگه افتادی یکی باشه که دستت رو بگیره RE: دلنوشته - Judy - 2017/11/30 12:36 AM دلتنگی درد عجیبی است! از آنهایی است که تا عمق قلبت را می سوزاند.شبیه درد همان نمک هایی که روی زخم ریخته می شود.نبود او برایت زخم است و این که دلت بخواهد او باشد،می شود نمک روی زخم... هما پوراصفهانی |