پارک انیمه
شعری که خودم گفتم(خانه خدا) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html)
+--- موضوع: شعری که خودم گفتم(خانه خدا) (/thread-23459.html)



شعری که خودم گفتم(خانه خدا) - NoboraHaru - 2016/03/30 03:27 PM

به اسمان خیره شدم.ابرهای سپید وپراکنده دراسمان یک مسیر مانند جاده درست کرده بود.شاید این مسیری بود که به قلعه ای بر روی ابرها متصل میشد.گمان میکنم خدا در انجاست.درجایی که ستونهایی از جنس بلور دارد ،.
درپس ابرهای سپید خانه ایست.
خانه ای باهزار رنگ ونگار،
خانه ای از چشم شیاد زمان پنهان وبردید عابدان احظار است.
خانه از جنس پاکی
خانه ای از ابرها.
خانه ی پاک خدا.
اری راه خانه اش ان دور است ،خانه اش برسرکشان مست می هموار نیست
اما رهی ثابت خوشبوی از عطرگلهای یاس وسنبل وسوسن دارد.
جاده اش دراز است اما با صفات این جاده همان راز ونیاز وروزه وعشق ودعاست.
جاده با اسمانی صاف پذیرای بندگان مخلص حق خداست.


No

Error.