پارک انیمه
داستان عشق من و دوستام - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html)
+--- موضوع: داستان عشق من و دوستام (/thread-20371.html)



داستان عشق من و دوستام - mikaze ai - 2015/07/07 11:46 AM

سلام
من دارم یه داستان درباره ی خودمو برو بچ شاهزاده تنیس مینویسممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
امیدوارم خوشتون بیادمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
توجه:من در نقش (ریما) هستممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شروع میکنیم...
ریما:
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سایو:
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
آنی:
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

قسمت اول:
تازه از امریکا برگشتم.خیلی خوشحالم دوباره اینجا رو میبینممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهخیلی وقت بود تنیس بازی نکرده بودم.راکتم رو برداشتم و رفتم تمرین کنم.من دارم تنیس بازی میکنم که یه نفر از پشت هولم میده.
خودمو میگیرم که نیوفتم رومو کردم اون ور....دیدم یه پسره هم قدو قواره خودم با لبخند پشتم استاده
گفت:ببخشید شما یه توپ رو ندیدین که اینجا افتاده باشه
من:ها؟...اها...اونجاسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
توپ رو برداشت و رفت بعد از کمی تمرین خسته شدم رفتم نشستم و بازی اون پسره رو نگاه کردم که حداقل چند حرکت یاد بگیرم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه یه دفعه یه خانم بالای سرم ظاهر شد...
من:سلام خانوم روزاکی خیلی وقته ندیدمتون^_^
خانم روزاکی:ریما تویی؟دختر شیطووووووووون ..کی از امریکا برگشتی؟
من:همین2روز پیش^_^بابا سلام میرسونه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه (بابای من و خانوم روزاکی توی دبیرستان همکلاسی بودن)
خانوم روزاکی:میخوام با یه نفر اشنات کنم که مثه خودت عاشق تنیسهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهداد زد:ریوماااااااااااااااااااااااا......ریوماااااااااااااااااااااااااا
همون پسره که چند دقیقه پیش دیدمش گفت:بعلهههههه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خانم روزاکی:بیا میخوام با یه نفر اشنات کنم
پس اسم پسره ریوماس
ریوما:بعله عمه جان؟
خانم روزاکی:این ریماهه مثه تو عاشق تنیسه. میخوام از این به بعد تو بههش اموزش بدیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ریوما:چی؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
من:نگرا نباش من مثه ساکونو دست و پا چلفتی نیستم. توی تنیس حرفه ایم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ریوما:خدارو شکر مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه بریم با بقیه اشنات کنم
من داشتم باهمه اشنا میشدم.....وقتی رسیدم به یه پسر مو سیخ سیخی دستمو گرفتو بوسید و
گفت :سلام بانوی جوان........بنده موموشیرو هستم و شما که هستید پرنسس زیبا؟از حرفاش خندم گرفت گفتم:من ریما هستم سال اولی ام^_^گفت:از اشنایی با شما خوشبختم بانوی جوان مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
باهمه اشنا شدم.
کاپیتان تیم گفت:ما قراره فردا به یه اردو بریم و بیشتر تمرین میکنیم.من رفتم و توی گوش کاپیتانو گفتم میشه منو 3تا از دوستام هم بیایم؟وقتی اومدم عقب تو صورتش با صورت مظلوم خیره شدم اونم گفت باشه خوشحالو خندون رفتم پیش ریوما.دستشو گرفتمو گفتم تزوکا جون اجازه داد منو آنی و خواهرت بیایم.همه:چه خوب(منو خیلی دوس داشتن مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه )فردا سوار اتوبوس شدیم.من پیش ریوما و خواهرش سایو نشسته بودم.5دقیقه بعد یه دفعه ای شونه راستم سنگین شد.رومو کردم اونور........دیدم ریوما خوابش برده.........هه چقد گوگولی شده^_^
ادامه دارد.......
اگه داستانم خوب نبود راهنماییم کنیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


No

Error.