امیا شیرو یه دانش آموزش دبیرستانیه که دو بار پدر مادرشو از دست داده . اولین بار توی یه آتش سوزی بزرگ که صدها خونه رو سوزوند و هزاران نفرو کشت ، امیا مادر پدر خونیشو از دست داد . بعد از اون ماجرا یه مرد جادوگر از اون جنهم نجاتش میده و به فرزندی قبولش می کنه اما بعد از مدتی اون مرد هم میمیره . شیرو میمونه و یه خونه‌‌ی خالی و رویای تبدیل شدن به یه ابرقهرمان و یه سری اطلاعات محدودی که از هنر جادو داره ، هنری که مخفیانه توسط بعضی ها جادوگرای سراسر دنیا تمرین میشه . حالا بدون اینکه اون بفهمه ، شهر فویوکی ، همون شهری که اون توش زندگی می کنه تبدیل به یه میدان جنگ بزرگ و مخفیانه میشه که همون جادوگری که بزرگش کرده راهش انداخته

برای این جنگ ، هفت تا جادوگر باید باید توی فویوکی جمع بشن ، هر جادوگری که تبدیل به استاد بشه میتونه یه خدمتگزار برای خودش انتخاب کنه ، که معمولا روح یکی از قهرماناییه که قبلا زندگی می کرده و هر کدومشون قدرت خدادادی خودشون توی زندگی و ایمانی که مردم کم کم بهشون پیدا کرده بودن ، به درجه های مختلفی میرسن . استاد و خدمتگزار در کنار هم با گروهای دیگه مبارزه می کنن تا جام مقدس رو بدست بیارن . خیلی ها در مورد جام مقدس میگن که اگه اونو داشته باشی هر آرزویی که داشته باشی برطرف میشه مهم نیست چقدر آرزوت غیرممکن باشه ! به هر حال جام مقدس و یه آرزو فقط به یه گروه از استاد و خدمتگزارای جادویی اهدا میشه و اونا فقط در صورتی میتونن برنده بشن که همه گروهای دیگه رو شکست داده و کاملا نابود کرده باشن . برای همین اسم این جنگ "جنگ جام مقدس" نامگذاری شد . جنگ جام مقدس تا حالا ۴ بار به پا شده و الان برای بار پنجم قراره توی این شهر انجام بشه

هر قهرمانی توی زندگی اسم و مهارت مخصوص خودشو داشته . واسه همین اگه موفق بشی اسم خدمتگزار رو بفهمی میتونی همه ی مهارتا و نقطه های قوت و ضعفش رو هم پیدا کنی به خاطر همین ماهیت واقعی هر کدوم از خدمتگزارای هر گروه مخفی شده . برای اینکه بهتر بتونن ماهیت هر خدمتگذارو راز نگه دارن ، اونا رو از روی گروهاشون میشناسن : شمشیر زن ، تیرانداز ، نیزه دار ، سوار کار ، شوریده ، سنگ انداز و آدمکش .

یه شب شیرو به طور اتفاقی جنگ بین دو تا از خدمتگزارا رو می بینه که یه تیرانداز و یه نیزه دار بودن ، برای اینکه ماهیت جنگ جام مقدس باید مخفی باشه ، نیزه دار به شیرو حمله می کنه تا از بین ببرتش . همون موقع ، یه دختری به اسم توساکا رین که همکلاسیش توی مدرسش هم بوده همه‌‌ی انرژی جادویی موجود توی آویز جادویی رو توی قلب شیرو میریزه تا بازسازیش کنه و نجاتش میده . ولی نیزه دار دوباره بهش حمله می کنه و اینبار کاری از دست رین بر نمیاد . وقتی شیرو داشته برای همیشه می مرده به طور نا خواسته یه شمشیر زن رو احضار می کنه که موفق میشه نیزه دار رو بکشه ، شمشیر زن قوی برمیگرده به سمت شیرو و ازش می خواد به اربابش بشه . شیرو خیلی سردرگم میشه . به عنوان یه آماتور حالا باید با کلی جادوگر با تجربه و خفن بجنگه . شیرو و شمشیرزنش تصمیم میگیرن که با رین متحد بشن اما خدمتگزار رین به یه دلیل نا معلومی همش شیرو رو ضایع می کنه . یعنی میشه این اتحاد تا آخر جنگ بین ۴ نفری که چشم دیدن همدیگه رو ندارن باقی بمونه ؟