![]() |
سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - نسخهی قابل چاپ +- پارک انیمه (https://animpark.icu) +-- انجمن: مباحث مفید (/forum-59.html) +--- انجمن: کتابخانه (/forum-56.html) +--- موضوع: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن (/thread-10631.html) صفحهها: 1 2 |
سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 06:41 AM با سلام بنده مدتی بود که در مورد گروه شینسن تحقیق کرده بودم و میخواستم بعد از آماده سازی کامل این مطالب رو بذارم روی سایت. به غیر از اهدافی که از تنظیم این نوشتار در مقدمه ذکر میشود، انگیزه های شخصی نیز یکی از عواملی باشد که پس از آشنایی حقیر با شینسنگومی باعث جمع آوری این مطالب شد. امیدوارم که حسن ختام خوبی برای فعالیت من در این سایت باشد. علاوه بر قرار دادن متن در این تاپیک، بنده نسخه ی فایل ورد این مطالب را نیز قرار میدهم و از دوستان عزیز دعوت مینمایم که تاریخ این گروه را مطالعه بفرمایند دانلود فایل Word کسانی هم که میخواهند از روی این نوشتار مطلب بنویسند خواهشمند است با ذکر نام محمدحسن بحرانی باشد در غیر این صورت پیگرد اخروی دارد لینک دانلود فایل PDF برای مطالعه بهتر --------------------------------------------------------------------------------- مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مقدمه: شینسنگومی نام گروهی از ساموراییهای رونین یا بی ارباب بود که به دستور شوگون توکوگاوا ایموچی و توسط خاندان آیزو در کیوتو پایتخت آن زمان ژاپن ، مسئولیت پلیس و تأمین امنیت را برعهده گرفته بودند. مدت زیادی از تشکیل این گروه نمیگذشت که درگیر مسائل جنگ بوشین و انقلاب مِیجی شد. انقلاب مِیجی نقطهی عطفی بود برای تاریخ ژاپن چرا که ژاپن طی یک دهه از یک کشور قرون وسطایی به یکی از قدرتهایی منطقه تبدیل شد و اکثر تاریخ نویسان و دانشمندان علت این پیشرفت را قیام ملت بر علیه حکومت خودکامهی توکوگاوا میدانند. اما زمانی که به تاریخ به شکل دقیق نگاه کنیم درمییابیم که در پشت پردهی این انقلاب واقعیتهای نسبتاً تلخی برای مردم ژاپن وجود دارد که چطور به دست بازیگردانهای سیاسی به بازی گرفته شده بودند. در این نوشتار حقیر به بیان حوادث و اتفاقات آن دوران پیرامون گروه شینسنگومی و انقلاب مِیجی همچنین نکات مثبت و منفی این انقلاب پرداختهام. اینکه چرا این انقلاب را با روایت سرگذشت شینسنگومی بیان میکنم این است که این گروه نقش پر رنگی در آن دوران داشت و میتوان گفت این انقلاب بی نام شینسنگومی در باور شرق شناسان شناخته شده نیست. شینسنگومی از وزنههای سنگین جناح توکوگاوا به شمار میرفت. منابعی که در آنها برای این نوشتار استفاده کردم ویکیپدیا و سامورایی ویکی بود و مشکلی که در اینجا گاهی دامنگیر حقیر میشد این بود که مطالب در منابع انگلیسی با منابع ژاپنی در برخی از موارد متفاوت بود به عنوان مثال در جنگ اوئِنو طبق مطالب انگلیسی ویکیپدیا جناح ساتچو شکست سختی خوردند و نیروهای شوگیتای پیروز شدند اما در حقیقت ساتچو پیروز این نبرد بوده است. از خوانندگان گرامی هم دعوت میکنم تا مطالب این نوشتار را مطالعه نمایند و امیدوارم که خوانندگان عزیز فیض ببرند. و من الله توفیق. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 06:47 AM تأسیس:
درتاریخ 26 مارس سال 1863 توکوگاوا شوگون در کیوتو گروهی را به نام روشیگومی راه اندازی کرد شامل 234 نفر از افراد سامورایی. روشیگومی به سه جناح تقسیم میشد که رهبران این سه جناح ساموراییهایی به نام کوندو ایسامی ، سِریزاوا کامو و تونوئوچی یوشیو بودند. البته از مؤسسین این گروه نیمی نیشیکی نیز بود که در جناح سِریزاوا کامو فعالیت میکرد. مدتی بعد تونوئوچی یوشیو توسط کوندو ایسامی به قتل رسید. این عمل با موافقت سِریزاوا انجام شده بود. [attachment=27716]
اکثر ساموراییهای رده بالای روشیگومی از شهر اِدو(توکیوی امروزی) به کیوتو آمده بودند و در معبد میبو ساکن شدند در ابتدا چندان شهرتی در شهر نداشتند اما بعد از تحت حمایت قرار گرفتن مستقیم توسط خاندان آیزو کمکم کنترل شهر را به دست گرفتند. این گروه دارای پرچم خاص و لباس خاصی شدند. بر روی پرچم این گروه کلمهای نوشته شده بود که ترجمهی انگلیسی آن میشود Sincerity و اولین کلمهای که در ترجمهی فارسی آن دیده میشود کلمهی است به نام اخلاص.[attachment=27717]
این گروه از معدود ساموراییهایی بودند که لباس و یونیفورم مخصوصی به رنگ آبی روشن داشتند. لباس این گروه توسط سِریزاوا کامو طراحی شده بود. از ویژگیهای این لباس طرح رنگ آن میباشد که به دلیل درخشندگی و روشنایی زیاد (برخلاف سایر جنگجوهای سامورایی که لباس تیره میپوشیدند) کاملاً قابل تمایز بود. [attachment=27718] روشیگومی پس از انجام وظایف و نشان دادن قدرت بالای جنگجویان خود، بالاخره در تاریخ 18 آگوست 1863 به شینسنگومی تغییر نام داد که به معنای «گروه منتخب جدید» است. بعد از مدتی بین کوندو ایسامی و سِریزاوا رقابتی بر سر رهبری گروه در گرفت. کوندو ایسامی فردی را به نام هیجیکاتا توشیزو معاون خود قرار داد و توانست اولین ضربه را به سِریزاوا بزند به این ترتیب که معاون سِریزاوا یعنی نیمی نیشیکی را در حال اخاذی برای مصرف در فاحشه خانه، دستگیر کردند و طبق قوانین مجبور به انجام هاراکیری در اوایل ماه سپتامبر سال 1863 شد. البته نیمی نیشیکی مشکوک به همکاری با قبیلهی چوشو که شورشی به حساب میآمدند نیز بود. او در هنگام مرگ 27 سال سن داشت. رفتارهای خشونت آمیز سِریزاوا که باعث لکه دار شدن شهرت شینسنگومی بود، نیز باعث شد تا راه برای به قدرت رسیدن کوندو هموار شود. بالاخره حوادث به گوش ارباب قبیلهی آیزو رسید و دستور قتل سِریزاوا کامو صادر شد و در تاریخ 16 یا 18 سپتامبر سال 1863 سِریزاوا کامو توسط افراد کوندو ایسامی به قتل رسید. افراد مشارکت کننده در این ترور عبارت بودند از: هیجیکاتا توشیزو ، اُکیتا سوجی ، یامانامی کیسکه ، هارادا سانوسکه و اینوئه گِنزابورو . کوندو و افرادش قبر وی را در همان معبد قرار دادند.حوادث سیاسی در زمان تأسیس شینسنگومی
در آن زمان ژاپن در دورهی زمانی اِدو به سر میبرد و دوران حکمرانی شوگونها از سال 1192 تا 1868 ادامه داشت. مقام شوگون مشابه مقام رئیس جمهور یا نخست وزیر میباشد که تحت نظر امپراطور یا پادشاه فعالیت میکنند. البته در ژاپن قدرت شوگونها بسیار فراتر از مقامهای مذکور بود و بیشتر در مسائل کشور را با قدرت نظامی اداره میکردند. به سالهای آخر حکومت شوگونسالاری توکوگاوا باکوماتسو گفته میشود. در دورهی اِدو سیاست ساکوکو اجرا میشد که به معنی کشور بسته یا در ترجمه واژهبهواژه به معنای کشور در زنجیر یا با ارفاق بسیار «سیاست درهای بسته»گفته میشود. ساکوکو سیاستی بود که در ژاپن در دوره اِدو از سوی استبداد نظامی توکوگاوا اعمال میشد و هدف آن محدود و ممنوع کردن ارتباط و تجارت مردمان کشور ژاپن با اتباع خارجی بود. ورود خارجیها و خروج ژاپنیها میتوانست مجازات مرگ را در پی داشته باشد. با این حال ساکوکو به معنی انزوای مطلق ژاپن نبود. اطلاعات مورد نیاز از طریق پادشاهی ریوکیو و دودمان جوسان به کشور وارد میشد. از لحاظ اقتصادی نیز علاوه بر دو منبع ذکر شده، ژاپن در جزیره مصنوعی دجیما واقع در ناگاساکی با هلند، در همان استان ناگاساکی با چین و کره و در هوکایدو با مردم آینو داد و ستد داشت.ویژگی دوران باکوماتسو اتفاقهای مهمی بود که بین سالهای ۱۸۵۳ و ۱۸۶۷ روی داد و به ساکوکو در ژاپن پایان داد. یکی از مهمترین این رویدادها ورود کشتیهای جنگی آمریکا به خلیج اِدو بود. هنگامی که در جولای سال ۱۸۵۳، دریادار متیو پِری با چهار کشتی جنگی سیاه وارد خلیج اِدو شد، نظام سیاسی شوگون دچار آشفتگی شد. ناخدا پری به صورت کامل آماده بود تا در صورت شکست مذاکرات، دست به حمله نظامی بزند و تهدید کرده بود که اگر ژاپنیها از آغاز گفتگوها سرباز زنند، به سویشان آتش خواهد گشود. او برای نمایش قدرت نظامی خود چندین ساختمان را در اطراف لنگرگاه مورد هدف قرار داد که وحشتی تاریخی برای مردم به وجود آورد به طوری که تا سالها از خاطره مردم پاک نشد. ژاپنیها مجبور شدند به او اجازه ورود به ساحل داده و نامه رئیسجمهور آمریکا را که حاوی دستورهایی برای امضای یک معادله تجاری بود، وصول کنند. پِری به چین رفت و در بازگشت دوباره به ژاپن با هفت کشتی جنگی پاسخ مطلوب خود را دریافت کرد و عهدنامه کاناگاوا امضا شد. پس از باز شدن درهای ژاپن به روی غرب شوگون با سایر کشورها روابط دیپلوماتیک برقرار کرد و کشورهای غربی از جمله آمریکا، انگلیس، هلند، فرانسه، آلمان و ایتالیا و .. در ژاپن جهت امور کنسولی نماینده فرستادند و همچنین شوگون از مستشارهای نظامی و اقتصادی این کشورها برای توسعه کشور دعوت کرد. بیشترین کشوری که در آموزش نیروهای نظامی فعالیت داشت فرانسه بود. [attachment=27719] رواج فرهنگ سوننوجوی به معنی حرمتگزاری به امپراطور، اخراج اجنبیها. نوعی فلسفه سیاسی و جنبش اجتماعی برخاسته از آئین کنفوسیوسی بود که به شکل شعار سیاسی در دههی ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ رایج شد. در دوران باکوماتسو امپراطور ژاپن فردی بود به نام اوساهیتو که به امپراطور کومهای مشهور بود همچنین شوگون ایموچی بر مسند قدرت تکیه زده بود. امپراطور کومهای با حضور خارجیها در کشور مخالف بود و به همین خاطر فرمان اخراج اجنبیها را صادر کرد. با توجه به شرایط بعد از قرنها فرصت برای ایفای نقش فعال توسط امپراطور در مسائل مربوط به دولت بوجود آمد و امپراطور در مقابله با قراردادهای بسته شدن با خارجیان به مداخله در حکومت شوگون وارد شد. او در تاریخ ۱۱ مارس ۱۸۶۳ این فرمان را صادر کرد و آخرین مهلت برای اجرای فرمان را دو ماه یعنی ۱۱ مِی ۱۸۶۳ قرار داد. شوگون به هیچ وجه قصد و علاقهای برای اجرای این دستور نداشت و در زمان پایان اولتیماتوم شوگون برای اخراج غربیها هیچ حرکتی انجام نداد. تحت تأثیر این فرمان حملاتی بر علیه حکومت شوگونها و همچنین در برابر خارجیها در ژاپن انجام شد. از معروفترین این حملات شلیک به کشتیهای خارجی در تنگه شیمونوسکی درقلمروی چوشو به محض پایان موعد مقرر بود. بسیج ساموراییهای رونین، برای ترور مقامات دولتی و غربی، قتل تاجر انگلیسی چارلز لِنوکس ریچاردسون در حادثه ناماموگی به عنوان نتایجی از این فرمان به شمار میآید. دولت توکوگاوا به پرداخت غرامت یک صد هزار پوند استرلینگ برای مرگ ریچاردسون ملزم شد. در اوج جنبش ضدخارجی، در پاسخ به حمله به کشتیها در تنگه شیمونوسکی کشورهای غربی بمباران شیمونوسکی را انجام دادند. به سبب قتل چارلز لِنوکس ریچاردسون پرداخت غرامت جنگ سنگینی از ساتسوما مطالبه شد و یک اسکادران از کشتیهای نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا برای مرعوب کردن دایمیو و وادار کردن او به پرداخت این غرامت به بندر ساتسوما در کاگوشیما رفت. در پاسخ به این حرکت دایمیو بطرف کشتیها از ساحل شلیک کرد و کشتیهای بریتانیایی را به آتش کشید. این کشتیها هم در حملهای تلافیجویانه شروع به بمباران کاگوشیما کردند. این حوادث، منجر به تضعیف بیشتر حکومت شوگون شد. این حکومت بیش از حد ناتوان و سازش پذیر در روابط با قدرتهای غربی به نظر میرسید. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 06:53 AM بیوگرافی اعضای مهم گروه کوندو ایسامی: کوندو ایسامی در روستایی در غرب اِدو در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد و سال 1848 در مدرسهی شمشیرزنی شیکان شروع به تمرین کرد. اون به عنوان یک محقق شناخته شده بود و با نابودی گروهی از دزدان مهاجم که به خانوادهاش حمله کرده بودند مشهور شد و باعث شد تا توجه کوندو شوسکه استاد شمشیر زنی به وی جلب شود و او را به فرزندی قبول کند. از آن پس نام کوندو ایسامی را بر او نهاد. کوندو در سال 1860 با اوتسونه ازدواج کرد که دختر یکی از اشراف نزدیک به توکوگاوا بود. در 30 سپتامبر 1861 به عنوان استاد نسل چهارم در سبک شمشیرزنی تِنِّنریشینریو مسئولیت دوجوی(مدرسهی شمشیرزنی) شیکان را برعهده گرفت. هیجیکاتا توشیزو: او در 31 مه 1835 در حومه اِدو به دنیا آمد. پدرش کشاورز او مدتی کوتاه بعد از به دنیا آمدن توشی از دنیا رفت. در بین 6 برادر توشی کوچکترین آنها بود. در دوران کودکی مادرش را نیز از دست داد. او خیلی زود و در سن کم رفتارش خراب شد به طوری که به جز دوستان و خانوادهاش با تمامی افراد خشن رفتار میکرد. اما این رویه زمانی عوض شد که یک مرد جوان 21 ساله از قبیلهی آیزو مجبور شد هاراکیری کند به گفتهی شاهدان وی در تشییع جنازهی این جوان در ملأعام گریه کرد. هیجیکاتا در جوانی مشغول به دارو فروشی برای تأمین هزینههای خانوادهاش بود و همزمان نیز به تمرین شمشیرزنی میپرداخت. او وارد دوجوی شیکان شد و بعد از مدتی با کوندو ایسامی آشنا شد. بالاخره در سال 1859 به طور رسمی عضو این مدرسه شد. او نسبت به سایر مردان ژاپنی قدی بلند و چهرهای دلربا داشت که زیبایی وی را مانند هنرپیشه توصیف کردهاند. هیجیکاتا مویی سیاه داشت که بسیاری آن را آبی میخواندند. وی شاعر نیز بود و چون با اکثر سبکهای شمشیرزنی آشنایی داشت از شیوهی خاصی پیروی نمیکرد. یامانامی کِیسکه: از جزئیات تولد وی اطلاعی در دست نیست. وی فرزند استاد شمشیرزنی از قبیلهی سِندای بود. در سال 1860 در مدرسهی شیکان در یک مسابقه از کوندو ایسامی شکست خورد. او در هنرهای ادبی و نظامی تحصیلات بالایی داشت و به قلب مهربان و رئوف و درایتی که داشت مشهور بود. در شیکان توسط استاد اعظم مورد ستایش بود و اُکیتا سوجی او را برادر بزرگ خطاب میکرد. اُکیتا سوجی: او در سال 1842 یا 44 در یک خانوادهی سامورایی از قبیلهی شیراکاوا در اِدو به دنیا آمد. مدتی بعد پدرش در سال 1845 از دنیا رفت. در سن 9 سالگی در مدرسهی شیکان شروع به یادگیری فنون شمشیرزنی کرد. در آن زمان کوندو ایسامی مدرسه را به دست گرفته بود و هیجیکاتا توشیزو هنوز ثبت نام نکرده بود. او در شمشیرزنی نابغه بود به طوری که در سن 18 سالگی بر تمامی تکنیکهای شمشیرزنی تسلط پیدا کرده بود. در سال 1861 به یکی از اساتید شیکان ارتقا رتبه یافت. وی برای اطرافیانش صادق، مؤدب و خوشخو بود و برای شاگردانش فردی سختگیر و تندخو بود. از او به عنوان بهترین شمشیرزن شینسنگومی و یکی از برترینهای تاریخ ژاپن یاد میشود. ناگاکورا شینپاچی: در 23 مه 1839 در شهر اِدو به دنیا آمد. در هشت سالگی وارد دوجو شد و در سن 18 سالگی موفق به دریافت گواهینامه دان 6 از مدرسه شد و در سن 19 سالگی برای بهبود مهارتش قبیله ماتسومائه را ترک و به مسافرت پرداخت. او در چند باشگاه فعالیت کرد و در یکی از آنها با شیمادا کای آشنا شد و در سال 1861 با کوندو ایسامی در مدرسهی شیکان ملاقات کرد. سایتو هاجیمه: اطلاعاتی زیادی از تولد و کودکی او وجود ندارد ولی به نظر میرسد متولد 18 فوریه سال 1844 در شهر اِدو باشد. او در سال 1862 به علت قتل تصادفی یکی از خادمان رده بالای شوگون از اِدو رفت. او به کیوتو رفت و در باشگاهی که صاحب آن مردی به نام یوشیدا و از آشنایان پدرش بود تحت تعلیم قرار گرفت. سایتو چپ دست بود و عکس فنون راست دستها را تمرین میکرد و تکنیکهای ویژهای هم داشت. ویژگی تکنیک چپ دست وی باعث شده بود تا حتی اُکیتا سوجی نابغهی شینسنگومی نیز در برابر حملات وی قادر به دفاع نباشد. او شخص بسیار مرموزی بود و در سال 1863 به روشیگومی پیوست. تاکِدا کانریوسای: او یک سامورایی در شهر ایزومو به دنیا آمد ولی از تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست. او در جوانی آرزو داشت پزشک شود. او قبیلهاش را برای آموزش استراتژی نظامی ترک کرد. او عضوی نزدیک و شناخته شده برای خانواده تاکِدا شد و مدتی بعد او را به عنوان عضو این خانواده پذیرفتند. این خانواده جزئی از خاندان آیزو بود اما عقاید ضد شوگونی داشتند. وی در زمینههای دانشگاهی و پزشکی نیز نقش داشت. در شمشیرزنی مهارت فوق العادهای نداشت. او به دلیل هواداری از اخراج خارجیها دستگیر و زندانی شد و در سال 1863 پس از فرار از زندان به کیوتو رفت و به شینسنگومی پیوست. وی به فساد اخلاقی نیز دچار بود. اینوئه گِنزابورو: متولد 4 آوریل 1829 در شرق توکیو. او در سال1847به تمرین سبک شمشیرزنی تنن ریشین ریو پرداخت و در سال 1860 استاد این سبک شد. وی برخلاف تصور در مدرسه شیکان نبود. او در سال 1863 به روشیگومی پیوست. او با کندو ایسامی روابط صمیمانهای داشت و از بستگان اُکیتا سوجی نیز بود. تودو هِسکه: او در سال 1844 و در شهر توکیو به دنیا آمد. او در باشگاه ایتّو کاشیتارو آموزش دید و در سال 1862 با کوندو ایسامی رابطه برقرار کرد. هارادا سانوسکه: او در سال 1840 در خانوادهای رده پایین از قبیلهی ماتسویاما به دنیا آمد. او به تمرین سلاح نیزه سبک هوزیون ریو پرداخت. او یکبار در ماتسویاما مورد تمسخر واقع شد چون سپّوکو یا هاراکیری را به عنوان یک خدمتکار بلد نیست. سانوسکه برای اینکه خلاف آن را به آنها ثابت کند خنجرش را کشید و تلاش کرد هاراکیری انجام دهد اما زخم او چندان عمیق نبود و جان سالم به در برد. هارادا بعدها زخم خود را برای افتخار به زیردستان خود در شینسنگومی نشان میداد. وی خدمت در ماتسویاما را ترک کرد و به اِدو و مدرسهی شیکان رفت. یامازاکی سوسومو: او در سال 1843 در شهر اوزاکا به دنیا آمد. وی در سبک کاتوری ریو استاد بود و در کیوتو به پزشکی مشغول بود. یامازاکی توسط عمویش در هنرهای ادبی و نظامی آموزش دیده بود. از استعدادهای تحصیلی وی در هنگام بحثهای سیاسی با اشراف زادگان استفاده میشد. او مردی آرام و کم حرف بود. او در سال 1863 عضو روشیگومی شد و از وی برای کسب اطلاعات و جاسوسی استفاده میکردند. شیمادا کای: شیمادا کای از حوزهی اوگاکی در استان مینو و متولد 5 ژانویه سال 1828 بود. در سال 1857 به اِدو رفت و در آنجا شاگرد شینگیوتو ریو شد و با ناگاکورا شینپاچی نیز ملاقات کرد. در همین زمان قبیلهی وی از اوگاکی خواستند تا کای را به ریاست قبیله منصوب کند. اون به اسم Rinkasan (به معنی کشتی گیر سومو) معروف بود چون هیکل درشتی داشت ظاهراً در حدود 182 سانتیمتر و وزن 136 کیلوگرم. همین مسأله باعث میشد تا در میان مردم انگشت نما باشد پس از بخش جاسوسی به یگان دوم به عنوان معاون ناگاکورا شینپاچی برود. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:00 AM شینسنگومی و ناآرامیهای پایتخت شوگون مخالفانش را در تاریخ 18 آگوست 1863 از پایتخت خارج کرد اما آنها در کیوتو به شکل زیر زمینی فعالیتهای خود را ادامه دادند تا اینکه پس از مدتی حادثهی ایکِدایا رخ داد. واقعهی ایکِدایا: جاسوسان شینسنگومی یعنی شیمادا کای و یامازاکی سوسومو تاجری را که با قوم چوشو در حال فعالیت بود یافتند. در صبح روز 5 ژوئن 1864 تاکِدا کانریوسای به همراه چندتن از اعضای شینسنگومی به مقر تاجر حمله کردند و در آنجا تسلیحات و نامههایی از چوشو را یافتند. در بازجوییهایی که از افراد دستگیر شده اطلاعاتی مبنی بر حملهی قوم چوشو به پایتخت به دست آمد به این ترتیب که شورشیان منتظر شبی که در آن باد میوزد میشوند و سپس با ایجاد آتش، تمام شهر را میسوزانند. در شلوغی خاموش کردن آتش، آنها افراد کلیدی دولت را میکشند، امپراطور را ربوده و به مقر چوشو میبرند. اطلاعات بلافاصله به کمیساریای نظامی کیوتو گزارش شد، و حمله به ایکِدایا در همان روز صورت گرفت. در حدود ساعت 16 جستجو برای شورشیان شروع شد. کوندو ایسامی منتظر نیروی کمکی از جانب مقامات بالا بود اما آنها هرگز نیامدند بنابر این 30 نفر از افراد را در ساعت 20 آماده کرد سپس به دو دسته تقسیم شدند و جستجو را برای یافتن شورشیان در ساعت 22 آغاز کردند. کوندو ایسامی به همراه اُکیتا سوجی ، تودو هِسکه ، ناگاکورا شینپاچی، تاکِدا کانریوسای، تانی مَنتارو، آندو سوتارو، اوکوزاوا ایسکه، نیتا کاکوزایمون و کوندو شوهِی را با خود برد. هیجیکاتا نیز با بقیه منتظر ماند. در ایکِدایا حدود 20 نفر از هواداران افراطی اخراجی خارجیها بودند و برای فعالیت بعدی که نابودی ستاد شینسنگومی و ورود نیروهای چوشو به پایتخت بود برنامه ریزی میکردند. نیتا ، اوکوزاوا و آندو را وارد حیاط پشتی شدند و بقیه افراد به همراه کوندو ایسامی از در جلو وارد شدند. زمانی که صاحب مسافرخانه به شورشیان گزارش داد کوندو و اُکیتا از پله ها بالا دویدند و فریاد زدند: «هرکسی که مقاومت کند کشته خواهد شد». برخی از شورشیان که غافلگیر شده بودند به حیاط پشتی پریدند. اُکیتا یکی از آنان را کشت اما تصادفی به داخل حیاط سقوط کرد و این باعث شد تا به همراه تودو که از ناحیهی پیشانی جراحت برداشته بود از ایکِدایا خارج شوند و به این ترتیب تنها کوندو ایسامی و ناگاکورا شینپاچی داخل هتل در حال مبارزهای سخت باقی مانده بودند. پس از آن هیجیکاتا با نیروهای کمکی رسید و ایکِدایا توسط نیروهای شوگون محاصره شد. مبارزه بعد از حدود 2 ساعت به پایان رسید. در این نبرد اوکوزاوا کشته شد و نیتا به همراه آندو به شدت مجروح شدند ولی چند روز بعد جان دادند. در این حادثه 7 شورشی کشته و 23 نفر دستگیر شدند . این حادثه باعث شد تا چوشو دست به عملیات نظامی علیه آیزو و ساتسوما بزند و در تاریخ 19 ژوئیه 1864 به پایتخت حمله کردند اما شکست سنگینی خوردند. همه انتظار داشتند که شوگون با حملهای سنگین خاندان چوشو را نابود کند اما شوگون این خاندان را بخشید. و به نظر میرسید که شوگون توانایی مقابله با چوشو را ندارد. افزایش قدرت گروه: بعد از این وقایع شینسنگومی توسط شوگون و خاندان آیزو مورد تشویق قرار گرفت و شینسنگومی با پولهای به دست آمده 200 عضو جدید را وارد نیروهای خود کرد. کوندو به اِدو رفت و به همراه نیروهای جدید از جمله ایتو کاشیتارو در 27 اکتبر 1864 بازگشت. ستاد شینسنگومی نیز از معبد میبو به معبد نیشیهونگانجی نقل مکان کرد. ایتو کاشیتارو بعد از ملحق شدن به شینسنگومی مقام مشاور نظامی را برعهده گرفت. عقاید سیاسی وی با کوندو ایسامی در دو جهت مخالف بود. ایتو معتقد به سرنگونی شوگون بود اما کوندو به حمایت از شوگون اعتقاد داشت. مرگ یامانامی کِیسکه و چند تن از فرماندهان: یامانامی مدتی کوتاه بعد از حادثهی ایکِدایا از شینسنگومی فرار کرد و طبق مجازات خاطیان به انجام هاراکیری محکوم شد. وی در 20 مارس 1865 سپّوکو انجام داد. تئوریهایی در مورد دلایل فرار وی وجود دارد. بسیاری اختلاف وی را با هیجیکاتا دلیل فرار از شینسنگومی میدانند و عدهای دیگر بر این عقیده هستند که یامانامی از آیندهی شینسنگومی و سیاستهای شوگون با خبر شد و تصمیم به فرار گرفت. اُکیتا سوجی به عنوان نزدیک ترین فرد وی هنگام هاراکیری سر وی را قطع کرد. وی به دلیل اخلاق پسندیدهاش بسیار محبوب بود به طوری که در زمان تشییع جنازهی وی تمامی افراد منطقهی میبو حضور پیدا کرده بودند. اُکیتا نیز سال بعد دچار سرماخوردگی مزمن شد و سال بعد از آن مشخص شد که بیماری وی سل بوده است. در تاریخ 1 سپتامبر همان سال ماتسوبارا چوجی فرمانده یگان چهارم به دلیل ارتباط با بیوهی یک سامورایی رونین که خودش او را کشته بود محکوم به انجام هاراکیری شد. جنازهی تانی سانجورو فرمانده یگان هفتم در اول آوریل سال 1866 در معبدی در کیوتو پیداشد. کوندو ایسامی برادر کوچکتر او را به فرزندی قبول کرد. مرگ شوگون: در تاریخ 29 آگوست 1866 ایموچی شوگون در سن 20 سالگی بر اثر عارضهی قلبی حاصل از بیماری بِریبِری درگذشت. او داماد امپراطور کومهای بود. به جای وی توکوگاوا یوشینوبو 19 ساله به قدرت رسید. وی در مدرنیزه کردن ارتش بسیار فعال بود و از فرانسویها بارها برای آموزش و تجهیز نیروها استفاده کرد و از آمریکا نیز سلاح میخرید؛ ارتش ملی را در ژاپن تحت فرماندهی خودش به وجود آورد؛ او گرایش زیادی به کشور فرانسه داشت. وی تنها شوگونی بود که تمام عمر خود را خارج از قصر اِدو گذرانده بود و برخلاف اسلاف سدهی گذشته بسیار علاقهمند به غرب و الگو گیری از کشورهای صنعتی بود. با فعالیتهای وی به نظر میرسید که قدرت توکوگاوا بار دیگر به اوج خود رسیده است. در این مدت اکثر پایتخت به کنترل شینسنگومی درآمد و اعضای گروه در بیشترین تعداد 450 نفر میشدند. مردم نیز به هیجیکاتا شیطان شینسنگومی خطاب میکردند. [attachment=27721] مرگ امپراطور کومهای: در تاریخ 30 ژانویه 1867 امپراطور کومهای درگذشت و به جای وی پسر 14 سالهاش ساچینومیا که پسر دوم وی بود، به تخت نشست. از امپراطور جدید به عنوان امپراطور مِیجی یاد میشود.
RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:05 AM آغاز التهابات ایتو کاشیتارو که بیشتر از دو سال در شینسنگومی حضور داشت در 20 مارس 1867 به همراه تعدادی از افراد، از شینسنگومی جدا شد و گروهی جدید به نام گوریو اِجی تشکیل داد. او که در واقع با خاندان ساتسوما رابطه پیدا کرده بود فرماندهان رده بالایی مثل فرماندهی یگان نهم که برادر کوچکتر وی یعنی سوزوکی میکیسابورو بود، به همراه تودو هِسکه و سایتو هاجیمه را با خود همراه کرد. سه ماه بعد یعنی در تاریخ 10 ژوئن، تمامی افراد شینسنگومی به مقام باکوشین یا خادم شوگون ارتقا درجه پیدا کردند. تاکِدا کانریوسای فرمانده یگان پنجم شینسنگومی که با ورود ایتو کاشیتارو به شینسنگومی نقش کمرنگی پیدا کرده بود و از فرماندهی یگان پنجم عزل شده بود به فکر ارتباط با خاندان ساتسوما و براندازی شوگون افتاد. او با بهانهی بازگشت به خانه و داشتن زندگی آرام میخواست از گروه جدا شود اما شبکهی اطلاعاتی شینسنگومی از ماهیت حرکت تاکِدا اطلاع پیدا کرده بود. تاکِدا پس از جدایی از شینسنگومی در راه بازگشت به خانه در تاریخ 22 ژوئن توسط یکی از اعضای شینسنگومی احتمالاً سایتو هاجیمه کشته شد. ساکاموتو ریوما: او یکی از فعالان سیاسی بود که با حکومت توکوگاوا شوگون مخالف بود و در دیدارهایی با خاندانهای ساتسوما و چوشو که با هم درگیر بودند سعی در اتحاد این دو خاندان داشت . او با سایگو تاکاموری از ساتسوما ملاقات داشت و با افکارش در مورد نابودی شوگون آشنا گردید. وی اولین شرکت تجارت بین المللی را با کمک سایگو راه اندازی کرد و اکثراً با کشور آمریکا داد و ستد داشت. عواید این شرکت به قوم چوشو برای تقویت و آماده سازی نیروها میرسید. او با مقامات ارشد چوشو ملاقات کرد و توانست اتحادی بین ساتسوما و چوشو برای نابودی شوگون برقرار کند. شبی در سال 1866 ساکاموتو در یک درگیری با تپانچهای که در دست داشت یکی از کاپیتانهای پلیس شوگون را به قتل رساند و به زندان افتاد. او که قبلاً هم به زندان افتاده بود برای بار دوم آزاد شد. او یک برنامهی 8 مادهای را برای تغییر سیستم و کنار گذاری دولت شوگون و ایجاد دولت جدید طراحی کرد. در سال 1867 این برنامه توسط رئیس خاندان توسا به دست توکوگاوا یوشینوبو رسید و به طور غیر منتظره شوگون این برنامه را پذیرفت و برای اجرای این برنامه آماده شد. در تاریخ 9 نوامبر او از مقام شوگون استعفا داد؛ برنامههای ساکاموتو را برای بازگرداندن قدرت به امپراطور را اجرایی و مقدمات تغییر سیستم به نظام جدید برگرفته از دولتهای غربی را آماده کرد. او از پایتخت به اوزاکا رفت. از این به بعد ژاپن وارد دوران جدیدی شد و دولت این دوره را دوران مِیجی نامگذاری کرد. برنامههای ساکاموتو شامل تغییرات سیاسی و اقتصادی زیادی در ژاپن میشد که در اثر اجرای این تغییرات ساکاموتو ریوما به عنوان پدر مدرنیزه شدن ژاپن یاد شود. در تاریخ 10 دسامبر 1867 ساکاموتو ریوما به قتل رسید. به نظر میرسید که شینسنگومی یا گروهی دیگر از نیروهای تحت امر شوگون باشد اما قاتل واقعی هیچگاه پیدا نشد. مرگ ایتو کاشیتارو: سایتو هاجیمه که از طرف هیجیکاتا و کوندو برای جاسوسی و یافتن اهداف ایتو کاشیتارو با آنان همراه شده بود و بعد از مدتی نقشهی ترور کوندو ایسامی را گزارش داد. کوندو ایسامی هم ایتو کاشیتارو را شب هنگام به یک مهمانی در منزل شخصی خود دعوت کرد. بعد از پایان مهمانی و هنگامی که ایتو در راه بازگشت به مقر خود بود توسط نیروهای شینسنگومی محاصره و کشته شد. در این میان تودو هِسکه نیز یکی از ملازمان وی بود. اگرچه کوندو ایسامی دستور داده بود تا جان تودو هِسکه حفظ شود ولی هنگام درگیری یکی از سربازان شینسنگومی که تازه عضو شده بود و هِسکه را نمیشناخت او را به قتل رساند. تودو هِسکه هنگام مرگ 23 سال داشت. سوزوکی میکیسابورو برادر کوچکتر ایتو کاشیتارو زنده ماند و به صف مخالفان و قبیلهی ساتسوما پیوست. نیروهای ساتسوما و چوشو به همراه توسا نیروهای خود را برای گرفتن انتقام آماده کرده بودند و در زیر شعار اخراج خارجیها ، احترام به امپراطور متحد شدند و روز به روز به تعداد آنها افزوده میشد. شینسنگومی هم برای آماده باش به مقر فوشیمی رفت. در 12 دسامبر 1867 کوندو ایسامی در خیابان فوشیمی از شانهی راست مورد شلیک گلوله قرار گرفت ولی با دقت شیمادا کای که در آن روز ملازم او بود زنده ماند و برای درمان به اوزاکا فرستاده شد. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:08 AM آغاز جنگ بوشین مدتی بعد فرمانی از جانب امپراطور به دست قبایل رسید مبنی بر اینکه «از نیروهایتان علیه یوشینیبو استفاده کنید» . تمامی اموال و ممالک یوشینیبو نیز از او سلب شد. بعدها معلوم شد که این نامه جعلی بوده است. یوشینیبو پیامی مبنی بر اعتراض علیه فرامین صادر شده به همراه سربازان زیادی به دربار فرستاد. وقتی که سربازان توکوگاوا به کیوتو رسیدند با نیروهای ساتسوما و چوشو که به دلیل اتحادشان ساتچو نام گرفته بودند، مواجه شدند. ساتچو تحت پرچم امپراطوری مانع ورود آنها به پایتخت شدند و به آنها حمله کردند. بدین ترتیب اولین نبرد از سلسله نبردهای بوشین به نام نبرد توبا-فوشیمی در 27 ژانویه 1868 آغاز شد. درگیری به شهر کشیده شد نیروهای توکوگاوا با این که برتری عددی سه برابری داشتند ولی با مواجهه با سلاحهای آمریکایی نسل جدید ساتچو شکست خوردند توکوگاوا ظاهراً به اوزاکا فرار کرد و کیوتو به راحتی به تصرف نیرویهای ساتچو درآمد. شینسنگومی که از ساموراییهای زبدهای برخوردار بود ولی در برابر تفنگها و توپهای دور برد توانایی ناچیزی داشت. فرمانده یگان ششم شینسنگومی اینوئه گنزابورو در طول این جنگ کشته شد. برادر زادهاش تلاش داشت تا سر و شمشیر عمویش را با خود ببرد اما آنها بیشتر از توان وی سنگین بود و در راه اوزاکا سر و شمشیر را در معبدی به خاک سپرد. جاسوس ارشد شینسنگومی یامازاکی سوسومو به شدت زخمی شد و در تاریخ 6 فوریه درگذشت. محل دفن وی معلوم نیست ولی به نظر میرسد که در حین فرار به دریا انداخته شد. وی فردی مورد اعتماد هیجیکاتا و کوندو بود. نیروهای شوگون که به قلعهی اوزاکا عقب نشینی کردند و فکر میکردند که شوگون در اوزاکا مستقر شده است اما در حقیقت به سمت اِدو گریخته بود. این نیروها در آنجا هم نتوانستند مقاومت کنند و این قلعه به آتش کشیده شد. مستشاران فرانسوی به همراه فرماندهی نیروی دریایی اِنوموتو تاکه آکی به اِدو رفتند. اِنوموتو که تحصیل کردهی غرب در مسائل نظامی و سیاسی بود با خودش 180 هزار ریو به همراه گنجینهی بسیاری را آورد. فرانسویها که میخواستند طرحی برای جلوگیری از پیشروی نیروهای سلطنت طلب را به اجرا بگذارند و کار امپریالیها را یکسره کنند اما با مخالفت شوگون روبرو شدند. شوگون عنوان کرد که تسلیم خواستهی امپراطور است و به این ترتیب مستشار نظامی نیز از سمت خود استعفا داد. 5 نفر از مشاوران ارشد نظامی به کشور خود بازنگشتند: جولز برونِت به همراه فورتانت، مارلین، بوفییِر و اَندرو به همراه چند تن دیگر از افسران فرانسوی به دلیل رابطهی عمیقی که با شاگردانشان پیدا کرده بودند در کنار آنها ماندند و در بسیاری از جنگها نیز شرکت کردند. [attachment=27722] کشورهای غربی قطعنامهای به تصویب رساندند که با توجه به آن هیچ کشوری در این درگیری هیچگونه دخالتی نخواهد داشت تا زمانی که جنگ به پایان برسد. فرانسویها برای ایجاد صلح بین شوگون و امپراطور به کیوتو رفتند ولی با دست خالی برگشتند خصوصاً که طرفداران شعار «اخراج خارجیها، احترام به امپراطور» نیز درگیریهایی با فرانسویها داشتند.دستگیری کوندو: سایگو تاکاموری فرمانده ارتش متحد ساتچو بعد از پیروزی در توبا-فوشیمی به شرق و شمال لشکر کشید. کوندو ایسامی رهبر شینسنگومی بعد از عقب نشینی به اِدو با کاتسو کایشو فرمانده نظامی شوگون ملاقات کرد. وی نیروهای باقی مانده را جمع کرد و گروهی به نام کویوچیمبوتای تشکیل داد و در تاریخ 1 مارس 1868 از اِدو خارج شد. در تاریخ 29 مارس با ارتش امپراطوری مواجه شد و شکست سنگینی را متحمل شد. کوندو ایسامی به همراه بازماندگان این جنگ به سمت آیزو عقب نشینی کردند. اما در هنگام بازگشت در منطقهای محاصره شدند. کوندو ایسامی به همراه تعدادی از افراد دستگیر شد ولی مابقی به همراه هیجیکاتا توشیزو فرار کردند. هیجیکاتا به اِدو که محاصره شده بود رفت و از فرمانده کاتسو کایشو وزیر جنگ شوگون درخواست کرد تا زندگی کوندو ایسامی را نجات دهد. کاتسو کایشو نقش میانجیگر را در درگیریهای بین نیروهای شوگون و امپریالیستها داشت و بعدها توانست اِدو را بدون خونریزی تسلیم کند. ناگاکورا شینپاچی و هارادا سانوسکه قبلاً در تاریخ 12 مارس از شینسنگومی جدا شده بودند و گروه جدیدی را تشکیل دادند و به شمال حرکت کردند. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:11 AM تصرف اوتسونومیا: هیجیکاتا توشیزو و باقیماندههای شینسنگومی به نیروهای شوگون پیوستند. در آوریل 1868 هیجیکاتا توشیزو به همراه اوتوری کِیسکه به طور ناگهانی اِدو را ترک کردند و به سمت شمال رفتند در این لشکر که تقریباً دو هزار نفر بودند. ساموراییهای توکوگاوا به همراه بازماندگان شینسنگومی مانند شیمادا کای و سایر اقشار اجتماعی دیده میشدند. هدف اصلی آنها حمله به قلعهی اوتسونومیا که بر سر جادهی استراتژیک قرار داشت بود. ارباب این قلعه به دستور توکوگاوا به همراه نامهای به کیوتو رفته بود تا عذرخواهی و تسلیم خود به امپراطور را به همراه پیشنهاد وحدت ملی اعلام کند اما نیروهای ساتچو در بین راه او را دستگیر کردند زیرا میدانستند که رسیدن این پیام به دست امپراطور باعث عفو و بخشش توکوگاوا میشود و این معادلات نظامی ساتچو را پیچیده میکند. در تاریخ 7 و 8 آوریل نیروهای پیشتاز به فرماندهی هیجیکاتا توشیزو پیشروی سریعی به سمت قلعه داشتند. به طور همزمان نیز دهقانان قلعه دست به اعتصاب زده بودند. در تاریخ 10 آوریل نیروهای اوتوری کِیسکه به قلعه حمله کردند و نیروهای امپریالی را خارج کردند و در روز 20 قلعه به تصرف نیروهای شوگون درآمد اما قلعه از ذخیرهی غذایی خالی بود با توجه که چندین روز پیش دهقانان شورش کرده بودند. نیروهای هیجیکاتا به همراه اوتوری و نیروی تشکیل شدهی جدید شامل شینپاچی به هم ملحق شدند. سپس به طرف شمال و قلعهی میبو حرکت کردند که با نیروهای ساتسوما برخورد کردند. افراد ساتسوما که غافلگیر شده بودند به این قلعه پناه آورده بودند و تدابیر دفاعی را منظور کرده بودند. حمله آغاز شد اما با قدرت آتش بالای ساتسوما مواجه شدند اما با وجود تلاشهای زیاد این گروه ترکیبی، به نظر میرسید که توان فتح قلعه را نداشته باشند. در نهایت پس از تحمل 60 نفر کشته و زخمی به قلعهی اوتسونومیا عقب نشینی کردند. ارتش امپریالی نیز از جنوب به این منطقه رسیده بود و در یک روز توانست قلعه را پس بگیرد و بدین ترتیب نیروهای اوتوری به شمال و آیزو عقب نشینی کردند. هیجیکاتا در این نبرد به شدت زخمی شد و تا مدتها توانایی بازگشت به میدان جنگ را نداشت. مرگ کوندو ایسامی: در تاریخ 25 آپریل 1868 کوندو ایسامی به محل اعدام ایتاباشی برده شد و در ملأعام گردن زده شد. این اعدام در جهت خونخواهی مرگ ساکاموتو ریوما صورت گرفت. اما در صورتی که بعداً معلوم شد که ترور ساکاموتو کار شینسنگومی نبوده است. سر کوندو در کنار رودخانهی سانجو در کیوتو به نمایش عموم گذاشته شد ولی مدتی بعد ربوده شد. او در زمان مرگ 34 ساله بود. کوندو ایسامی فرزند کشاورزی بود که توانسته بود خود را به درجات بالای کشور برساند و مرگ او ضربهی روحی بزرگی بر نیروهای شوگون وارد کرد. برای وی سه قبر ساخته شد، دو قبر در توکیو و یکی در آیزو توسط هیجیکاتا توشیزو. هیجیکاتا این قبر را شخصاً کند در حالی که هنوز زخمهای وی بهبود نیافته بود. [attachment=27723] نبرد اوئِنو: از اِدو خبر میرسید که محاصرهی این شهر تنگ و تنگتر میشود. شوگون در 11 آوریل پس از چندین دور مذاکره بین کاتسو کایشو و سایگو تاکاموری خود را تسلیم ساتچو کرد. شوگون در حبس خانگی و سپس به منطقهی شیزوکا منتقل شد. نیروهای محافظ شوگون نیز در اِدو جمع شده بودند و بالغ بر 4000 نفر میشدند در این بین گروهی حاضر به تسلیم نبودند و خواستار ادامه نبرد با نیروهای ساتچو بودند. این گروه شوگیتای نامیده میشد. شوگیتای از ساموراییهای سابق شوگون و نیروهای مردمی شهر تشکیل شده بود. سایگو تاکاموری به همراه نیروهای ساتچو میخواستند در همین جا کار را یکسره کنند آنها اِدو را کیوتوی دیگری میدیدند با استفاده از تجربیات نبرد توبا-فوشیمی میخواستند اِدو را فتح کنند. سایگو تقریباً نزدیک به 10 هزار سرباز داشت و از توپهای سنگین و تفنگهای دوربرد انگلیسی استفاده میکرد. وی قبل از نبرد اعلام کرده بود: «ما با این تجهیزات و نیروهایی که داریم کارمان بسیار آسان و راحت است و لذت این پیروزی بسیار استثنایی و فوق العاده است». هارادا سانوسکه فرمانده یگان دهم شینسنگومی نیز در بین فرماندههای شوگیتای دیده میشد. وی از گروه شینپاچی خارج شده بود و برای ادامه زندگی در کنار زن و فرزندانش به خانه بازگشت اما ناگهان تصمیم خود را عوض کرد و به مرکز اِدو که تحت محاصره بود رفت. ناگاکورا شینپاچی بعدها در کتاب خود عنوان کرد که وی هنگام بازگشت به خانه فهمیده بود که تمام اعضای خانوادهاش را از دست داده است. ناگاکورا شینپاچی نیز که همسرش در طول جنگ توبا-فوشیمی باردار بود، پس از زایمان مرد و ناگاکورا حتی نتوانست به مراسم خاکسپاری وی برود و تا مدتها نیز دختر تازه به دنیا آمدهاش را نمیتوانست ببیند. در صبح روز 4 جولای 1868 نیروهای ساتچو توانستند وارد اِدو شوند و به سمت مقر شوگیتای در اوئِنو رفتند. نیروهای ساتسوما به رهبری سایگو تاکاموری به دروازهی اصلی حمله کردند ولی در برابر مقاومت 450 نفر از نیروهای شوگیتای متوقف شدند و با دادن تلفات سنگین زمین گیر شده بودند تا اینکه نیروهای چوشو موفق شدند با ایجاد حملهی دوم از پشت به کمک ساتسوما بیایند و آنها را از بن بست تاکتیکی خارج کنند. در حالی که شوگیتای مقاومت شدیدی از خود نشان میداد نیروهای توسا با توپ به مقر آنها شلیک کردند و آخرین سنگرهای مقاومت را نیز منهدم کردند. این حمله از سه جناح طراحی شده بود و در زمانی که این نقشه در اتاق فکر عملیات طراحی میشد طرح یک قتل عام بزرگ به تصویب رسید. در این نبرد تلفات بسیار سنگینی به نیروهای ساتچو وارد شد که آمار دقیقی از آن در دست نیست ولی از نیروهای شوگیتای 300 نفر کشته شدند. در میان زخمیها هارادا سانوسکه نیز دیده میشد. فرماندهی یگان دهم شینسنگومی بالاخره پس از گذشت دو روز در سن 24 سالگی به دلیل شدت اثر جراحات وارده جان داد. اِنوموتو تاکهآکی و فرانسویها نیز از طریق دریا به شمال رفتند. RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:15 AM تاجگذاری امپراطور و آغاز رسمی دوران مِیجی سرآغاز این اصلاحات دوران مِیجی سوگندنامهای پنجمادهای بود که در 7 آوریل ۱۸۶۸ و در هنگام تاجگذاری امپراطور مِیجی اعلام شد. این سوگندنامه هدف از دگرگونیهای دوران امپراطور مِیجی را روشن کرد و بنیانی قانونی برای مدرنگرایی ژاپن بنا نهاد. پنج ماده این سوگندنامه به شرح زیر بود: • برپایی شورای مشورتی. • دخالت همه طبقات در اداره امور مملکتی. • الغای قانونهای تجملستیز و حذف محدودیتهای طبقاتی در استخدام. • جایگزین کردن قانونهای منصفانه طبیعی به جای سنتهای نادرست. • جستجوی جهانی دانش به منظور تقویت بنیاد حکومت امپراطوری. امپراطور مِیجی چند ماه پس از تاجگذاری در تاریخ 23 اکتبر قدرت را به دست گرفت. آیزو: پس از سقوط اِدو توکوگاوا به شیزوکا فرستاده شد و امپراطور مِیجی که در آن زمان 16 ساله شده بود به اِدو آمد. نام اِدو نیز به توکیو به معنای پایتخت شرقی تغییر کرد. از شینسنگومی خبر رسید که در تاریخ 19 جولای، اُکیتا سوجی فرمانده یگان اول و نابغهی شینسنگومی در اثر بیماری سل درگذشته است. قبر وی در توکیو قرار دارد و مکان قبرش فقط سالی یکبار برای دید عموم در ماه ژوئن باز است. اُکیتا سوجی در هنگام مرگ 24 سال سن داشت. [attachment=27724] جبههی نبرد دیگر از جنوب به سمت شمال منتقل شد. نیروهای امپراطوری خود را برای فتحی دیگر در آیزو آماده میکردند. هیجیکاتا توشیزو که حالا فرماندهی کل شینسنگومی شده بود هنوز جراحاتش خوب نشده بود بنابر این سایتو هاجیمه را به عنوان جانشین خود در آیزو منصوب کرد. در آیزو اتحادی از قبایل به همراه فرماندهی نیروی دریایی اِنوموتو تاکه آکی تشکیل شد که به آن اتحاد شمال میگفتند. نیروهای ائتلاف شمال اگرچه از لحاظ نیروی انسان متعدد بودند ولی در تجهیزات بسیار ضعیف بودند. جنگ افزارهای مدرن کمیاب بود و در اواخر برای ساخت توپ چوبی تلاشهایی صورت گرفت. این توپ که اطراف لولهی آن با طناب تقویت شده بود بر روی مواضع دفاعی قرار داده میشد و تنها میتوانست 4 تا 5 بار قبل از ترکیدن خود، گلوله شلیک کند. از طرق تجارت نیز توانسته بودند 2 عدد مسلسل گاتلینگ و 2000 تفنگ مدرن فرانسوی تهیه کنند.[attachment=27725] ارتش امپراطوری در بخش تسلیحاتی نیز از کشورهای آمریکا و امپراطوری بریتانیا سلاحهای جدیدی را برای خرید سفارش دادند. در جذب نیروهای انسانی نیز با استفاده از احساسات ضد شوگونی مردم، وعدههای کاهش مالیات، اعطای مقام سامورایی(مستمری دائم) افراد زیادی را به خدمت میگرفتند. به عنوان مثال گروهی به نام سِکیهوتای که اکثراً از کشاورزان و کارگران تشکیل شده و مورد حمایت بازرگانان نیز بود با وعدهی کاهش مالیات، عدالت و از بین رفتن تضاد طبقاتی به نبرد نیروهای سابق شوگون رفته بودند. این گروه به عنوان سپاه پیشتاز دولت مِیجی فعالیت میکردند. فرماندهی یگان سوم این گروه سوزوکی میکیسابورو یا فرماندهی سابق یگان نهم شینسنگومی بود. این افراد پس از پیروزیهایی که به دست آورده بودند و قدرت گرفتن ارتش مِیجی کنار گذاشته شدند البته سِکیهوتای که مورد استقبال کشاورزان قرار گرفته بود احتمال میرفت که مقبولیت بیشتری به دست آورد و در آینده برای دولت مِیجی مشکل ساز شود. به این گروه لقب سپاه دروغ دادند و بیشتر اعضای این گروه به دلیل دادن وعدهی دروغین کاهش مالیات اعدام شدند اما سوزوکی میکیسابور توانست فرار کند.نیروهای امپراطوری به سمت ناگائوکا رفتند و با ارباب این منطقه جنگیدند اگرچه خسارات فراوانی را به دنبال داشت اما توانستند در 15 سپتامبر قلعه را به طور کامل تصرف کنند. سپس ارتش ساتچو با 3000 نفر به سمت محلی استراتژیک برای فتح آیزو رفتند و در آنجا با پیروزی بر نیروهای 700 نفرهی هیجیکاتا توشیزو و اوتوری کِیسکه توانستند راه را برای فتح آیزو هموار کنند. از این جنگ فهمیده شد که آیزو و سِندای بی دفاع هستند. نیروهای اوتوری کِیسکه نیز به سندای عقب نشینی کردند و در نتیجه آیزو تنها ماند. در اکتبر 1868 آیزو به مدت یکماه محاصره شد. فرماندهی یگان سوم شینسنگومی به همراه 20 نفر از افراد در آیزو باقی ماندند. سایتو به همراه افرادش و تعداد اندکی نیروی محلی در نزدیکی قلعهی آیزو، واکاماتسو مستقر شدند. وی اعتقاد داشت که ما به ارباب قبیلهی آیزو بیش از حد مدیون هستیم و میگفت: من به جای فرار، اراده کردهام تا خونم در آیزو ریخته شود و در همین جا کشته شوم. فرمانده یگان سوم شینسنگومی آخرین مبارزهی خود زیر پرچم شینسنگومی را در نیورایدو در ماه سپتامبر انجام داد. در آیزو گروهی بود از ساموراییهای نوجوان به نام نیروهای ببر سفید بودند که بین 16 تا 17 سال سن داشتند. این گروه در بالای کوهی مشرف به قلعه، زمانی که دیدند قلعهی آیزو سقوط کرده و در آتش میسوزد؛ به صورت دسته جمعی دست به انجام هاراکیری زدند. جنازهی این افراد تا مدتها بر روی زمین ماند تا اینکه دولت اجازهی دفن آنها را صادر کرد. برای آنها در بالای کوه یادبودی قرار داده شد و نام 20 نفر از اعضای این گروه بر روی آن حک شد. از ارباب آیزو نیز شعری زیبا بر روی سنگ نوشته شده است: «مهم نیست مردم چقدر این سنگها را با اشکهایشان بشویند، این نامها هرگز از یاد جهانیان پاک نخواهد شد». موسولونی دیکتاتور فاشیست ایتالیا زمانی که داستان این گروه را شنید بسیار متأثر شد و ستونی به یاد بود این گروه در شهر پُمپِی ایتالیا نصب کرد که تا الان پابرجا هست. [attachment=27726] با وساطت ارباب منطقهایی که در همسایگی آیزو بود، ارتش ساتچو با قول زنده ماندن در برابر تسلیم، توانست دروازههای قلعهی اصلی آیزو را باز کند. آیزو در 6 نوامبر تسلیم شد و ساموراییهای آیزو به زندانهای دور افتاده تبعید شدند.
RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:19 AM جمهوری اِزو پس از سقوط آیزو ارباب منطقهی سندای با شنیدن اخبار فجایع آیزو دچار وحشت شد و منطقه را به نیروهای امپریالی تسلیم کرد. نیروهای شینسنگومی و فرماندهی نیروی دریایی به همراه مشاوران فرانسوی به سمت شمال و جزیرهی اِزو رفتند؛ در آنجا تصمیم به ایجاد کشوری مستقل گرفتند. بالاخره پس از دو سال مبارزه دستاورد نیروهای شینسنگومی و شوگون سابق، دولتی شد به نام جمهوری اِزو. اولین و تنها جمهوری تاریخ ژاپن. [attachment=27727] هنگامی که هیجیکاتا برای رفتن به جزیره آماده میشد پزشک شینسنگومی به نام ماتسومو ریوجین دلیل این حرکت را از وی پرسید و هیجیکاتا در جواب گفت: «من برای پیروزی به این جنگ نمیروم، دولت توکوگاوا در حال سقوط است و این رسوایی است اگر هیچ کسی نخواهد با آن برود(سقوط کند). به همین خاطر من باید بروم. من در بهترین نبرد عمرم مبارزه خواهم کرد و برای کشورم خواهم مرد. من نمیتوانم در جهان پس از مرگ با کوندو روبرو شوم در حالی که دست دوستی با قاتلانش داده باشم».جمهوری اِزو با برگزاری اولین انتخابات آزاد تاریخ ژاپن، اِنوموتو تاکهآکی را به ریاست جمهوری برگزید و تاریخ 25 دسامبر 1868 تاریخ تأسیس این جمهوری بود. اوتوری کِیسکه به عنوان وزیر دفاع و هیجیکاتا توشیزو به عنوان معاون وی منصوب شد. دولت بر اساس مدل جمهوری آمریکا ساخته شده بود. جمهوری تلاش کرد تا بتواند با استفاده از روابط دیپلماتیک برای خود متحد پیدا کرده و دارای اعتبار بین المللی شود اما هیچ کشوری پاسخ مثبت نداد. نیروهای امپراطوری نیز مورد حمایت تسلیهاتی آمریکا و انگلیس بودند. اِنوموتو به شورای امپراطوری نیز پیشنهاد داد تا این دولت تحت قوانین امپراطوری و منش سامورایی های سابق باشد ولی این پیشنهاد نیز توسط شورا رد شد. [attachment=27728] نبرد دریایی میاکو: نیروی دریایی امپراطوری نیز از توکیو حرکت کرد و در تاریخ 20 مارس 1869 به بندر میاکو رسید. نیروهای ساتچو از ناو فرانسوی کوتِتسو که با زره پوش آمریکایی تقویت شده بود استفاده میکردند. نیروهای جمهوری جدید تصمیم گرفتند تا با یک حملهی غافلگیرانه این ناوگان را که شامل 7 کشتی میشد نابود کرده و کوتِتسو را به چنگ بیاورند. نیروهای اِزو با سه کشتی که شاخص آنها کایتِن به فرماندهی آرای ایکونوسکه و هجیکاتا توشیزو همچنین هِنری نیکول مشاور فرانسوی سابق نظامی دولت شوگون، به مصاف نیروهای امپراطوری رفتند. نیکول به رهبری این حمله انتخاب شده بود چون کشتی کوتِتسو در زادگاه نیکول ساخته شده بود و اشراف کامل به این نوع کشتیها داشت. در 25 مارس حمله به این صورت طراحی شده بود که کشتی کایتِن با پرچم آمریکا به کشتیهای امپراطوری نزدیک شد و کشتی بانریو به فرماندهی یوگِکیتای و مسئول هماهنگی سابق فرانسویها با پرچم روسیه در حالت آماده باش بود تا از دور با توپخانه دشمن را هدف قرار دهد. کشتی دیگری با نام تاکائو به فرماندهی شینکیتای و فرانسوی دیگری به نام اوژِن کولاچ نیز در این نبرد همراه آنها بود. به دلیل آب و هوای بد زمستانی تاکائو دچار مشکل موتورخانه شد و کشتی بانریو نیز به علت خرابی به اِزو برگشت. کایتِن جلودار و تاکائو با سرعت کم از پشت این کشتی در حال حرکت بود. چند ثانیه قبل از حمله کایتِن پرچم اِزو را برافراشت و حمله را آغاز کرد. در ابتدا تفنگها شلیک شدند و بعد از برخورد دو کشتی ساموراییها به داخل کشتی کوتِتسو وارد شدند البته این ورود با مشکل همراه بود چرا که ارتفاع عرشهی کایتِن 3 متر بالاتر از کوتِتسو بود. پس از غافلگیری نیروهای امپراطوری نوبت به غافلگیری نیروهای جمهوری رسید. ورود مسلسل گاتلینگ باعث شد تا بسیاری از ساموراییها کشته شوند. نیکول توسط دو گلوله زخمی؛ یکی از فرماندهان به نام کوگا گِنگو به همراه 24 سامورایی دیگر کشته شدند. کایتِن تنها با آسیب به سه کشتی و بدون گرفتن کوتتسو به هوکایدو فرار کرد. تاکائو که به کندی حرکت میکرد در نهایت به دلیل خرابی موتور خانه منفجر شد. 40 خدمه به همراه اوژِن کولاچ برای چند روز موفق به فرار شده بودند ولی در نهایت توسط نیروهای امپراطوری دستگیر شدند و برای محاکمه به توکیو فرستاده شدند. سرنوشت ساموراییها مشخص نشد ولی کولاچ به همراه نیکول از اعدام گریختند و به فرانسه اخراج شدند. نبرد هاکوداته: ناوگان نیروی امپراطوری نیز به شمال پیشروی کرد و نیروهای پیاده شامل 10هزار نفر را در 9 آوریل در سواحل اِزو پیاده و پشتیبانی کرد. سربازان اِزو تمرکز خود را بر روی سه نقطه از منطقه متمرکز کرده بودند: فوتاماتا، کیکونای و ماتسومائه. در ماتسومائه اوتوری کِیسکه فرماندهی را برعهده داشت و هیجیکاتا توشیزو به همراه شینسنگومی در فوتاماتا. هیجیکاتا در جبههی فوتاماتا توانست پیروز میدان شود اما قلعهی ماتسومائه به همراه جبههی کیکونای سقوط کردند. قلعهی ماتسومائه با ابتکار خود هیجیکاتا فتح شده بود. پس از شکست در دو جبههی دیگر، هیجیکاتا با وجود پیروزی مجبور شد به هاکوداته عقب نشینی کند. نیروهای شینسنگومی به دو گروه تقسیم شدند بخشی توسط هیجیکاتا توشیزو در گوریوکاکو مستقر شدند و بخشی دیگر در ساحل و قلعهی بِنتِن دایبا به همراه شیمادا کای و اوتوری کِیسکه سنگر گرفتند. در نبرد دریایی نیز نیروهای امپریالی با 7 کشتی و نیروهای جمهوری با 3 کشتی به مصاف هم رفتند که از کشتیهای اِزو یکی نابود و دو کشتی دیگر به تصرف نیروهای امپراطوری درآمد. به این ترتیب قلعهی بِنتِن دایبا مورد تمرکز آتش نیروهای سلطنتی قرار گرفت و به محاصرهی کامل دریایی و زمینی درآمد. فرماندهان دولت اِزو در مراسمی مهمانی خداحافظی ترتیب دادند. در 11 می 1869 هیجیکاتا توشیزو از مقر گوریوکاکو به کمک نیروهای تحت محاصره رفت و در میدان نبرد در اثر اصابت گلولهی یک اسنایپر(تک تیر انداز) از روی اسب به زمین افتاد و جان داد. او هنگام مرگ 34 سال داشت. یک هفته بعد گوریوکاکو نیز سقوط کرد و بالاخره جمهوری اِزو در تاریخ 27 ژوئن 1869 تسلیم شد. محل دفن هیجیکاتا توشیزو معلوم نیست اما سه قبر برای وی در حال حاضر موجود است. 2 قبر در توکیو که یکی از آنها قبر سرباز گمنامی در ایتاباشی کنار قبر کوندو ایسامی است و دیگری در معبدی به نام هینو. قبر سوم نیز در شهر هاکوداته در هوکایدوی امروزی واقع است. دو ماه پس از مرگ هیجیکاتا فردی عکس، مو و شعر قبل از مرگ وی را پیدا کرد. «هرچند بدنم ممکن است در جزیرهی اِزو پوسیده باشد، اما روح من از اربابم در شرق محافظت خواهد کرد». همه از او به عنوان رهبری کاریزماتیک یاد میکنند به طوری که بسیاری از ساموراییها با وجود اینکه گریه برای یک سامورایی ننگ به حساب میآید، پس از شنیدن خبر مرگ وی چنان میگریستند مانند کودکانی که مادر از دست دادهاند. اکثر ساموراییها در وصیت نامهی خودشان که بعد از جنگ پیدا شد از او به عنوان شجاع ترین مرد در اِزو یاد میکردند. [attachment=27729] مشاوران فرانسوی قبل از محاصرهی کامل به یک ناوگان فرانسوی فرار کردند و از آنجا به فرانسه بازگشتند.
RE: سرگذشت گروه شینسن در انقلاب ژاپن - Mohabat69 - 2013/12/06 07:27 AM بعد از جنگ توکوگاوا یوشینوبو به همراه بسیاری از خدمتکاران وفادار خود در شیزوکا باقی ماند. اما برخی از ساموراییهایی که به مقام خادم شوگون رسیده بودند اعتقاد داشتند که شوگون آنها را رها کرده و مرده است؛ به همین خاطر یوشینوبو از این افراد به خاطر امکان ترور وی میترسید. پس از گذشت سالها و کنار رفتن افراد تندرو از بدنهی دولت مِیجی اموال وی نیز به تدریج بازگردانده شد. در سال 1896 دختر نهم یوشینوبو با شاهزاده فوشیمی ازدواج کرد. شاهزاده فوشیمی پسرعموی امپراطور هیروهیتو (نوهی امپراطور مِیجی) بود. از آن به بعد نیز پیوندهای خانوادگی بسیاری بین نوادگان توکوگاوا و خاندان امپراطوری صورت گرفت. در سال 1902 امپراطور مِیجی به یوشینوبو اجازه داد تا به منزل خانوادگی خود در توکیو برگردد و نیز بلند پایه ترین مقام اشرافی را به خاطر خدمات وی به ژاپن اعطا کرد. بالاخره توکوگاوا یوشینوبو در 21 نوامبر 1913 یکسال بعد از امپراطور مِیجی و در سن 76 سالگی درگذشت. اِنوموتو پس از دستگیری به علت خیانت و شورش زندانی شد. وی خواستار باقی ماندن در منش ساموراییها بود. سایر اعضای شینسنگومی دستگیر شدند و به جزیرهی نیجیما تبعید شدند. بعضی دیگر زندانی شدند و باقی نیز از اعدام فرار کردند. گرچه سایگو تاکاموری خواستار شدت عمل علیه آنان بود ولی به دلیل خراب شدن وجههی جهانی ژاپن و روابط دیپلماتیک با سایر کشورها شورای امپراطوری از این عمل منصرف شد. اِنوموتو پس از مدتی که زندانی بود توسط فرماندهان جدید دولت مِیجی آزاد شد چون میدانستند که اِنوموتو تواناییهای بسیار بالایی در ادارهی کشور دارد. اِنوموتو در هلند تحصیلات خود را گذرانده بود و به زبانهای انگلیسی و هلندی تسلط کامل داشت و در طول مدت اقامت خود برنامهای برای اتصال دو شهر یوکوهاما و اِدو از طریق تلگراف را برنامه ریزی میکرد و هنگام بازگشت به ژاپن با کشتی بخار خریداری شده از هلند توسط شوگون بازگشت. وی پس از آزادی به عنوان سفیر در چندین کشور فعالیت کرد. پس از پایان جنگ بوشین سایر جنگجویان توکوگاوا نیز بعد از 2 یا 3 سال آزاد شدند. ناگاکورا شینپاچی که به همراه گروه خود مشغول نبرد در خارج اِزو بود بعد از شنیدن خبر سقوط جمهوری در توکیو مخفی شد. اون به نزد خاندان خود ماتسومائه بازگشت و با دختر یک پزشک ازدواج کرد. نام خود را به سوگیمورا یوشی تغییر داد و مدتی به عنوان معلم شمشیرزنی در زندان هوکایدو کار میکرد. برای مدتی نیز در توکیو مدرسهی شمشیرزنی داشت و سپس به هوکایدو بازگشت و تا آخر عمر در آنجا باقی ماند. در سال 1876 ناگاکورا به کمک دکتر ماتسوموتو و تعدادی دیگر برای کوندو ایسامی و هیجیکاتا توشیزو قبری ساخت. به درخواست وی قبری نیز برای خودش در ایتاباشی محل اعدام سابق و کنار سایر اعضای شینسنگومی ساخته شد و بعد از مرگ در سال 1915 در همانجا دفن شد. او برای دوستانش مرثیهای برگزار کرد و 4 سال قبل از مرگش برای یک روزنامه نگار وقایع آن دوران را شرح میداد تا در روزنامه چاپ شود. این خاطرات بعد از نیم قرن باعث خشنودی مردم از یک گروه وفادار به نام شینسنگومی شد. کتاب خاطرات وی به مدت صد سال ناپدید شده بود اما بعد از یافتن و تحریر در سال 1998 چاپ شد. [attachment=27730] شیمادا کای در سال 1871 از زندان آزاد شد و با خانوادهاش به مینو نقل مکان کرد. سپس به کیوتو رفت و مدرسهی شمشیرزنی باز کرد. دولت جدید و اِنوموتو از او برای خدمت بارها دعوت کردند اما هیچ گاه با آن موافقت نکرد چون نمیتوانست با کسانی که دشمن شینسنگومی بودند همکار شود. از آنجا که دورهی شمشیرزنی به پایان رسیده بود باشگاه وی تعطیل شد ولی از قضا در معبد نیشیهونگانجی که زمانی مقر شینسنگومی بود به عنوان نگهبان مشغول به کار شد و تا آخر عمر همانجا ماند.[attachment=27731] جولز برونت فرماندهی مستشاران فرانسوی که تحت تعقیب بود به کشورش گریخت. او که منتظر محاکمه بود نه تنها در بدو ورود به بندر دستگیر نشد بلکه با استقبال مردمی مواجه گشت. دولت مِیجی درخواستی مبنی بر تحویل وی به فرانسه فرستاد اما به دلیل محبوبیت فراوانی که در بین مردم فرانسه به خاطر فعالیتش پیدا کرده بود، فرانسه این درخواست را رد کرد. در اثر تلاشهای اِنوموتو در سالهای بعد نه تنها برونِت بخشیده شد بلکه از طرف دولت امپریالی دوبار در سالهای 1881 و 1885 مدال دریافت کرد. وی در خاطرات خود از هیجیکاتا توشیزو بارها و بارها تقدیر کرد و میگفت اگر وی در اروپا میبود درجهی ژنرالی حداقل افتخاری بود که میتوانست کسب کند. جولز برونِت و اوتوری کِیسکه در سال 1911 درگذشتند. امروزه اگرچه نام جولز برونِت در فرانسه کم رنگ شده است اما در ژاپن همه او را به عنوان مردی میشناسند که شانه به شانه در کنار آخرین سامورایی جنگید.[attachment=27732] اوتوری کِیسکه در زندان توکیو به افزایش آموختههای علوم غربی خود پرداخت. او در طول مدت حبس خود نه تنها رفتار بد مدیر زندان را اصلاح کرد بلکه نظامی شبه پارلمانی در میان زندانیان ایجاد کرد. پس از آزادی از زندان در سال 1872 وارد همکاری با دولت مِیجی شد و در ابتدا مشغول طرح احیای زمینهای کشاورزی بود. سپس مدیر یک مدرسه و در سال 1889 به عنوان سفیر به کره رفت. در اولین جنگ ژاپن و چین نیز حضور داشت. وی مجلهای منتشر کرد و خاطرات خود و همرزمان دوران جنگ بوشین را در آن ذکر میکرد. برای ساخت یاد بود کشته شدگان جنگ هاکوداته نیز کمک فراوانی کرد. وی دو ماه پس از تولد 78 سالگی خود در اثر سرطان مری درگذشت.هنری نیکول به همراه اوژِن کولاچ در فرانسه محکوم شدند ولی محکومیت آنها زیاد سنگین نبود. آنها در جنگ فرانسه-پروس جنگیدند و نیکول 24 ساله در این جنگ کشته شد اما کولاچ زنده ماند. بعدها کتابی با نام «حادثهای در ژاپن» نوشت و به بیان حوادث جنگ بوشین پرداخت و آن را در سال 1374 منتشر کرد. وی اولین اروپایی بود که اکثر اوقات لباس ژاپنی میپوشید. [attachment=27733] پس از پایان جنگ بوشین دولت شروع به انجام اصلاحات مِیجی کرد. یکی از امتیازات ژاپن در آن موقع طبق تاریخ نویسان غربی که باعث افزایش سرعت مدنیزه شدن شد، میزان سواد در جامعه بود به طوری که در آن روزگار حداقل 40% مردان جامعه باسواد بودند و در شهر اِدو(توکیو) حداقل 70%!!!. این آمار قابل مقایسه نیست با جامعهی آن روز کشورهایی مثل انگلیس یا فرانسه که حداکثر میزان سواد 20% بود. در سوگندنامه امپراطور مِیجی در ماده چهارم در مورد لغو رسوم ناپسند گذشته و در ماده دوم در مورد ایجاد وحدت و از بین رفتن طبقات اجتماعی سخن رفته بود. اقداماتی که در مورد اجرای چنین موادی به مورد اجرا درآمد عبارت بودند از: 1- الغای فئودالیسم در سال ۱۸۷۱ که در نتیجهی آن بسیاری از زمینهای فئودالها در اختیار دولت قرار گرفت. 2- تشکیل نیروی دریایی و زمینی و به اجرا گذاشتن قانون نظام وظیفه عمومی در سال ۱۸۷۲ میلادی. با این قانون تمام افراد توانایی به دست آوردن مهارت جنگ آوری را به دست آوردند و جنگ آوری از انحصار طبقهی سامورایی خارج شد. 3- تحریم حمل شمشیر و قطع مستمری ساموراییها. تا قبل از این قانون ساموراییها مجاز به حمل دو شمشیر بودند و این امتیاز اعتبار و آبروی اجتماعی ایشان محسوب میشد. بین روابط ژاپن و کره مشکلاتی پیش آمده بود که تا نزدیکی جنگ پیش رفت اما با پیروزی تیم مذاکره کننده، کره بنادر خود را بر روی کشتیهای ژاپنی گشود که یک پیروزی دیپلماتیک برای ژاپن بود و با این پیروزی نیاز به جنگ از بین رفته و همین موضوع باعث نارضایتی جناحی شد که شکست مذاکرات با کره را به عنوان بهانهای برای حمله قرار داده بود. سایگو تاکاموری بر آن بود که برای مقابله با غرب، ژاپن نیز باید روشی سلطهجویانه در پیش بگیرد و پاسخ درست به کره که از داشتن مناسبات سیاسی با ژاپن خودداری داشت، جنگ است. سایگو در سال 1873 پس از مشاجره با برادر کوچکترش در مورد حمله به شبه جزیرهی کره از دولت خارج شد. هواداران مکتب اخراج خارجیها احترام به امپراطور نیز از اصلاحات مِیجی ناراضی بودند اگرچه در آغاز به خاطر نابودی شوگون هم مجبور به همراهی بودند اما اکنون سر ناسازگاری با مِیجی دارند. سایگو تاکاموری به همراه ساموراییهای خاندان ساتسوما دست به شورش زدند که در ظرف چند ماه توسط نیروهای دولت مِیجی سرکوب شدند. سربازان امپراطوری که نسبت به جنگ بوشین بسیار پیشرفتهتر شده بودند از خمپاره انداز و بالن برای مشاهده میدان نبرد استفاده میکردند. نیروهای ساتسوما در حدود 40 هزار نفر و نیروهای دولت مرکزی 300 هزار نفر برآورد شده بود. نیروهای سایگو پس از پایان مهماتشان از تیر و کمان و سلاحهای سنتی برای مبارزه استفاده کردند. در اواخر نبرد سایگو از ناحیهی لگن مورد اصابت گلوله قرار گرفت. چگونگی مرگ وی مشخص نیست ولی زیردستان وی ادعا داشتند که هاراکیری کرده است. بعضی از محققین ادعا کردند که سایگو در اثر شوک شدید گلوله و زخم حتی قادر به صحبت کردن نبوده است و زیردستان سایگو سرش را قطع کردند و سپس شکم وی را پاره کردند تا به نظر برسد هاراکیری انجام داده است. وی در سپتامبر 1877 کشته شد. بعدها معلوم شد که سایگو در قتل ساکاموتو ریوما دست داشته است و هدف نابودی شوگون تا حدی در وی ریشه دوانده بود که حاضر شده به خاطر آن یکی از دوستان نزدیکش را قربانی کند. [attachment=27734] در سال 2003 از روی داستان شورش ساتسوما فیلم سینمایی آخرین سامورایی با بازی تام کروز(جولز برونِت) و کِن واتابه در نقش کاتسوموتو(سایگو) ساخته شد که داستان این فیلم تلفیقی از داستان شینسنگومی و ساتسوما است و داستان اصلی برای فروش هرچه بیشتر دستکاری شده است. امروزه در پارک اوئنو مجسمهای از سایگو برپاست و مردم با احترام از او یاد کرده و از برابر مجسمهی او میگذرند. هر چند از نظر سیاسی امروزه به نظر میرسد که نظر دیگر تجددخواهان ژاپن که به ستیزه جویی سایگو میدان ندادند درست بوده است.یکی از کسانی که از نبرد با شورش ساتسوما برگشت افسر پلیسی بود به نام فوجیتا گورو. این فرد در گذشته یکی از فرماندهان شینسنگومی بود. وی همان سایتو هاجیمه بود. سایتو هاجیمه در نبردی که داشت توانست نیمی از افراد خود را تا قبل از آتش بس زنده نگه دارد پس از دستگیری با نام مستعار راهی زندان شد. پس از آزادی، ارباب آیزو نام فوجیتا گورو را به وی داد. فوجیتا گورو با دختری از خاندان آیزو ازدواج کرد و در سال 1972 وارد ادارهی پلیس شهر توکیو شد. در سال 1877 به همراه تعدادی از ساموراییهای خاندان آیزو به نبرد علیه شورش ساتسوما رفت. وی از این نبرد به عنوان انتقام جنگ بوشین یاد میکند. در دوران حکومت مِیجی تنها کسی که در سراسر ژاپن اجازه داشت کاتانا یا شمشیر سامورایی حمل کند فوجیتا گورو بود. سایتو در ساخت یادبود فرماندهان شینسنگومی به همراه ناگاکورا و دکتر ماتسوموتو نقش داشت. فوجیتا در سال 1891 بازنشسته شد و تا سال 1909 در مدارس عالی و دانشگاهها و نیز موزهی آموزش و پرورش توکیو کار میکرد تا اینکه در سال 1915 به دلیل زخم معده درگذشت در این سال ناگاکورا شینپاچی نیز از دنیا رفت. سایتو بر خلاف شینپاچی در مورد شینسنگومی زیاد صحبت نمیکرد. [attachment=27735] سالها بعد از جنگ بوشین شایعهای پخش شد که هارادا سانوسکه فرمانده یگان دهم شینسنگومی در سال 1868 کشته نشده پس از سفر به چین رئیس گروهی از راهزنان اسب سوار شده است. در روزنامهای که در سال 1965 منتشر شد گزارش شده بود که پیرمردی به نام هارادا سانوسکه در جنگ اول چین و ژاپن(1894) به کمک ژاپن آمده است. به هر حال تمامی این صحبتها بی اساس بوده و هیچگاه به اثبات نرسیدند. در سال 2004 دفتر خاطرات یامازاکی سوسومو کشف شد و در موزهای به نمایش گذاشته شد. این دفتر به صورت رمز نوشته شده و هنوز مطالب آن منتشر نشده است. سوزوکی میکیسابورو بعد از پایان جنگ بوشین به دنبال ناگاکورا شینپاچی در توکیو میگشت و تصور میشد که قصد جان وی را کرده است اما پس از عزیمت ناگاکورا به زادگاهش به نیروهای پلیس پیوست و تا بازنشستگی به همان شغل ادامه داد. وی اگرچه به شدت از شینسنگومی متنفر بود ولی در نزد مردم به یکی از کسانی که همیشه برای هیجیکاتا و کوندو دعا میخواند مشهور شده بود و حتی در مورد شخصیت آنها تعاریف بسیاری میکرد. پس از بازنشستگی به کشاورزی و دامپروری روی آورد تا اینکه در سن 83 سالگی در سال 1919 درگذشت. پس از اصلاحات مِیجی امپراطوری ژاپن هر روز بیشتر قدرت میگرفت و از یک کشور قرون وسطایی کشوری مدرن ساخته شد به طوری که توانست کره را تحت نفوذ خود و چین را نیز شکست بدهد در همان سال روسیه نیز از ژاپن شکست خود و ژاپن در رسانههای جهان به عنوان کشوری قدرتمند خودنمایی میکرد. امپراطور مِیجی در سال 1912 در سن 59 سالگی درگذشت. مردم ژاپن او را رهبر انقلاب مِیجی میخوانند. انقلابی که باعث سرنگونی حکومت 600 ساله شوگون شد. اما به گواه تاریخ نه امپراطور رهبر انقلاب بود و نه این انقلاب مردمی. [attachment=27736]
|