پارک انیمه
ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: ایفای نقش (/forum-338.html)
+---- انجمن: بایگانی (/forum-410.html)
+---- موضوع: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من (/thread-24373.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/09/04 08:25 PM

من چه کردم؟خواستم پرس را بکشم؟پس چرا نجاتش دادم؟
دستش را پس می زنم و با خشم از جایم بلند می شوم.
با غم و نفرت در چشمانش خیره می شوم:
- از این جا برو!


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/09/04 09:26 PM

ماریا:بیا مارتین...و هر دو به سمت ارورا می رویم.
ماریا:بالاخره بهت رسیدیم. بقیه کجان؟!باید بریم سراغشون.
و بعد تکه نامه ای که به نظر از فرمانده رسیده بود رو می خونم.
بله....اون ها فهمیدن که کیتارا دوست پرس بوده.و به این باور رسیدن که با کمکش مس تونیم اونا رو شکست بدیم!!!!!خدای من این....این دیوونگیه و غیرممکنه!


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Noctis_P - 2016/09/06 11:25 AM

رو به ماريا:به نظرت واقعا بايد بريم پيش اونا؟من ترجيح ميدم بگيرم بخوابم


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/09/06 06:10 PM

ماریا:مارتین...با این حال که دستور اینه ولی فکر کنم منم باهات موافقم!البته نه اینکه می خوام استراحت کنم بلکه... بنظرم برای حل این موضوع پرس و اون دختر خودشون باید با هم کنار بیان!


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Noctis_P - 2016/09/06 06:28 PM

رو به ماريا ميگم:بى خيال شبيه کتاب قانونى
و به سمت تپه اى که ناکيتا گفته بود ميرم


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/09/06 06:32 PM

ماریا اخم بچگانه ای می کنه:پوف...فعلا خداحافظ ارورا


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Noctis_P - 2016/09/06 06:44 PM

با خنده ميگم:اينجا هم جاس اخه؟!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/09/06 06:55 PM

(2016/09/04 08:25 PM)×KitarA× نوشته شده توسط:  من چه کردم؟خواستم پرس را بکشم؟پس چرا نجاتش دادم؟
دستش را پس می زنم و با خشم از جایم بلند می شوم.
با غم و نفرت در چشمانش خیره می شوم:
- از این جا برو!



بلند میشم و خودم رو میتکونم لبخند معنی داری میزنم: دیگه دیر شده اگرم بخوام نمیتونم و به سمت پایین تپه اشاره میکنم مارتین و ماریا مثل دو نقطه کوچک بنظر میرسند دو نقطه ای که به سمت تپه می آیند ستارگان کم کم بیرون آمدند.


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/09/06 06:59 PM

-لعنت به تو پرس،ازت متنفرم!
می غرم و از او دور می شوم


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/09/06 07:11 PM

(2016/09/06 06:59 PM)×KitarA× نوشته شده توسط:  -لعنت به تو پرس،ازت متنفرم!
می غرم و از او دور می شوم



 نیشخندی میزنم و دستم را برای کیتارا تکان میدهم:مراقب خودت باش دوست خوب من.
از ته دلم خوشحالم که ماریا و مارتین اینجا هستن از داخل مخمصه بدی که داشت م بیرونم آوردند.