پارک انیمه
ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: ایفای نقش (/forum-338.html)
+---- انجمن: بایگانی (/forum-410.html)
+---- موضوع: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من (/thread-24373.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/22 06:48 PM

"ارورا وارد اتاق میشود،ماریا پشت به او نشسته بود از کنارش رد میشود که حرف او را میشنود"
ارورا:چه نیرویی؟
"ماریا از جا میپردمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه"


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/06/22 07:29 PM

(نگاهم به سمت او کشیده می شود )
و با دلهره ارام به او می گویم:احساس می کنم کسانی اینجا حضور دارند. ))


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/22 08:30 PM


(2016/06/22 04:38 PM)Death نوشته شده توسط:  جان از دور کیتارا را زیر نظر دارد .....
جان به خودش می گوید : شاید بهتر باشه به کیتارا حقیقت رو درمورد پدر و مادرش بگم ..... 
به سمت کیتارا می روم ..... اون داخل خونه رو زیر نظر گرفته ....

ایستادن بی فایده است
پیش جان میروم و گوشه ای روی زمین می نشینم
بی حرف و در سکوت....
مثل این چند سال آخر...


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/22 09:47 PM

"پرسیلا در بالکن است،وویلا و مارتین د حال چک کردن نقشه هستند"،رو به ماریا میگوم":
نمیتونی با ستاره هات ببینیشون؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Death - 2016/06/22 09:48 PM

سکوتی عمیق بین من و کیتارا ایجاد شده .... 
چاره نیست باید این سکوت رو بشکنم .... 
هی کیتارا ... راستش . نمیدونم از کجا شروع کنم ولی برای اینکه بعدن مشکلی پش نیاد الان بهت میگم .... پدر و مادرت ... قبلا جزو انتخاب شده ها بودن ..... همونطوری که میدونی ... پدرت به گروه شیطانی پیوست و رحشو فروخت ... من و برادرم ... مامور کشتن اون ها شدیم ... برادرم کشته شد .... ولی من باید ماموریت رو تموم میکردم ... بخاطر همین ... اونا رو من کشتم .... 
میدونم الان وقت مناسبی نیست .. ولی بهتر بود که زودتر میفهمیدی .... تا بعدا مشکلی پیش نیاد !
 


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/22 09:53 PM

جان سکوت را شکست،اما با بد حرفی...
چند دقیقه ای داشت توضیح می داد اما همین چند دقیقه برای من چندسال کش دار را رقم زد
او؟کسی که بعد از پرس نزدیک ترین شخص به من بود؟چه میگفت؟
ایستادم و به چشمانش خیره شدم؛میدانم صورتم هیچ احساسی را بروز نیمیداد پس احساسات را در صوتم ریختم....
با تردید و عجز صدایش زدم:
_جان؟؟...


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Death - 2016/06/22 09:58 PM

(2016/06/22 09:53 PM)'*NarcisS*' نوشته شده توسط:  جان سکوت را شکست،اما با بد حرفی...
چند دقیقه ای داشت توضیح می داد اما همین چند دقیقه برای من چندسال کش دار را رقم زد
او؟کسی که بعد از پرس نزدیک ترین شخص به من بود؟چه میگفت؟
ایستادم و به چشمانش خیره شدم؛میدانم صورتم هیچ احساسی را بروز نیمیداد پس احساسات را در صوتم ریختم....
با تردید و عجز صدایش زدم:
_جان؟؟...

 

میدونم درکش برات سخته ... ولی اگه حرفی داری الان بزن ... نمیخوام برای بعد مشکلی پیش بیاد ... میتونی همین الان به اونا ملحق شی جلوتو نمیگیرم .... تصمیمش با خودته !

 


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/22 10:05 PM

چانه ام لرزید؛زانوهایم لرزید؛شانه هایم لرزید؛دنیا لرزید؛
و....
دنیا بر سرم ویران شد
آتش گرفتم و بال های عظیم شعله ورم هم برکمرم آشکار شد٬چشمانم گدازه وار می سوخت
لعنت به این دنیا که انسان ها را بر خود جای داده بود...
_جان....تو.....منو نابود کردی......


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/22 10:12 PM

"ماریا در فکر فرو رفته بود و جوابی به من نداد،سرم را روی زانو هایم گذاشتم کم کم چشمانم گرم شد
صدای داد پدرم میامد به او.....به او التماس میکردم کاری به پدرم نداشته باشد و نور ابی رنگ به سوی پدرم رفت
مرا به عقب کشیدند هنوز داشتم داد میزدم:انتقام پدرم رو ازت میگیرم،جـــــــــــــــــــانــ....
به سرعت چشمانم را باز کردم دستانم را محکم روی سرم گرفتم باز هم همان خاطره،از جا بلند شدم و کنار پرسیلا
ایستادم او بد تر از من در سکوت فرور فته بود،من هم خودم را در دنیای خاطرات گنگ فرو بردم،لحظه ای جرقه یا دیدم
دست پرسیلا را تکان دادم تا به خودش بیاید،به سمت جرقه اشاره کردم"


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/06/22 10:13 PM

پیش ارورا و پرس می روم .به ارورا نگاه می کنم و می گویم:سعی می کنم اما نمی تونم.انگار ...انگار شیطانی هستن!!
(با این حرفم خودم هم می لرزم! و ارورا با تعجب مرا نگاه می کند!
ولی پرس نه چندان.