پارک انیمه
ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: ایفای نقش (/forum-338.html)
+---- انجمن: بایگانی (/forum-410.html)
+---- موضوع: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من (/thread-24373.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/21 09:39 PM

"ارورا پوزخندی زد و گفت"
:چطور یه دیوونه اوه نه سادیسمی که اسم با ادبانش هستش رو راه دادن؟این عجیب تره،لیموترشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
"دستش را مشت کرد و کنار پاهایش گذاشت و گرده های طلایی رنگ دور دستانش در تکاپو افتادند"


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - aika_chan - 2016/06/21 09:47 PM

(یونو در حالی که دستش توی شنلش بود تا بطری آب درآورد)-این سادیسمی جلوی تو کلکسیون سرهای گوجه سبزهایی داره که جلوش در افتادن...چون هنوز بچه ای میگم شما هیچ شانسی دربرابر ما ندارین،بهتره بری پیش مامانت(و شروع به خندیدن میکنه)(رو به همکارش)بهتره بریم،بقیه منتظرن!از اول نباید اینجا میومدی!شاید بخاطر اینکارت اجازه بدن لهت کنم،همیشه دوست داشتم سنپای رو له کنم( میره بالای درخت و یک پارچه سمت ارورا پرت میکنه)اگه خواستی بیای پیش ما و کونای(شاگرد)من بشی این پارچه رو به ماهی فروشا کنار بندر بده گوجه سبز نارس


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/21 09:51 PM

"ارورا ابرویی بالا میندازد و میگوید":
وقتی تو با این سنت به جایی نرسیدی چه انتظاری داری؟


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - aika_chan - 2016/06/21 10:05 PM

یونو:من به هرجایی خواستم رسیدم!کلکسیون سرهی گوجه سبزام رو دارم،نزار تو هم واردشون کنم.
(با عصبانیت ناپدید میشه)


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/21 11:24 PM

"بعد از رفتن او ارورا با کلافگی لب رود خانه می ایستد
چشمانش را میبیند،این سوال را از خودش میپرسید
چرا عضو این گروه شد به خاطر انتقام از جان که پدرش
را کشت یا هیچ حسی نداشت؟از قلبش پروانه هایی طلایی
بیرون امدند،تعدادشان به شدت زیاد شد و دور ارورا میچرخیدند
کم کم همه ان ها جایشان یا به کلاغی طلایی رنگ داد"
اروار:بچه ها رو پیدا کن بهشون بگو فقط ادامه بدن
"کلاغ به پرواز در امد"


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/22 12:14 AM

به داخل خانه نگاه میکنم...
یک مشت بچه دورهم جمع شدند:
_هه....
به دنبال پرس میکردم نمی دانم چرا اما اورا به بیرون و به سمت بالکن هدایت میکنم و اوهم بی مقاومت به جایی که من میخواهم می آید...


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/06/22 12:41 AM

در خانه ای منتظر ارورا هستیم به مقصد رسیدیم کنار بلند میشم و به بالکن میرم باد موهای بلند و نقره ایم رو تکون میده چشمامو میبندم:کیتی نمیذارم اونطور بمونی...


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/22 12:52 AM

"به مکان میرسد هرچند بی حوصله است ولی مجبور است "


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Death - 2016/06/22 04:38 PM

جان از دور کیتارا را زیر نظر دارد .....
جان به خودش می گوید : شاید بهتر باشه به کیتارا حقیقت رو درمورد پدر و مادرش بگم ..... 
به سمت کیتارا می روم ..... اون داخل خونه رو زیر نظر گرفته ....


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/06/22 05:52 PM

(یه نیرویی رو حس میکنم؛نیرویی پنهان.
حواسم را جمع می کنم! )
با ملاحظه و خیلی اروم از جام بلند می شم و کمی دور تر از جمع می نشینم.
ارام به طوری که کسی نشنود می گویم:من حضور افرادی رو حس می کنم!مطمئنم!یه نیروی مخفی! ))