پارک انیمه
ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: ایفای نقش (/forum-338.html)
+---- انجمن: بایگانی (/forum-410.html)
+---- موضوع: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من (/thread-24373.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/21 08:00 PM


(2016/06/21 01:51 PM)Death نوشته شده توسط:  رو به کیتارا ...... 
اینقدر عجله نکن .... من منتظر بقیه شیاطین ام ... اگه اونا نیان خودم کارو شروع میکنم ..... 
بهتره از دور حواسمون بهشون باشه ...
با بی حوصلگی نفس را بیرون می دهم:
_از انتظار متنفرم جانی..
اخم میکنم و دست به سینه قامتم را صاف میکنم و میگویم:
_تا اعلام موقعیت که کار خاصی نداریم؛من باید به کارهای عقب مونده برسم...میرم هروقت وقتش رسید خبرم کن،خودت میدونی چجوری
سری تکان میدهد،بی آنکه نگاهش کنم با پرشی بلند از پشت بام ها میگذارم و به سمت هدفم میروم


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/06/21 08:02 PM

روبه همه میگم: تا ندونیم دشمنمون کیه نمیتونیم نقشه دقیق بریزیم باید ازشون اطلاعات بدست بیاریم و حساب شده عمل کنیم اما فعلا باید گاردمون رو حفظ کنیم و سعی کنیم با هم هماهنگ عمل کنیم ما تقریبا یه دید کلی از طرز جنگیدن همدیگه توی مسابقات بدست آوردیم باید سعی کنیم خودمون رو باهم هماهنگ کنیم و خلل های توی تاکتیک هامون رو پر کنیم.


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Aisan - 2016/06/21 08:08 PM

به خاطر قدرتهایم میتوانم وجودش را حس کنم
بالای یک ساختمان میروم و پوشش مخفی ای به خود میگیرم که متوجه نشود
فقط نگاهش میکنم ،تنها کاری که میتوانم...


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/06/21 08:26 PM

رو به پرسیلا میکنم.من ...من میتونم نیروی ستارگان رو جذب کنم و سپر مدافع پنهان ایجاد کنم . همین طور از اون نیرو به عنوان سلاح استفاده کنم . همین طور میتونم درد رو از دیگران بگیرم. مثل شما سلاح ندارم اما میتونم دفاع خوبی کنم.
اعضای گروه به ویژه ارورا و پرسیلا تحت تاثیر فدار گرفتن.
در اون لحظه احساس خوبی داشتم.میتونستم خیلی به کار بیام!!!!!!


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/21 08:44 PM

شانه ای بالا میندازم و میگویم:
ممکنه الان یه دفعه حمله کنن بهتره یه چیز بهتر بگم:
هرکس دشمنش رو انتخاب کنه
نامه ای از توی جیبم در میارم و به پرسیلا نشون میدهم
با صدا بلند شروع به خواندن میکند
پرس،دلم برات تنگ شده!
ارام توضیح میدهم:این نامه رو توی خونش پیدا کردم،خیلی قدیمی هستش شاید 5 یا 4 سال پیش همین طور که حدس میزنی مال اونه......کیتارا
 



RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/06/21 08:47 PM

همین‌ حالا هم کیتی را حس میکردم...
به ارورا گفتم:تو توی خونه کیتارا چکار میکردی؟
وادامه میدم اگه بخوایم دشمن خاص انتخاب کنیم آسیب پذیر میشیم تو و ماریا برای حمایت کردن خیلی خوبین.


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Miikasa Ackerman - 2016/06/21 08:51 PM

با حرص میگویم:
اگه از اول اون بحث به وجود نمیومد بهتون میگفتم
که من سرپرست گروهم و کلی اطلاعات دارم
و در حال حاظر ما داریم به جنگل های شرقی میریم
تا بتونیم گزارش رو اماده کنیمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif
و ادامه میدهم:نشد اون سوال رو همه جواب بدن،برای چی عضو گروه شدید؟
 


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - مین جی - 2016/06/21 08:54 PM

با حرف پرس موافق بودم و بعد به سرعت و هیجان سری به علامت مثبت تکون دادم.
من....من .... گذشته ای ندارم.ولی نمیخوام بدون اینده باشم.نمیخوام وقتی کسی از من می پرسه کی هستی بگم:دختری که نه گذشته ای داره نه اینده ای....
این حرف را با تردید اغاز و با ارامش و صدای کوتاهی پایان دادم.
البته فکر نکنم کسی منظورم را خوب فهمیده باشد ! و درک کرده باشد که چرا عضو شدم...
در اون لحظات که با تردید و استرس رشته کلامم را اغاز و ان را به ارامی پایان دادم همه به من چشم دوخته بودند ....
 


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - Noctis_P - 2016/06/21 08:59 PM

با عصبانیت رو به ارورا می گویم:ببخشید که مزاحم بازجوییت میشم ولی الان وقت رئیس بازی نیست ،بچه ها هر کی یگه می تونه بجنگه یا به عنوان مدافع می ره جلو؟جوابم یک کلمه اس :مدافع یا مبارز؟


RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من - white knight - 2016/06/21 09:01 PM

دستم را بهم گره کردم به صندلی تکیه دادم وچشمانم را بستم:به هر حال ایده انتخاب کردن یه نفر اصلا چیز خوبی نیست،دلیل من وخواهرم که مشخصه میخوایم زندگی مردم رو نجات بدیم.
به مارتین میگویم:من توانایی های دفاعی وحمله ایم در یک حدن هردو رو دارم.